دريای موج خيز نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دريای موج خيز - نسخه متنی

علی ابوالحسنی منذر

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اين سخن امينى، فكر و ذهنِ اسد حيدرِ جوان را - زلزله وار - تكانى سخت داد و از همان جا، فكرِ برآوردنِ كتابِ گران سنگِ اَلامام الصادقُ والمذاهبُ الاربعه را در سر وى انداخت. خود وى بعدها مى گفت كه امينى او را به اين راه كشانْد. [ دكتر محمدهادى امينى نيز، اسد حيدر را از شاگردان علامه مى داند كه ''شبانه روز مرتباً... به كتابخانه'' و نيز منزل علامه ''مى آمد و رهنمودهايى از ايشان مى گرفت و مى رفت و مى نوشت و روز بعد مى آمد و آن چه نوشته بود، مى خواند.'' "يادنامه علامه امينى، ضميمه روزنامه رسالت، همان، ص 4". ] جناب حكيم زاده همچنين نقل مى كند:

امينى، در حق محققانى كه به كتابخانه مى آمدند، پيوسته به من سفارش مى كرد كه هر چه مى خواهند در اختيارشان بگذار؛ من نيز از خدمتْ دريغ نداشتم. يكى از آن محققان، همين جناب محمدباقر محمودى [ محقق كوشا و شهير معاصر، و مصحح كتاب هاى ''بحارالانوار'' جلد مربوط به معاويه، تاريخ مدينة دمشق جلدهاى مربوط به امام على "ع" ، حسن مجتبى "ع" ، حسين "ع" ، زين العابدين "ع" و مؤلف نهج السعادة فى مستدرك نهج البلاغه و آثار ماندگار ديگر.... ] بود كه به كتابخانه مى آمد و بر زمين مى نشست و در ميان انبوه كتاب هايى كه درخواست مى كرد و برايش مى برديم، غوطه مى خورد و يادداشت برمى داشت. بخشى عظيم از مايه اى كه اندوخته و يادداشت هايى كه برداشته، از همان جا است. [ تأسيس كتابخانه اميرالمؤمنين - به گفته فرزند علامه - درپى تأليف الغدير صورت گرفت و ثمره آن كتاب بود. قفسه هاى كتابخانه، به همت امينى، هزاران كتاب فارسى، عربى و...، در رشته هاى تاريخ، ادب، حكمت و تَراجِم را در خود جاى داده بود. افزون بر اين، چنانچه نويسنده اى، كتابى مى خواست و در كتابخانه وجود نداشت، مركزى در كتابخانه بود كه ظرف دو روز، كتاب را براى وى تهيه مى كرد. "يادنامه علامه امينى، ضميمه روزنامه رسالت، ص 5، اظهارات دكتر محمدهادى امينى" آقاى محمدرضا حكيمى، شمار كتاب هاى كتابخانه را در اوايل دهه 50 شمسى، بالغ بر حدود 42000 كتاب گزارش كرده است. "حماسه غدير، ص 307" به گفته همو، علامه اين كتابخانه عظيم و گرانسنگ را وقف آستان قدس رضوى كرد؛ از اين رو، اين كتابخانه اكنون يكى از ثروت هاى ملى و معنوى ايران در نجف است، و مايه سرافرازى ملت ايران در يكى از مهم ترين مراكز علمى و دينى اسلام مى باشد. "همان، ص 319 - 320" براى آشنايى بيش تر با كتابخانه اميرالمؤمنين، ر.ك: همان، ص 305 به بعد. ]

حضور ذهن بسيار، اُنس شديد به مطالعه، علاقه وافر به پژوهش و تحقيق، همراه با منش والا را، از خصوصيات علامه شمرده اند. [ براى داستان هايى درباره يكايك اين نمونه ها، ر.ك: صفاخواه، محمدحسين، قطره اى از دريا، ج 1، ص 16 - 21. ] امينى، تحقيقات و مطالعات خود را در نجف، از كتابخانه حسينيه شوشترى ها كه تنها كتابخانه عمومى نجف شمرده مى شد، آغاز كرد و چند هزار كتاب چاپى و خطى داشت. وى روزها به طور مستمر به كتابخانه مزبور مى رفت و از آن جا كه ساعات رسمىِ كارِ كتابخانه، عطش سيرى ناپذيرِ وى را براى پژوهش و تحقيق فرو نمى نشانْد، كتابدار كتابخانه را راضى كرد كه هنگام رفتن، در به روى او ببندد و او را با كتاب ها تنها گذارد. كتابدار، در لحظه تعطيل كتابخانه، در را به روى امينى قفل مى كرد، و او در ميان كتاب ها غوطه مى خورد و غرق در مطالعه مى شد. اين نكته را شادروان سيد عبدالعزيز طباطبايى "محقق و كتاب شناس فقيد" از خودِ امينى و كتابدار مزبور، شنيده و گزارش كرده است. [ محقق طباطبايى، سيد عبدالعزيز، الغدير فى التراث الاسلامى، ص 174 - 175. ] حجت الاسلام حكيم زاده نيز در آذر 1379 شمسى براى حقير نقل كرد:

