نامه 075-به معاويه - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

حسین بن شرف الدین اردبیلی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نامه 075-به معاويه

از مدينه در اول حال كه مبايعه كردند مرا او را به خلافت و ذكر كرده اين مكتوب را واقدى در كتاب جمل از بنده خدا على اميرمومنان به سوى معاويه بن ابوسفيان اما پس از حمد و صلوات پس به تحقيق كه دانسته آشكارا كردن عذر درست مرا و دليل و حجت روشن مرا و بيم كردن مرا در ميان شما در باب نصيحت عثمان و روگردانيدن من از شما تا آنكه واقع شد كارى ناچار بود از وقوع آن و هيچ دفعى نبود مراد آنرا و گفتار در آن دراز است و سخن در آن باب بسيار و به تحقيق كه پشت داد كسى كه پشت داد و روآورد كسى كه روا آورد پس مبايعت كن با كسى كه نزد توست و پيش آى به سوى من در ...

نامه 076-به عبدالله بن عباس

نزد خليفه ساختن آن حضرت او را بر بصره گشاده باش با مردمان به روى خود از روى طلاقت وجه و خنده ...

فروتنى و به حكم خود در عدل و راستى و برحذر باش از غضب كردن پس بدرستى كه غضب فال بد و شوم است از شيطان و بدانكه آنچه ...

از خدا دور مى گرداند تو را از آتش و آنچه دور دار تو را از خدا نزديك مى گرداند تو را از آتش

نامه 077-به عبدالله بن عباس

مخاصمت مكن با ايشان به قرآن پس بدرستى كه قرآن بردارنده معانى فراوانست مى گوئى تو و مى گويند ايشان وليكن حجت ...

ايشان نسبت مطهره پس بدرستى كه ايشان ...

از سنت گريزى و جاى عدولى

نامه 078-به ابوموسى اشعرى

از نامه كه نوشته بود آن را به حضرت از منزلى كه نشاينده شدند در آن براى حكومت يعنى در باب حكمين ...

كرده اين نامه را سعيد بن يحيى اموى در كتاب مغازى پس به درستى كه مردمان متغير شده اند بسيارى از ايشان از بسيارى بهره خودشان كه پس ميل كرده اند به دنيا و گويا شده اند به هوا و آرزوى نفس اماره و بدرستى كه من فرود آمده ام از ...

امر خلافت به منزلى عجب آرنده جمع شده اند و قومى چند بى اعتبار آورده ايشان را نفسهاى ايشان پس من دوا مى كردم از ايشان ريشى را كه مى ترسيدم كه بازگردد آن ريش به خون غليظ كه بدتر باشد پس بدانكه نيست ...

حريص تر بر اجتماع و اتفاق است محمد و بر الفت ايشان از من مى طلبم به اين اجتماع نيكوئى ثواب را و بزرگوارى بازگشت را و زود باشد كه وفا كنم به آنچه وعده كردم بر نفس خود و اگر چه متغير شدى تو از شايسته و آنچه مفارفت كردى از من رو فريفته شدى به قول عمرو عاص پس بدبخت كسيست محروم گشت از نفع آنچه داده شده به او از عقل و تجربت علوم و بدرستى كه من ننگ دارم از آنكه بكوبد گوينده به باطل آنكه تباه گردانم كارى را كه به صلاح آورده آن را خدا پس بگذار آنچه نمى شناختى از مسائل پس بدرستى كه بدترين مر

دمان شتابنده اند به سوى تو به گفتارهاى بد

/ 317