ترديدي در اختلاف افکار و آراء اصحاب در مورد مسائل مختلف اعتقادي و عملي وجود ندارد، با اين وصف چگونه ممکن است که آن همه آراء و نظريات متفاوت و متضاد، لازم الاتباع و عامل رشد و هدايت باشد، مگر معناي هدايت غير از اين است که راه حق و صحيح را از بين راههاي ديگر را معين ساخته و آن را ضامن سعادت نشان مي دهد؟
ثانياً
واژه اقتدا به معناي پيروي است، و متصور نيست پيامبر (ص) دستور اقتدا کردن به گروهي را داده باشد که بعضي از آنها مرتکب معاصي صغيره و گاه کبيره شده اند. علاوه بر آنچه گفته شد، برخي در بيان اشکال دلالت حديث گفته اند: معلوم نيست وقتي حضرت اين حديث را مي فرمودند با چه کساني صحبت مي کرد و اين دستور اقتداي به صحابه را به چه کساني مي داد. مخاطب پيامبر در اين حديث يا مسلمانان معاصر و اصحاب خود حضرت بودند که در اين صورت معقول نيست که حضرت به «صحابه» دستور تبعيت و تقليد از «صحابه» را صادر کنند و يا مخاطبان حضرت، مسلمانان نسلهاي آينده بودند که در اين صورت مي بايست حضرت به تنهايي نشسته باشند و با خود سخن گفته باشند و ديگران آن سخن را شنيده و نقل کرده اند! که اين احتمال هم غير معقول است. و يا اينکه حضرت با افراد غير صحابي زمانش سخن مي گفتند، ولي غير صحابيهاي زمان خود حضرت (ص) مشرکان و کفار بودند و باز معقول نيست که حضرت به آنان دستور تقليد و اقتداي به صحابه را صادر کرده باشد. به هر حال هر يک از اين سه گروه که مخاطب حضرت باشند اين حديث نامعقول به نظر مي رسد و ساحت مقدس پيامبر از اينگونه سخن گفتن نامعقول مبراست. واضح است که اين شبهه جز مغالطه اي بيش نيست و با اندک توجه روشن خواهد شد که وجه اول و دوم توالي فاسده ذکر شده را ندارد.