سوره ناس ; آيه 6
متن عربي
من الجنه و الناسترجمه فارسي
خواه از جن باشد يا از انسان! (6)ترجمه انگليسي / English Translation
Among Jinns and among men.تفسير 1
(6) (من الجنه و الناس ):(چه از جنس جن و چه از جنس بشر)طبيعت انسان چنين است كه هنگام مواجهه با شروري كه در خود قدرت دفع آنها رانمي بيند، به كسي پناهنده مي شود كه قدرت دفع آن شر را دارد و در اين موارد انسان به يكي از اين سه ملجاء پناه مي برد.1. ربي كه مدبر امر اوست و در تمام حوائجش به او رجوع مي كند،تا آن رب شر راازاو دفع كرده و بقايش راتضمين نمايدواين موردسببي است كه في نفسه درسببيت تام است .
2) سلطاني كه داراي سلطه و قدرت كافي بوده و حكمي نافذ داشته باشد، بطوريكه بتواند شر را از انسان دفع كند، نظير پادشاهان و فرمانروايان كه اين مورد هم سببي تام درسببيت است (اما نه بذاته و في نفسه ، بلكه سلطه او به حول و قوه الهي وابسته است ).
3)الهي كه معبود واقعي باشد، چون لازمه عبوديت اله آنهم اله بي شريك ، اين است كه بنده خود را براي خود خالص سازد، به گونه اي كه جز او، كسي را نخواند و جزآنچه اراده كرده ، اراده ننمايد، و جز مطابق خواست او عمل نكند و چنين معبودي بر هرامري قادر است و اين سبب نيز درسببيت خود تام است .وخداي سبحان جامع اين سه مورد است ، يعني رب مردم ، پادشاه و ملك آنان و اله ايشان است ، پس شايسته است كه انسان در هنگام مواجهه با ناملايمات و شرور متوجه او شود، از او پناه بجويد و اينكه علت ترتيب ذكر اين صفات به اين صورت چيست وچرا ابتدا ربوبيت ، سپس مالكيت و آنگاه الوهيت ذكر شد؟ بايد گفت : ربوبيت نزديكترين صفات خدا به انسان است و ولايت او در امر ربوبيت اخص است ، چون خداوند از ميان مخلوقات خود عنايت ويژه اي به انسان دارد و اصولا ولايت امري خصوصي است (مانند ولايت پدر نسبت به فرزند)،ولي ملك در نسبت با انسان دورتر ازرب و ولايت اوست و ولايت در مرحله او عمومي تر است .و اله يا معبود مرحله ايست كه انسان ديگر در حوائج خود به معبود مراجعه نمي كندو كاري به ولايت خاص و عام او ندارد، بلكه عبادت او ناشي از اخلاص دروني است ، نه طبيعت مادي .لذا در اين سوره در عاليترين مرحله رابطه بندگي را به انسان تذكر مي دهد و اينكه اين سه صفت بدون (واو) عاطفه ذكر شده براي اشاره به اين معناست كه هر يك از صفات ربوبيت ، مالكيت و الوهيت ، سببي مستقل در دفع شر است و هر يك به تنهايي ممكن است پناه شخص پناهنده واقع شوند.سپس به مورد پناه جستن از خداوند اشاره كرده كه همان وسوسه پنهاني است ،(وسواس )يعني حديث نفس و (خناس )يعني امري كه بعد از ظهور مخفي شده ، بعضي مفسران گفته اند: شيطان خناس ناميده شده ، چون به طور مداوم انسان را وسوسه مي كند وبه محض اينكه انسان ياد خدا كند، پنهان شده و عقب مي رود و همينكه انسان از ياد خداغافل مي شود، جلو مي آيد و به وسوسه مي پردازد، پس او به انسان وعده مي دهد و او رابا آرزوهاي دور و دراز مي فريبد و وقتي كه مرتكب گناه و خطا شد، استغفار و توبه را ازياد او مي برد.در ادامه مي فرمايد: همان وسواس خناسي كه در سينه مردم وسوسه مي كند، منظور ازسينه مردم ، محل وسوسه شيطان است ، چون شعور و درك انسان معمولا به قلب نسبت داده مي شود و آنگاه در توصيف وسواس خناس مي فرمايد: كه اين جماعت وسوسه گربعضي از جنس جن و بعضي از جنس بشر هستند، پس بعضي از مردم از شدت انحراف خودشان شيطاني شده و در زمره شياطين قرار گرفته اند، همچنانكه درجاي ديگرمي فرمايد: (شياطين الانس و الجن (شياطين انساني وجني ).در تفسير الدر المنثور آمده است كه احمدبن سعيد خدري از پيامبر ص نقل كرده كه فرمود: ابليس گفته است : قسم به عزت و جلالت من تا وقتي كه بني آدم روح در جسددارند به فريفتن و وسوسه آنها ادامه مي دهم و خداوند تعالي فرموده : قسم به عزتم من هم همواره مادامي كه از من طلب آمرزش و غفران نمايند، آنها را مي آمرزم،(اللهاعلم). (صدق الله العلي العظيم)