موانع و مقتضيات سياسى
سياستهاى حاكم بر يك جامعه ، شكل حكومت و روابط حاكميت مى تواند در توقف ، تخريب و سقوط انسانها؛ يا بيدارى ، حركت و كمال جويى آنها نقشى عمده داشته باشد. مردم از حكومت و سياستهاى حاكم رنگ مى پذيرند. در حكمتهاى منسوب به امير مؤ منان ، على (ع ) چنين آمده است :الملك كالنهر العظيم ، تستمد منه الجداول ؛ فان كان عذبا عذبت ، و ان كان ملحا ملحت .(68) زمامدار همچون رودخانه پهناورى است كه رودهايى كوچك از آن جارى مى شود، پس اگر آب آن رودخانه پهناور، گوارا باشد آب درون رودهاى كوچك گوارا خواهد بود، و اگر شور باشد، آب درون آنها نيز شور خواهد بود.يعنى مردمان همانند آن رودهاى كوچكند كه از زمامداران خود متاءثر مى شوند و رنگ مى گيرند. ملاى رومى اين حقيقت را مورد توجه قرار داده و چنين آورده است :
خوى شاهان در رعيت جا كند
شه چو حوضى دان حشم چون لوله ها
چون كه آب جمله از حوضى است پاك
ور در آن حوض آب شور است و پليد
هر يكى لوله همان آرد پديد(69)
چرخ اخضر خاك را خضرا كند
آب از لوله رود در كوله ها
هر يكى آبى دهد خوش ذوقناك
هر يكى لوله همان آرد پديد(69)
هر يكى لوله همان آرد پديد(69)
نقش سياست و حكومت در صلاح و فساد مردم
با مرورى در تاريخ و سيرى در تحولات حكومتى مشاهده مى شود كه چگونه مردمان در زير سايه حكومتى صالح ، به صلاح گرايش يافته اند، و چگونه در زير سايه حكومتى فاسد، ميل به فساد افزون شده است . نقش سياستهاى حاكم ، بر تربيت ، نقشى آشكار است . به بيان على (ع ) با تغيير قدرت و حكومت ، زمانه و همه چيز تغيير مى يابد:اذا تغير السلطان تغير الزمان .(70)هرگاه (انديشه و كردار) سلطان تغيير كند (اوضاع و احوال ) زمانه تغيير مى كند.در حاكميت ستم ، ميدان عمل براى نيكان بسته و حرمتها شكسته است ؛ بدكاران از هر قيدى رسته و راستكرداران به خوارى نشسته اند، چنانكه امير مؤ منان (ع ) فرموده است :تنهد فيه الاشرار و تستذل الاخيار.(71)بدان در آن روزگار بلند مقدار شوند و نيكان خوار.چنانچه زمامداران خودسر و حاكمان خيره سر، رشته امور را به دست گيرند، شايستگان را خوار، و بى مقداران را فرا مى كشند و دست به تباهى مى زنند كه در اين صورت موانعى بلند فرا راه كمال آدميان ايجاد مى شود. اين سنت خودسران و مستبدان است .قالت ان الملوك اذا دخلوا قرية افسدوا و جعلوا اعزة اهلها اذلة و كذلك يفعلون .(72) گفت : پادشاهان چون به سرزمينى درآيند تباهش كنند و عزيزان مردم آن را خوار گردانند. (آرى پيوسته ) چنين مى كنند.اين حقيقت در سخنان پيشواى موحدان ، امير مؤ منان (ع ) مكرر آمده است ؛ از جمله فرموده است :اذا ملك الاراذل هلك الافاضل .(73)هرگاه زمام امور به دست سفلگان افتد برتران هلاك شوند.اذا استولى اللئام اضطهد الكرام .(74)هرگاه فرومايگان مصدر امور شوند گرانمايگان درافتند و مقهور شوند.اذا فسد الزمان ساد اللئام .(75)هرگاه روزگار تباهى پذيرد فرومايگان سرورى يابند.برترين مقتضى تربيت هيچ چيز چون عدالت مقتضى تربيت نيست ؛ و اين حقيقت بصراحت در سخنان پيشواى عدالتخواهان ، على (ع ) آمده است :العدل حياة .(76)عدالت حيات است .بالعدل تصلح الرعية .(77)مردمان به وسيله عدالت اصلاح مى شوند.ما عمرت البلاد بمثل العدل .(78)هيچ چيز چون عدالت سرزمينها را عمران و آباد نمى كند.بنابراين عدالت بهترين وسيله است تا بتوان مردمان را از آلودگيها پالود و به راستى و درستى سير داد، در سخنى بلند از امير مؤ منان (ع ) آمده است :جعل الله سبحانه العدل قوام الانام ، و تنزيها من المظالم و الاثام ، و تسنية للاسلام .