و فرمود روزى دو قسمست طلب كننده و طلب كرده شده پس هر كه طلب كرد دنيا را طلب كرد او را مرگ تا آنكه بيرون برد او را از دنيا و هر كه طلب كرد نه آخرت را طلب كرد او را دنيا تا كه بستاند تمام روزى خود را از دنيا
حکمت 424
و فرمود به درستى كه دوستان خدا آنهااند كه نظر كردند به سوى باطن دنيا هرگاه نظر كردند مردمان به ظاهر آن و مشغول شدند به عاقبت آن هرگاه مشغول شدند مردمان به متاع شتابنده اى پس مى ميرانيدند از دنيا چيزى را كه ترسيدند كه بميراند ايشان را از نفس اماره و ترك كردند از دنيا آنچه دانستند كه آن زود باشد كه ترك ...ايشان را و ديدند بسيار خواستن غير خود را از آن متاع اندك خواستن و ديدند دريافتن خود را از آن فنا را ايشان دشمنان چيزى اند كه صلح كردند مردمان به آن و صلح كنانند با چيزى كه دشمنى كردند مردمان با ايشان دانسته شد قرآن و به قرآن دانسته شدند و به ايشان قائم شد كتاب خدا و به قرآن قائم شدند و عالم گشتند نمى بينند آنچه اميد داشته شده است بالاى آنچه اميد ميدارند از ثواب و نه ترسيده شده را بالاى آنچه مى ترسند از عذاب
حکمت 425
ياد كنيد بريده شدن لذتها و باقى ماندن عقوبات آن
حکمت 426
و فرمود بيازماى مرد را تا دشمن گيرى آن را
حکمت 427
و روايت كرده ثعلب از ابن اعرابى گفت كه گفت مامون كه اگر نه آنكه على عليه الصلوه و السلام گفته كه بيازماى تا دشمن گيرى من مى گفتم كه دشمن گير مر او را تا بيازمائى ...و فرمود نيست خدا كه بگشايد بر بنده درب سپاسگزارى را و دربندد از وى درب زيادتى نعمت را و نه آنكه بگشايد بر بنده درب توبه را و ببندد از او درب آمرزيدن را