دعاهای قرآن نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
باشد ـ و او را مريم ناميدم و از شيطان رجيم به تو پناه دادم.»خداوند هم نذر او را قبول كرد. زكريا كه شوهر خاله مريم و بزرگِ بيت المقدس بود سرپرستى مريم را برعهده گرفت و او را بزرگ كرد. و در ميان مسجد براى او محرابى ساخت كه مريم در آن به عبادت ميپرداخت. زكريا هر گاه براى سركشى به مريم به محراب او داخل ميشد مشاهده ميكرد طعام گوارا و ميوههاى غير فصل نزد مريم موجود است، از مريم ميپرسيد: «اينها از كجا براى تو آمده است؟»جواب ميشنيد: «از جانب خداوند متعال آمده، و خداوند به هر كس خواهد روزى بيحساب ميدهد.»در اين هنگام، عبادت و معنويت و كمالات مريم، زكريا را تكان داد و باخود گفت: چه ميشد من چنين فرزندى داشتم و بلا فاصله دست به دعا برداشت و گفت:رَبِّ هَبْ لى مِنْ لَدُنْكَ ذُرِيَّةً طَيِّبَةً اِنَّكَ سَميعُ الدُّعاء؛1بارالها، به من ذريه و فرزندانى پاكيزه از نزد خود ببخش، به درستى كه تو شنونده دعايي.سپس در حالى كه در محراب نماز ميگزارد فرشتگان الهى به او بشارت دادند كه خداوند فرزندى به نام يحيى كه بزرگ و پاكدامن و پيامبر خواهد بود به تو عطا ميكند.زكريا ناباورانه گفت: «كجا من پسرى خواهم داشت، چرا كه خود پير و همسرم نازاست؟!»