فرهنگ اعلام جغرافیایی ـ تاریخی در حدیث و سیره پیامبر (ص) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ اعلام جغرافیایی ـ تاریخی در حدیث و سیره پیامبر (ص) - نسخه متنی

محمدمحمدحسن شراب

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بئر روحاء : «روحاء».

بئر رومه : بعضى آن را به صورت «رؤمه» ـ با همزه ـ گفته اند. به اين چاه بئر عثمان و «قليب مزنى» نيز گفته مى شود. چاهى است كه امروزه در عقيق مدينه معروف است. در كتاب خود به نام «اخبارالوادى المبارك» عقيق، به تفصيل از اين چاه سخن گفته ايم. علاقه مندان به آنجا مراجعه كنند.

بئر زمزم : چاهى است در مدينه، در سمت راست كسى كه به سمت «آبارعلى» مى رود. سمهودى مى نويسد: ممكن است همان چاه اِهاب باشد كه در كناره حرّه غربى قرار دارد. علت نام گذارى اين چاه به «زمزم» آن است كه مردم مدينه به آن تبرّك مى جويند و آب آن، همچون آب زمزم مكه، براى تبرك به اطراف و اكناف برده مى شود.

بئر سُقيا : چاهى است در مدينه. در احاديث از اين چاه نام برده شده، اما در تعيين محلّ آن اختلاف است. اين سقيا با «سَقيا» كه در حرف سين خواهد آمد و در وادى فرع واقع شده، فرق مى كند. بعضى گفته اند: چاه سُقيا در جنوب شرقى ايستگاه راه آهن مدينه قرار دارد و جاده ميان چاه و ايستگاه فاصله انداخته است. اين چاه به مرور زمان پر شده است.

بئر عُرْوه : مقصود عروة بن زبير است. اين چاه در عقيق ـ كه عروه در آنجا اعتزال و گوشه گيرى اختيار كرده بود ـ در سر راه منتهى به ذوالحليفه قرار داشته است. پل عروه نيز در همين محل است. عروه تابعى و راوى حديث است... و به همين دليل از اين چاه نام برديم.

بئر عَقَبه : از چاه هاى مدينه بوده و در احاديث از آن ياد شده است.

بئر غَدَق : اين چاه را كه از چاه هاى مدينه است، به دليل شيرينى و گوارا بودنِ آب آن، به اين اسم ناميده اند.

«عبدالرحمن بن يزيد بن حادثه مى گويد : پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) (هنگام هجرت به مدينه) در پشت حَرَّه ما نماز (صبح) گزارد، سپس بر مركب سوار شد و پيش از طلوع آفتاب كنار چاه «غَدَق» رسيد و در آنجا مردم خدمت آن حضرت مى رسيدند و سلام مى دادند.(81)

بئر غَرْس : (به فتح غين و سكون راء)، غَرس در لغت به معناى قلمه يا نهالى است كه مى كارند. اين چاه در زيستگاه هاى بنى نضير، در نيم ميلى شمال شرقى مسجد قبا و در بين نخيل واقع شده است. روايت شده كه پيامبر(صلى الله عليه وآله)در هنگام وفات به على(عليه السلام)فرمود:

«وقتى من مردم، بدنم را با هفت مشك آب از چاه غَرس غسل بده».

بئر قرّاصه : قراصه در غرب مساجد فتح (مساجد سبعه)، در راه چاه رومه به مدينه قرار دارد و جابربن عبدالله در آنجا زمينى داشته است. در كتاب هاى حديث، در باره اين چاه داستانى در باره بدهكارى پدر جابر كه در غزوه احد درگذشت، نقل شده است.

بئر قُرَيْصه : يكى از چاه هاى مدينه است كه پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) از آن آب نوشيده اند.

بئر مَرْق : چاهى است در مدينه كه در اخبار هجرت از آن ياد شده است.

بئر مَعُونه : جايى است در سرزمين نجد، و به قولى نزديك كوه اُبْلى كه در ماه صفر سال چهارم هجرى در محل اين چاه فاجعه كشتار عده اى از مسلمانان بهوقوع پيوست. عده اى اين فاجعه را با كشتار مسلمانان در رجيع خلط كرده اند، در صورتى كه اين ها دو واقعه متفاوت اند كه در دو مكان دور از هم اتفاق افتاده اند.

بئر يُسْره : چاه بنى اميّة بن زيد و يكى از چاه هاى مدينه بوده است. نام قبلى اينچاه «عُسره» بود و پيامبر(صلى الله عليه وآله) آن را «يُسره» ناميد. در طبقات ابن سعد آمده است كه چاه يادشده به نام «عبيره» موسوم بوده است; اما احتمال مى دهم تصحيف باشد.

باب بنى جُمَح : يكى از درهاى مسجد الحرام در زمان ازرقى بوده كه مقابل «باب بنى هاشم» قرار داشته است، سپس در جريان توسعه مسجد الحرام تخريب گرديده است.(82) بنى جمح كه اين در به نام آنها ناميده شده، شاخه اى از قبيله قريش بوده اند.

