بیشترلیست موضوعات زن در قرآن قرآن مجيد كتاب آسمانى ما حوّا (مادر ما انسانها) همسر نوح همسر لوط هاجر ساره آسيه همسر فرعون مادر و خواهر حضرت موسى (ع ) دختران شعيب پيغمبر (ع ) زليخا بلقيس مريم و مادرش حنّه همسر ابولهب زنى كه به خدا شكايت كرد زينب دخترعمه پيغمبر همسر پيغمبر عايشه و حفصه توضیحاتافزودن یادداشت جدید
همينكه چشم آسيه به آن پسر بچه افتاد و متوجه شد كه مادر بينوايش از ترس فرعون ، نوزاد خود را بدينگونه به آب افكنده است تصميم گرفت او را به فرزندى بگيرد وزير نظر خود بزرگ كند و هرچه باداباد!فرعون از ديدن بچه ناراحت شد و از بيم آينده دستور داد او را به قتل رسانند ولى آسيه گفت : نه ، نه ! ((او نور چشم من و تو است ، او را نكشيد، اميد است براى ما سودمند باشد يا او را به فرزندى بگيريم (25))).با اجازه فرعون ، موسى در دربار مصر ماندگار شد و تحت مراقبت شخص ملكه و مهر و محبت او رشد كرد.هنگامى كه موسى به مقام نبوت رسيد - و چنانكه خواهيم گفت - به مصر بازگشت و به تبليغ فرعون و قوم بت پرست او پرداخت ، آسيه به وى گرويد و به خداى جهان ايمان آورد ولى ايمانش را از فرعون پنهان داشت .او سالها خداوند يكتا را پرستش كرد و تحت رهبرى موسى ايمان خود را نگاه داشت ولى سرانجام رازش فاش شد و شوهر ستمگرش فرعون را سخت آشفته ساخت . فرعون نخست سعى كرد ملكه را از آن كار باز دارد. براى انصراف او از هر درى وارد شد و به هر وسيله اى متوسل گرديد.گاهى او را تهديد مى كرد و زمانى با تطميع و وعده هاى دلفريب و شيرين دلگرم مى ساخت . اما همه اين كارها بيهوده بود. آسيه دل به خدا داده بود؛ خدايى كه موسى آن كودك از آب گرفته را كه خود پرورش داده بود به مقام نبوت رسانده و با ((يَدِ بيضا)) و عصاى كذايى كه بزرگترين معجزه موسى پيغمبر خدا بود، ماءمور هدايت و راهنمايى فرعون كرده بود.او جز ايمان به خداى خالق جهان و دارنده آسمانها و زمين و آفريننده كوهها و دشتها و درياها و جلگه ها و جنگلها و همه چيز و آنچه موسى مى گفت ، چيزى نمى شناخت . نه از فرعون هراسى به دل مى گرفت و نه از اينكه ملكه نيل است و همسر آن ستمگر جبار و بى دين مى باشد، خشنود بود.اوفقط به يك چيز مى انديشيد،به هدايت فرعون وآدم شدن اوتا مانند خود وى سرانجام به خداى حقيقى ايمان بياوردودست ازظلم وستم وتباه ساختن مردم محروم و بى پناه برداردولى فرعون راهى درپيش گرفته بود كه بازگشت نداشت .كسى كه دعوى خدايى ،آن هم بزرگترين خدا را دارد و ما فوقى براى خود تصورنمى كند،چگونه حاضرمى شودبه فرمان موسى گردن بنهدوخودراازمسند خدايى پائين بياورد و مانند يك فرد معمولى بگويد: خدايا! مرا بيامرز؟!فرعون ، عاقبت آسيه را ميان ايمان به خدا و اطاعت از خود آزاد گذاشت تا يكى از آنها را برگزيند: يا دل به موسى و سخنان او بدهد و آماده هرگونه پيشامد سوء و شكنجه باشد و يا به صورت همان ملكه نيل و بانوى اول مصر باقى بماند و بت بپرستد و فرعون را خداى خدايان بداند!آسيه ايمان به خدا و موسى را برگزيد و از اعتقاد روشن خود دست برنداشت . او كه با ديدن معجزات موسى از صميم دل ايمان به خالق جهان آورده بود و مى دانست كه فرعون مردى ستمگر و در عين حال ضعيف و خودكامه است و دعوت انبيا واقعيت دارد، سرانجام زندگى مجلل دربار مصر و كاخ پرشكوه فرعون را كه روزى مانند فرعون ، زوال پذير خواهد بود، باآنچه درنزد خداست و باقى و پايداراست ،معاوضه كرد و تن به هر گونه پيشامدى دادكه درانتظارش بود!گويى زبان دلش به مضمون اين شعر گويابود:
ما كه داديم دل و ديده به طوفان قضا گو بيا سيل غم و خيمه ز بنياد ببر
گو بيا سيل غم و خيمه ز بنياد ببر گو بيا سيل غم و خيمه ز بنياد ببر
فرعون نيز كه از سعى خود نتيجه اى نگرفت ، دستور داد آسيه را به چهار ميخ بكشند. هنگامى كه آسيه را به ميخ كشيده بودند، سنگى بزرگ بر سرش كوفتند و بدينگونه به زندگيش پايان دادند. در لحظه اى كه آسيه شكنجه مى شد با خدا راز و نياز مى كرد. سخن او را در آن حالت دردناك و در زير شكنجه ، قرآن بدينگونه نقل مى كند:((خدا مثل مى زند براى كسانى كه ايمان كامل داشتند، به زن فرعون ، هنگامى كه گفت : خداوندا! خانه اى در نزد خود براى من بنا كن و مرا از شرّ فرعون و شكنجه او و ظلم ستمگران وى نجات ده (26))).((آسيه ))درزيرشكنجه هاى جانكاه فرعون جان دادولى نامش درتاريخ جهان و قرآن كتاب آسمانى مابه عنوان يكى از زنان بزرگ و كم نظير عالم ،جاويدماند.