بلقيس - زن در قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

زن در قرآن - نسخه متنی

علی دوانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بلقيس

خداوند به حضرت سليمان پيغمبر حشمتى موهبت كرده بود كه به هيچيك از بندگان برگزيده اش نداده بود(54).

سليمان ، هم پيغمبر خدا بود و هم فرمانرواى بزرگ و مقتدر عصر. روزى سليمان در حالى كه طبق معمول گروه بى شمارى از جنيان و انسانها و پرندگان در صفهاى مشخص ، او را همراهى مى كردند، راهى سفر شد. در آن سفر سليمان وارد سرزمين ((يمن )) گرديد و در بيابانى گرفتار مضيقه بى آبى گشت . به دستور سليمان ، همراهان در صدد برآمدند تا مگر در آن بيابان سوزان به آبى دست يابند ولى چندان كه گشتند دسترسى به آب پيدا نكردند.

شايد علت اينكه خداوند به سليمان مانند پدرش داوود مقام نبوت و سلطنت هر دو را عطا كرده بود، ماديگرى و دنياپرستى قوم آنان ((بنى اسرائيل )) بود كه مى پنداشتند كسى مى تواند بر آنان حكومت كند كه از لحاظ مال و ثروت و جلال و حشمت سرآمد مردمان مصر باشد.

هر گاه سليمان به سفر مى رفت يا به تخت مى نشست ، سپاهيانى از جن و انس و پرندگان كه خداوند مسخر وى كرده بود، پيرامونش را مى گرفتند يا به دنبالش راه مى افتادند.

در آن بيابان گرم و آفتاب سوزان ، سليمان ديد در آنجايى كه نشسته است از گوشه اى آفتاب بر او مى تابد.

چون به اطراف خود نظر افكند جاى ((هُدْهُد)) را در بالاى سر خود خالى ديد.

سليمان مى خواست هدهد را كه در ميان پرندگان شامه خاصى براى يافتن آب ولو از مسافت دور داشت ماءمور كند تا هر طور شده او را در آن بيابان از وجود آب آگاه سازد ولى چون جاى او را خالى ديد گفت : ((آيا هدهد هست و من نمى بينم يا از غايبان است ؟ اگر او در اين لحظه حساس (بدون جهت ) غيبت كرده باشد به سختى كيفر خواهم داد يا براى عبرت ديگران سر از تنش جدا مى سازم مگر اينكه براى غيبت خود عذرى موجه بياورد(55))).

خداوند به پرندگان مانند ديگر اصناف جانداران الهام كرده بود كه بايد تحت فرمان سليمان پيغمبر باشند و از فرمانش سرپيچى نكنند. به همين جهت نيز سليمان هدهد را در صورت غيبت غير موجه ، مقصر مى دانست . اين معنا موهبتى بود كه از جانب خداوند فقط به حضرت سليمان داده شده بود به طورى كه نه قبل از وى سابقه داشت و نه بعد از او نظير پيدا كرد.

ديرى نپاييد كه هدهد آمد و به سليمان گفت : ((من پى به موضوعى برده ام كه تو - پيغمبر خدا - با همه شكوه و جلال و علم و اطلاعى كه دارى از آن بى خبرى ! من از قلمرو ((سبا)) مى آيم و خبرى مقرون به حقيقت و يقين آورده ام (56))).

((من در آن شهر زنى را ديدم كه بر مردم آنجا حكومت مى كند و برايش ‍ همه گونه وسائل وقدرت وتجمل فراهم است .اوبه خصوص تختى عظيم دارد)).

((من ديدم كه آن زن و افراد مملكت او به جاى پرستش خداوند جهان در برابر خورشيد سر به خاك نهاده و آفتاب مى پرستند. شيطان هم شرك به خدا و كار نامعقول آنان را در نظرشان جلوه داده و از راه حق و صواب بازداشته است ، به همين علت هم از راه راست بازمانده اند(57))).

((شيطان آنان را فريب داده است تا خدايى كه هر راز پنهان در آسمانها و زمين را آشكار مى سازد و از آنچه مردم نهان مى دارند يا آشكار مى سازند، آگاه است ، پرستش نكنند. خدايى كه جز او خدايى نيست ، خدايى كه دارنده جهان آفرينش است (58))).

((هدهد)) علت غيبت خود را اين طور گزارش داد كه در پى جستجوى آب ، به شهر ((ماءرب )) پايتخت ((قوم سبا)) در يمن رسيده و ديده است كه ((بلقيس )) ملكه سبا با شكوه و جلال هر چه تمامتر در حالى كه بر تختى عظيم جلوس كرده است بر مردم يمن حكم مى راند و خود مردم سبا نيز آفتاب پرست مى باشند.

بنابراين ، هدهد در انجام وظيفه كوتاهى نكرده بود و عذر موجه داشت ؛ زيرا اگرچه با همه كوششى كه به عمل آورده بود، آبى نيافته بود ولى در عوض ‍ خبرى مهم آورده و بر امرى بزرگ آگاهى يافته بود.

سليمان پس از استماع گزارش هدهد گفت : ((خواهيم ديد كه راست مى گويى يا از دروغگويانى ؟)) سپس دستور داد نامه اى براى بلقيس ملكه سبا بنويسند و چون نامه مهيا شد، هدهد را مخاطب ساخت و گفت : ((هم اكنون اين نامه را ببر - و در حالى كه بلقيس با مشاوران خود تشكيل جلسه داده است - در مجمع آنان ، بيفكن آنگاه از ايشان كناره بگير و ببين با خواندن آن به چه نتيجه اى مى رسند(59))).

/ 46