(79) خداى سبحان عدالت را مايه برپايى مردمان و ستون زندگى ايشان ، و سبب پاكى از ستمكاريها و گناهان ، و روشنى چشم اسلام قرار داده است .سيره تربيتى پيامبران بر اين بوده است كه با زدودن ستمها و برپا كردن عدالت ، حجابهاى تربيت را پس زنند و آدميان را به صفات و كمالات الهى متصف كنند.در حكومت ستم انسانها به خوارى كشيده مى شوند، گناه و معصيت مى كنند، و دست به تباهگرى مى زنند؛ و در حكومت عدل استعدادها شكوفا مى شود، خردها به كمال مى رسد و حكمت و علم فراگير مى شود. شاخصه و نمونه اعلاى اين تربيت ، با ظهور حجت حق و خورشيد مغرب ، امام زمان (عج ) تحقق مى يابد؛ تا جايى كه در آن زمان فرخنده همه مردم علم و حكمت مى آموزند و زنان در خانه ها با كتاب خدا و سنت پيامبر قضاوت مى كنند. از امام باقر(ع ) روايت شده است كه فرمود:توتون الحكمة فى زمانه حتى ان المراءة لتقضى فى بيتها بكتاب الله تعالى و سنة رسول الله (ص ) (80) در دولت مهدى (ع ) به همه مردم علم و حكمت مى آموزند تا آنجا كه زنان در خانه ها با كتاب خدا و سنت پيامبر(ص ) قضاوت مى كنند.امام باقر(ع ) درباره تحول تربيتى و اكمال عقلها در آن دوره مى فرمايد:اذا قام قائمنا وضع يده على رؤ وس العباد بجمع به عقولهم و اكمل به اخلاقهم .(81) چون قائم ما قيام كند، دست خود را روى سر بندگان مى گذارد و بدين ترتيب خردهاى مردمان را به كمال مى رساند و اخلاقشان را كامل مى كند.آن حضرت به تاءييد الهى ، خردها را نورانى مى كند تا مردمان پيروى هوا و هوس نكنند و خلق و خويها را الهى مى كند تا به نيكى و درستى زندگى كنند.موانع و مقتضيات اقتصادى اوضاع اقتصادى و نوع معيشت انسان يكى از اساسى ترين زمينه هاى تربيت است . نوع زندگى و نحوه برخوردارى از امكانات آن و ميزان ثروت و تلقى از آن در شكل گيرى تربيت انسان و نوع سلوك او نقشى عمده دارد. ميان نحوه تفكر و نوع زندگى رابطه اى دوسويى برقرار است و هر يك بر ديگرى تاءثير مى گذارد. انسان ، آن گونه تفكر مى كند كه زندگى مى كند و آن گونه زندگى مى كند كه تفكر مى كند. انسانى كه در اسارت مشكلات مادى اعم از نداشتن يا كم داشتن به سر مى برد، چگونه مى تواند به سوى كمال پرواز كند؟ آن كه در بند زندگى است و جز تلاش معاش همتى ندارد، چگونه فرصت انديشيدن و پرداختن به امورى فراتر از آن را بيابد؟ انسانى كه در اسارت فراواندارى و فراوانخواهى است ، چگونه مى تواند در مسير سعادت حقيقى گام بردارد؟ آن كه گرفتار طغيان ثروتمندى است ، چگونه ممكن است به امورى وراى اينها توجه يابد؟ اينها همه مانع است و رفتن و سلوك حقيقى را دشوار مى سازد.فقر و غنا انسان گرسنه ، اسير است و گرفتار مانعى بزرگ كه نمى گذارد بسيارى از حقايق را آن سان كه بايد دريابد.اگر ز نان شكم آدمى نباشد سيرحديث و موعظه در وى نمى كند تاءثير(82)نقطه مقابل اين ؛ آن كه خود را به سبب فراواندارى خويش بى نياز مى بيند، خود را در معرض بزرگترين آفت علم و حكمت قرار مى دهد و به نداى فطرت خويش پشت مى كند و ميل به فزونخواهى تباهش مى سازد.
آفت علم و حكمت است شكم
اى عزيز اين همه ذليلى چيست
نظر از كام و از گلو بگسل
تا تو دربند آرزو باشى
زير بار خسان دو تو باشى (83)
هر كه را خورد بيش دانش كم
وى سبك روح اين ثقيلى چيست
هر چه آن نيست حق از او بگسل
زير بار خسان دو تو باشى (83)
زير بار خسان دو تو باشى (83)