بیشترلیست موضوعات گواهي زنان طرح شبهه حافظه زنان از ديدگاه روانشناسي ثبوت دعاوي مالي با دو شاهد زن و سوگند مدّعي ضابطه اساسي بررسي بنيادين ماهيت حقوقي «شهادت» 1- تعريف شهادت 2- تعريف "حقّ" 3- تعريف "تكليف" 4- رابطه حقّ و تكليف ويژگي فقهي و حقوقي «تكليف» و تطبيق آن با «شهادت» 1- توجه به احكام 2- توجه به آثار آثار قبل از اداء شهادت آثار بعد از اداء شهادت انطباق «عدم پذيرش شهادت زنان» با «كنوانسيون» راه حل هاي فقهي و حقوقي الف) ترتيب اثر از طريق «علم قاضي» ب) ترتيب اثر از طريق «شهادت مردان» نتيجه توضیحاتافزودن یادداشت جدید
اين جانب چندي پيش در رابطه با روزه گرفتن دختران يادآور شدم كه ملاك بلوغ دختر، رسيدن به سنّ رشد زنانگي است كه با احراز خون حيض صورت مي گيرد، چنانكه در پسران، حالت احتلام، ملاك اصلي بلوغ است. برخي خورده گرفتند كه در مسئله اي به اين اهميت اظهارنظر عجولانه شايسته نيست. اينك برآنم تا اندازه اي گسترده تر دراين باره توضيح دهم.«بلوغ»، يك امر طبيعي است كه نقش شارع مقدّس، بيان اَمارات و علائم متداول آن است و تعبّد شرعي در چنين زمينه هاي طبيعي و ديگر موضوعات شرعي بجز در باب عبادات، كه حكماً و موضوعاً تعبّد شرعي در آن حاكم است، در كار نيست. لذا در ابواب فقهي غيرعبادي، كار شارع، بيان احكام وضعي يا تكليفي در موضوعات خارجيّه است، مگر آن كه قيد يا شرطي را اعتبار كند كه در ترتّب حكم شرعي، دخالت دارد.علّامه حلّي - قدّس سرّه - در همين زمينه مي فرمايد:«معيار صغير بودن دختران، سنّ كمتر از نُه سال است زيرا دختر در كمتر از نه سال، خون حيض نمي بيند و ديده نشده كه دختري كمتر از نه سال، خون ببيند. بدين جهت كه خداوند، خون حيض را آفريد تا غذاي جنين باشد، پس حكمت در آفرينش خون حيض، تربيت و نموّ جنين در رحم زنان است و دختران در كمتر از نه سال، توان بارداري ندارند لذا خون حيض در آنان آفريده نمي شود. همانند مني در پسران، كه حكمت آفرينش آن معادل حكمت آفرينش خون حيض در دختران است كه آن، مايه تكوين جنين و اين، موجب نموّ و رشد جنين است و اين دو در سنّ خردسالي وجود ندارد. از اين رو اين دو حالت، دليل و نشانه بلوغ مي باشد و پائين ترين سنّي كه دختران ممكن است خون ببينند، نه سالگي است. پس كمترين سنّ حيض، نه سال است و لذا احتمال بلوغ دختران در اين سنّ، مطرح گرديده است.»1از اين بيانات روشن بينانه علاّمه حلّي به خوبي آشكار مي گردد كه معيار اصلي در بلوغ دختران، همان ديدن خون است كه معادل احتلام در پسران است و مطرح شدن سنّ، ناظر به كمترين حّد ممكنِ براي تحقّق حيض در دختران و احتلام در پسران است و بس.ميرسيد علي طباطبائي در شرح المختصر النافع مي گويد:«خون حيض، چيز شناخته شده اي است كه ديگر ملل و طوايف مردم و نيز پزشكان، از آن به خوبي اطلاع دارند و چيزي نيست كه بر بيان شارع متوقّف باشد، بلكه همانند ديگر پديده هاي طبيعي در بدن انسان مانند بول و مني و غيره كه موضوع احكام شرعي قرار گرفته اند، در شناخت آنها بيان شارع، ضروري نيست و هرگاه تحقق يافت و شناسائي گرديد، احكام شرعي مربوطه، مترتّب مي گردد، همانند آثار طبيعي.»2مرحوم نراقي و ديگر بزرگان متأخر از وي نيز دراين باره، چنين انديشيده و گفته اند.