شهيد ثانى نام ديگر آن را «باب الحنّاطين» خوانده و آن را روبروى ركن شامى دانسته است. دليل اين نامگذارى آن بوده كه نزديكى آن «حِنْطَه» (گندم) يا «حَنوط» ميّت مى فروخته اند.

نام سوم آن، به نقل فاسى «باب العُمْرَه» است; زيرا كسانى كه از تنعيم به قصد عمره مفرده مُحرم مى شدند، از آن در به مسجد الحرام مى رفته اند.(84)

باب بنى شَيْبَه : يكى از درهاى مسجد الحرام بوده كه در طرف «مَسْعى» قرار داشته و نيز به «باب بنى عبد شمس» و «باب السيل» معروف بوده است.

از امام صادق(عليه السلام) روايت شده كه بت «هُبَل» را اميرمؤمنان(عليه السلام) بهدستور پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) از كعبه به زير آورد و آن را در آستانه «باب بنى شيبه»زير پاى زائران دفن كرد. از اين رو مستحب است كه حجاج از اين در وارد مسجد الحرام شوند تا هُبَل را كهمعبود كفّار قريش بوده، زير پاى خودقرار دهند.

پس از توسعه مسجد الحرام و تخريب اين در، آستانه اين در به صورت طاقى در وسط مسجد باقى ماند و آنانكه مى خواستند به اين استحباب عمل كنند، از زير آن طاق عبور مى كردند; ولى بعدها آن هم تخريب شد و اكنون اثرى از آن برجاى نمانده است.(86) و روزهاى جمعه به نشانه آن طاق، نزديك مقام ابراهيم(عليه السلام) ، در مقابل «باب السلام»; يعنى در جايگاه «باب بنى شيبه» طاقى سيّار گذاشته مى شود و امام جمعه در آنجا به نماز جمعه مى ايستد.

باب بنى هاشم : به گفته ازرقى اين در، از درهاى شرقى مسجد الحرام است و به آن «باب البَطْحاء» نيز گفته مى شود، ولى امروزه به «باب على(عليه السلام)» معروف است.(87)

باب التّوبه : «باب الكعبه»

باب جبرئيل : يكى از درهاى مسجد شريف نبوى است.

بابُ الرَّحْمَه : نام يكى از درهاى غربى مسجد النبى(صلى الله عليه وآله) است. در گذشته، آن را «باب السّوق» مى گفته اند; زيرا به سوى بازار گشوده مى شده است.

دليل نامگذارى اين در به «باب الرحمه» اين است كه وقتى پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله)در مسجد به ايراد خطبه جمعه مشغول بود، مردى از «باب القضا» وارد شد و عرض كرد : اى پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) ! به واسطه خشك سالى، اموال ما از ميان رفت و ادامه زندگى برايمان دشوار شده است، دعا كن تا خداوند براى ما باران بفرستد.

پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) دست به دعا برداشت و سه بار اين جمله را تكرار كرد : «اَللّهُمَّ اَغِثْنا» خداوندا! برايمان باران نازل كن. در آن لحظه، از پشت كوه «سَلْع» توده اى ابر فشرده در كرانه آسمان پديدار گرديد و به وسط آسمان كه رسيد، در آسمان پخش شد و سپس شروع باريدن كرد. و تا يك هفته ادامه يافت.

از آن پس «باب القضاء» به «باب الرَّحْمَه» معروف شد; زيرا مردى كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) به درخواست او، دعاى باران كرد و به دنبال آن رحمت الهى نازل گرديد، از آن در وارد مسجد شد.

بلادى نام ديگر آن را «باب عاتكه» نوشته كه منسوب به عاتكه عمه پيامبرخدا(صلى الله عليه وآله) بوده است.(89)

باب فاطمه(عليها السلام) : در قسمت شرقى ضريح مطهر پيامبر خدا(عليه السلام) ، درى است به نام «باب فاطمه(عليها السلام) » كه حدود حجره آن حضرت را نشان مى دهد و در قسمت جنوبى آن، محرابى به نام محراب فاطمه(عليها السلام) وجود دارد.

باب الكعبه : كعبه داراى يك در داخلى است كه به سمت شرق گشوده مى شود وميان حجر الاسود و ركن عراقى واقع است و درِ ديگر، درِ داخلى است كه پشت ركن عراقى واقع شده و به بيرون گشوده نمى شود و پشت آن نردبان كعبه است كه از آن براى بالارفتن بر بام خانه و تنظيم جريان آب باران رحمت از ناودان كعبه استفاده مى شود و به همين مناسبت به آن «باب الرحمه» گفته مى شود و نام ديگر آن «باب التوبه» مى باشد.(90)

باب النّساء : از درهاى شرقى مسجد النّبى(صلى الله عليه وآله) بوده و به واسطه رويارويى آن با خانه «ريطه دختر ابوالعباس سفّاح» به آن «باب ريطه» نيز گفته مى شده است.

