فلسفه شدت كيفر شايعه‏گر - شایعه در قرآن و روایات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شایعه در قرآن و روایات - نسخه متنی

محمد مازندرانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فلسفه شدت كيفر شايعه‏گر

فلسفه اصلى سخت‏گيرى‏هاى اسلام در برابر شايعه‏گران را مى‏توان در نكات زير جستجو كرد:

الف) محيط سالم، روحيه انسان را به سوى سلامتى سوق مى‏دهد چنانكه محيط فاسدزمينه‏هاى گرايش به سوى فساد را در آدمى تقويت مى‏نمايد بنابراين، اسلام بر اين حقيقت تاكيددارد تا افراد در محيط اجتماعى، از يكديگر جز خير و سخن از پاكى‏ها، موفقيت‏ها و تكامل‏نشنوند و در جامعه جز مظاهر تعالى و طهارت روحى و ترقى و تكامل در زندگى نبينند.

ب) حفظ قداست و حرمت محيط اجتماع اسلامى وظيفه همگان است و در راستاى حفظحرمت محيط اجتماعى بايد سيطره باطل را در جامعه محدود و تضعيف كرد و كم كم آن را از بين‏برد. و مظاهر منكر و اعمال ناشايسته را بايد از راه‏هاى مختلف متروك كرد. در حديث آمده است،«الباطل يموت بترك ذكره‏» با دم نزدن از اعمال ناباب، در برخى از موارد، منكر و باطل از بين‏مى‏رود. و بديهى است كه اجراء حدود الهى بدان خاطر است كه ابهت عمل حرام نقض نشود. كسى كه مى‏داند نبايد در پى حرام برود، اما بشنود يا ببيند همه و همگان از آن دم مى‏زنند، روحيه‏گرايش به فحشا و قانون شكنى در او تقويت مى‏شود; لذا فلسفه اجراء حد يا تعزير آن است كه‏مردم بدانند كه حريم‏شكنان و كسانى كه دستورات خدا را زير پا مى‏نهند مورد تنفر خواهند بود.

شايعه در مكتوب عرفانى امام خمينى‏قدس سره

در مكتوب عارفانه عارف پير، خمينى كبيرقدس سره به پسرش حاج سيد احمد خمينى‏قدس سره كه به نام‏نقطه عطف انتشار يافته است مى‏خوانيم:

پسرم! گاهى مى‏بينم از تهمتهاى ناروا و شايعه پراكنى‏هاى دروغين اظهارناراحتى و نگرانى مى‏كنى. اولا بايد بگويم تا زنده هستى و حركت مى‏كنى و تو رامنشا تاثيرى بدانند، انتقاد و تهمت و شايعه سازى عليه تو، اجتناب‏ناپذير است;عقده‏ها زياد و توقعات، روزافزون و حسادت‏ها، فراوان است. آن كس كه فعاليت دارد گرچه صد در صد براى خدا باشد از گزند بدخواهان نمى‏تواند به دور باشد.من خود يك عالم بزرگوار متقى را كه تا به رياست جزئى نرسيده بود براى او جزخير به حسب نوع نمى‏گفتند و تقريبا مورد تسالم اهل علم و ديگران بود به مجردآن كه توجه نفوس به او جلب شد و شاخصيتى دنياوى - ولو ناچيز - نسبت‏به‏مقامش پيدا كرد، مورد تهمت و اذيت‏شد و حسادت‏ها و عقده‏ها به جوش آمد و تادر قيد حيات بود اين مسايل نيز بود.

امام در ادامه اين صحيفه الهى به تفسير آيات تقوى پرداخته مى‏نويسد:

اين تقوى، تقواى از اعمال ناشايسته نيست تقواى از توجه به غير است، تقواى ازاستمداد و عبوديت غير حق است، تقواى از راه دادن غير او جل و علا به قلب است،تقواى از اتكال و اعتماد به غير خداست، آنچه مى‏بينى همه ما و مثل ما بدان مبتلااست و آنچه باعث‏خوف من و تو از شايعه‏ها و دروغ‏پراكنى‏ها است و خوف از مرگ‏و رهائى از طبيعت و افكندن خرقه نيز از اين قبيل است كه بايد از آن اتقاء نمود ودر اين صورت مراد از «ولتنظر نفس ما قدمت لغد» افعال قلبى است كه درملكوت، صورتى و در فوق آن نيز صورتى دارد و خداوند خبير است‏به خطرات قلب‏همه.

پسرم براى ماها كه از قافله «ابرار» عقب هستيم. يك نكته دلپذير است و آن‏چيزى است كه به نظر من شايد در ساختن انسان كه در صدد خود ساختن است‏دخيل است. بايد توجه كنيم كه منشا خوش آمد ما از مدح و ثناها و بد آمدنمان ازانتقاداها و شايعه افكنى‏ها حب نفس است كه بزرگترين دام ابليس لعين است; ماهاميل داريم كه ديگران ثناگوى ما باشند.

[اين گونه مسايل] همچون عمل جراحى دردناكى كه موجب سلامت مريض‏مى‏شود. آنانكه با ثناهاى خود ما را از جوار حق دور مى‏كنند، دوستانى هستند كه بادوستى خود به ما دشمنى مى‏كنند و آنان كه مى‏پندارند با عيب‏گوئى و فحاشى وشايعه‏سازى به ما دشمنى مى‏كنند دشمنانى هستند كه با عمل خود ما را اگر لايق‏باشيم اصلاح مى‏كنند و در صورت دشمنى به ما دوستى مى‏نمايند. من و تو اگر اين‏حقيقت را باور كنيم و حيله‏هاى شيطانى و نفسانى بگذارند، واقعيات را آنطور كه‏هستند ببينيم، آنگاه از مدح مداحان و ثناى ثنا جويان آن‏طور پريشان مى‏شويم كه‏امروز از عيب جويى دشمنان و شايعه سازى بدخواهان; و عيب جويى را آن گونه‏استقبال مى‏كنيم كه امروز از مداحى‏ها و ياوه گويى‏هاى ثناخوانان. اگر از آنچه ذكرشد به قلبت‏برسد، از ناملايمات و دروغ پردازيها ناراحت نمى‏شوى و آرامش قلب‏پيدا مى‏كنى، كه ناراحتى‏ها اكثرا از خودخواهى، است. خداوند همه ما را از آن نجات‏مرحمت فرمايد. [53]

/ 14