ساعاتى كه من در كتابخانه اميرالمؤمنين بى كار بودم و مراجعه كننده اى نداشتم، به خواندن كتاب مى پرداختم. يك روز مشغول مطالعه جلد ششم الغدير بودم، كه امينى از راه رسيد و گفت: هان! چه مى خوانى؟ گفتم: جلد ششم كتاب شما است. گفت: ''بخوان، كه خدا مى داند چقدر زحمت كشيده ام تا مطالب اين كتاب ها را درآورده ام!'' و افزود: ''آن وقت ها، در نجف نه پنكه بود و نه وسايل سردكننده ديگر. در آن شرايط سخت، من هر روز براى مطالعه به حسينيه شوشترى ها مى رفتم كه تعدادى كتب ارزشمند كهن در آن يافت مى شد. زمانى كه كتابخانه تعطيل مى شد به كتابدار مى گفتم كه مطالعه من هنوز تمام نشده است. تو مى خواهى بروى، برو؛ ولى اجازه بده من بمانم و مطالعه ام را ادامه بدهم. او درب حسينيه را بسته، مى رفت، و مرا در كتابخانه تنها مى گذاشت. من ساعت هاى دراز روى كتاب ها مى افتادم و مطالعه مى كردم و يادداشت بر مى داشتم. غرق شدن در مطالعه، مرا به كلى از گذشت زمان غافل مى ساخت و تنها زمانى به خود مى آمدم كه مى ديدم، فرشى كه روى آن نشسته ام |از ريزش مداومِ عرق| كاملاً خيس شده و بدنم |همچون بيمارِ تب زده| از گرماىِ شديدِ فضاىِ بسته كتابخانه، يك پارچه آتش مى نمايد!'' [ براى داستانى مشابه و عجيب از اهتمام امينى به غوطه خوردن در ميان كتاب هاى گردآلود براى يافتن و نسخه برداشتن از كتب خطى و چاپى جهت تكميل مطالب الغدير، ر.ك: شاكرى، ربع قرن مع العلامةالامينى ص 60 - 63. ]

اين - به گفته آقاى حكيم زاده - در حالى بود كه مزاج امينى، در فضاى سردِ تبريز پرورش يافته و به هيچ وجه با هواى به شدت گرمِ نجف در آن روزگار، سازگار نبود. [ براى اسامىِ كتابخانه هاى ديگرى كه امينى در عراق "نجف، كربلا، سامرا و..." به آن ها مراجعه كرد، ر.ك: همان، ص 40 - 41. ]

ويژگىِ ديگر امينى، سفرهاى پربار وى به شهرها و بلاد مختلف اسلامى است كه با اهداف علمى، فرهنگى و اصلاحىِ زير صورت مى گرفت: تحقيق و پژوهش در كتابخانه ها و يادداشت بردارى و استنساخ از كتب شيعه و سنى - به ويژه مآخذ خطى كهن - براى الغدير و ساير آثار خويش، برخورد و ملاقات با استادان حوزه و دانشگاه، اصلاح و ارشاد مردم، تربيت اهل علم و تأثير در آنان، و گاه نيز اقامه جماعت، ايراد سخنرانى براى توده مردم و دانشگاهيان، القاى بحث و ايجاد زمينه هاى فكرى در باره فلسفه حكومت در اسلام و نشر پيام غدير. شهرهايى كه علامه با اين خصوصيات به آن ها سفر كرده است، گذشته از شهرهاى عراق، از قرار زير است: حيدر آباد دكن، عليگره، بمبئى، لكهنو، كانپور، پتنه، رامپور، جلالى "در هند" ، اصفهان، قم، مشهد، همدان، كرمانشاه، تبريز، بيروت، دمشق، مكه، مدينه، فوعه، كفريه، معرة مصرين، نبل، حلب و...، كه گزارشى از اين سفرها انتشار يافته است. [ حكيمى، محمدرضا، حماسه غدير، ص 337 - 338. براى آگاهى از نمونه اى از نماز جماعت و منبر باشكوه امينى، و استقبال كم نظير طبقات مردم از آن، ر.ك: همان، ص 341 - 343. ]

/ 41