و بر همين مبني، شيخ الطائفه ابوجعفر طوسي فرموده است:«و أمّا البلوغ فهو شرط في وجوب العبادات الشرعيّه، وَحَدُّه الاحتلامُ في الرجال، والحيض في النساء. أوالانبات اوالاشعار أو يكمل له خمس عشرة سنة، وفي المرئة تبليغ عشرسنين»3شيخ در اين گفتار، معيار بلوغ شرعي را كه موجب تكليف (وجوب عبادات شرعي) مي گردد، احتلام در پسران و حيض در دختران دانسته است. سپس به روئيدن مو يا رسيدن به سنّ 15 سال در پسر و 10 سال در دختر اشاره كرده و اين مي رساند كه معيار در نظر ايشان، همان احتلام و حيض است و ديگر علائم (رويش مو در سنّ 15 يا 10 سال) نشانه آن مي باشند.با مراجعه به روايات مربوطه اين نكته روشن تر مي گردد كه اصل، همان دو پديده طبيعي جسماني يعني حيض و احتلام است و ديگر علائم يا سنّ كه نوعيّت دارند، و معمولاً با شرايط و احوال اكثريت افراد، تطابق دارد ملاك اصلي نيست. شاهد اين مدّعا، اختلاف روايات درباره سنّ است كه به اختلاف شرايط و احوال بستگي دارد و قابل توجيه مي باشد. اين نكته نيز نبايد ناديده گرفته شود كه اگر در شرايط و احوال يا محيط خاصّي، نوعاً بلوغ طبيعي چه در دختر چه در پسر در سنين خاصّي صورت گيرد، گرچه وضع برخي افراد برخلاف رويّه و عادت نوعي، به تأخير افتد و متفاوت باشد، شرع مقدس، همان "حالت نوعي" را معيار قرار داده. و در واقع، چنين فردي از حالت طبيعي متعارف خارج است.نكته ديگر آنكه در قرآن كريم از حالت بلوغ، چه در دختر و چه در پسر، به «بلوغ اَشُدّ»4 تعبير شده است يعني رسيدن به "حالت استواري مردي يا زنانه گي": «حتي يبلغ اشدّه»و نيز به «بلغوا النّكاح»5 يعني رسيدن به حالت قابل ازدواج، تعبير شده است.و در پسران، تعبيرِ «بلوغ الحُلُم» يعني "كمال عقلاني" نيز آمده است.در صحيحه عبدالله بن سنان از «بلوغ اَشُدّ» سؤال شده، حضرت صادق عليه السلام مي فرمايند: «الإحتلام».آنگاه سؤال مي كند اگر بيش از سنّ متعارف، محتلم شود (يعني خارج از متعارف باشد) چه؟! حضرت مي فرمايد: «در اين صورت، همان سنّ سيزده سال، معيار مي باشد.»6در صحيحه ديگر عبداللّه بن سنان آمده: «سيزده سال تمام شده، و وارد سنّ چهارده شده باشد.»7در مؤثقه عمّار ساباطي نيز پرسش مي شود: چه هنگام نماز بر پسران واجب مي گردد؟ حضرت مي فرمايد: «هرگاه به سنّ سيزده سال برسد. ولي اگر پيش از آن متحلم گرديد نيز نماز و ساير تكاليف بر او واجب مي شود... دختران نيز هنگام رسيدن به سنّ سيزده سال، بالغ مي گردند مگر آن كه پيش از اين سنّ، خون ببينند.»8در اين حديث شريف پرپيدا است كه معيار، احتلام پسران و ديدن خون در دختران است كه نوعاً در سيزده سالگي مي گيرد مگر آن كه جلو بيفتد.بنابراين سنّ "نه سالگي" در دختران از آن جهت مطرح بوده كه نوعاً پائين ترين سنّ و حدّ امكان حيض در دختران بوده و زودتر از 9 سالگي، هيچ دختري بالغ نمي شود. چنانچه در روايت عبدالله بن سنان آمد:عن الصادق «ع» و اذا بلغ الغلام ثلاث عشر سنةً كتبت له الحَسَنة و كتبت عليه السيّئه و عُوقِبَ. و اذا بلغت الجارية تسع سنين فكذلك، و ذلك انّها تحيض تسع سنين»9از اين روايت به خوبي بر مي آيد كه دختران در آن جامعه و دوره، در همين حدود نه سالگي خون مي ديده اند و اين روايت مي تواند بر تمامي روايات نه سالگي، حاكم باشد و آنها را تفسير كند.