علت نامگذارى آن به «باب النّساء» اين بوده كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرموده است: اين در را براى آمد و شد زنها بگذاريم.پس از توسعه مسجد در عصر سعودى وتخريب ديوار شرقى آن، درى مقابل «باب النّساء» كار گذاشته و به همين اسم ناميده شد.(92)

بَأَلى : (به فتح حرف اول و دوم و سوم)، يكى از مسجدهاى پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله)در راهش به غزوه تبوك بوده است.

بتراء : جايى است در شانزده كيلومترى غرب مدينه. پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله)هنگامى كه رهسپار جنگ با بنى لحيان بود، از اين محل عبور كرد.

بُجْدان : اين كلمه كه به صورت «جُمْدان» نيز روايت شده، نام كوهى است در راه مدينه به مكه كه از مدينه تا آنجا يك شب راه است. در حديث آمده است: پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود: «حركت كنيد، اين بُجدان است. مفرِّدون (آنان كه دل به خداى يگانه داده اند و او را فراوان ياد مى كنند، پيشى گرفتند».

بُحْران : (به ضمّ باء و سكون حاء)، سيره نويسان هنگام سخن از اعزام سريّه عبدالله بن جحش به نخله، واقع در ميان مكه و طائف، براى زيرنظر گرفتن قريش، از اين محل نام به ميانآورده اند... عبدالله راه حجاز را درپيش گرفت تا اينكه به معدنى در بالاى فُرُع كه به آن بُحران مى گويند رسيد... . نيز «بحران» كوهى است در نود كيلومترى شرق شهر رابغ.

بَحْرة الرُّغاء : ابوداود در كتاب الديات آورده است كه پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) با قسامه مردى از بنى نصربن مالك را در بحرة الرغاء، واقع در ساحل «ليَّه» به قتل رساند. اين مكان امروزه در كناره جنوبى ليّه، واقع در پانزده كيلومترى جنوب طائف، معروف همگان است.

بحرين : نام سواحل نجد، ميان قطر و كويت بوده و قصبه و مركز آن هَجَر، هفوف فعلى، بوده است. در گذشته به نام «حِسا» خوانده مى شد اما بعدها بر اين اقليم نام «اَحساء» اطلاق گرديد كه تا پايان دوره عثمانى، همچنان بدين نام خوانده مى شد.

نام بحرين سپس بر جزيره بزرگى كه از شرق در مقابل اين ساحل است و «اُوال» نام داشت و امروزه اميرنشينبحرين را تشكيل مى دهد، اطلاق گرديد. در كتاب هاى سيره و تاريخ، عمدةً شرق عربستان سعودى را به نام بحرين معرفى مى كنند.

بُحَيْرَه : تصغير «بَحْر» است و يكى از نام هاى شهر پيامبر(صلى الله عليه وآله)مى باشد.

در روايتى از مدينه به عنوان بُحْرَه ياد شده است.(94)

بُحَيره طبريّه : درياچه اى است در فلسطين كه خشك شدن آب آن نشانه خروج دجّال است. در حديث جَسّاسه(95) كه تميم الدارى روايت كرده و در صحيح مسلم آمده، از اين درياچه نام برده شده است.

بدائع : جايى است از كوه احد كه پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) قبل از جنگ احد در آنجا فرود آمد.

بَدْر : نام چاهى است كه جنگ معروف «بدر» در آنجا بهوقوع پيوست. بدر اكنون شهرى بزرگ و آباد است و حدود 150 كيلومتر با مدينه منوره فاصله دارد. در گذشته هركس به حج مى رفت، از بدر عبور مى كرد; زيرا در راه مدينه به مكهقرار داشت، اما پس از افتتاح اتوبان (جاده هجرت) ديگر كسى از آنجا نمى گذرد. در اينجا منازلى را كه پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) در راه خود به غزوه بدر پيموده است، نام مى بريم ( نقشه جنگ بدر):

1 ـ نَقْب المدينه

2 ـ عقيق

3 ـ ذو الحُليفه

4 ـ ذات الجيش

5 ـ تُرْبـان

6 ـ مَلَـل

7 ـ غميس الحمام

8 ـ مرّيَيْـن

9 ـ صُخيرات اليمام

10 ـ سَيـاله

11 ـ فجّ الرَّوحاء

12 ـ شنوكـه

13 ـ عِرْق الظبية

14 ـ سجيح
















15 ـ مُنصرف (مُسَيْجيد)

16 ـ نازيه

17 ـ رَحْقان

18 ـ مضيق الصفراء

19 ـ صفراء

20 ـ ذَفِران

21 ـ اصافر

22 ـ دَبَّة

23 ـ حنّان

24 ـ بدر

/ 66