مناسك حج : شعائر - فرهنگ اعلام جغرافیایی ـ تاریخی در حدیث و سیره پیامبر (ص) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ اعلام جغرافیایی ـ تاریخی در حدیث و سیره پیامبر (ص) - نسخه متنی

محمدمحمدحسن شراب

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مُعْرِض : اُطم يا دژى است كه بنى عمرو و بنى ثعلبه، دو فرزند خزرج، آن را ساختند. معرض آخرين دژى بود كه در مدينه ساخته شد. هنگامى كه پيامبرخدا(صلى الله عليه وآله) وارد مدينه شد. آنان مشغول ساختن اين دژ بودند و از آن حضرت اجازه خواستند كه ساخت آن را به پايان برند و پيامبر(صلى الله عليه وآله) هم اجازه داد.

مُعْرِقه : (به ضمّ اول و سكون دوم و كسر راء، كه حرف راء با تشديد و تخفيف، هردو، روايت شده است)، راهى است كه قريش هنگام رفتن به شام از آن مى گذشتند. اين راه از ساحل دريا مى گذرد. در جنگ بدر، كاروان قريش از همين راه عبور مى كرد.

مَعَرَّةُ النُّعْمان : در شمال سوريه، در راه حماة به حلب قرار دارد. منسوب به نعمان بن بشير صحابى است. وى از اين مكان مى گذشت كه فرزندش از دنيا رفت. جسدش را در همانجا به خاكسپرد و خود چند روزى در آنجا اتراق كرد و از اين رو، به نام وى ناميده شد.

مُعَصَّب : بر وزن «محمّد»، نام جايى است در قُبا و به گفته برخى، در «عصبه»، كه مهاجران نخستين در آنجا فرود آمدند.

معلاة : «مقبرة اهل المكّة» .

معونه (بئر معونه) : ابوبراء عامربن مالك به مدينه نزد پيامبر(صلى الله عليه وآله) آمد و به آن حضرت پيشنهاد كرد كه تعدادى از صحابه را براى دعوت مردم به اسلام بفرستد. پيامبر(صلى الله عليه وآله) چهل نفر را روانه كرد و آنان را در پناه و امان ابو براء قرار داد. هنگامى كه اين عده به بئر معونه رسيدند، عامربن طفيل قبيله بنى سليم و ديگران را عليه آنان برانگيخت و آن چهل نفر را به قتل رساندند.

ابو براء عامربن مالك عموى عامربن طفيل بود، اما عامربن طفيل امان و زنهارى را كه عمويش به آن افراد داده بود شكست.

چاه معونه در منطقه نجد، در سرزمين بنى سليم جاى دارد و از مدينه تا آن چهار منزل راه است.

مُغَمَّس : در داستان ابرهه و لشكركشى او به مكه براى ويران كردن كعبه آمده است: ابو رغال همراه ابرهه (براى راهنمايى او) آمد و او را در «مغمّس» فرود آورد و چون آنان را در آنجا فرود آورد، از دنيا رفت و عربها گورش را سنگسار كردند و آن همان گورى است كه اكنون مردم در مغمس آن را سنگسار مى كنند. مغمّس هنوز هم در شرق حرم مكه معروف است و از شرق، كوه كبكب مشرف برآن مى باشد. راه مكه به طائف كه از نخله يمانيه مى گذرد، از حاشيه شمالى مغمس عبور مى كند و عرفه در انتهاى جنوبى مغمس واقع است. بنابراين، مغمّس در بيست كيلومترى شرق مكه قرار دارد.

مَقاعِد : جمع «مقعد» (نيمكت، سكوى نشستن). در اين باره كه مقاعد چه بوده اختلاف نظريه است. بعضى گفته اند: سكوهايى بوده در محل خانه عثمان. بعضى ديگر گفته اند: جايى است در كنار درِ مسجدالنبى و به قولى: سكوها و نيمكت هايى بوده در پيرامون آن. درحديث بخارى از اين مقاعد نام برده شده است. به احتمال زياد، مقاعدتصوير 42

جاهايى در بيرون مسجدالنبى بوده كه مردم روى آنها مى نشسته اند.

مقام ابراهيم : در اصل، سنگى بوده كه حضرت ابراهيم(عليه السلام) در هنگام ساختن كعبه روى آن مى ايستاد. بعدها كنار اين سنگ مصلاّى كوچكى ساخته شد كه مردم بعد از طواف، در آنجا دو ركعت نماز مى خواندند. اين مصلاّ در عمليات توسعه مسجدالحرام خراب شد و محلّ نماز به شرق مصلاّى قبلى منتقل شد كه روبه روى چاه زمزم از سمت شمال واقع است. بر روى آن سنگ شيشه اى بلورى گذاشته اند كه از پشت آن جاى پاهاى ابراهيم كه بر سنگ نقش بسته است ديده مى شود.

مقام ابراهيم : مقام، قدمگاه و محلّ ايستادن شخص است و مقام ابراهيم سنگى است كه آن حضرت هنگام ساختن كعبه و يا وقت دعوت از مردم براى انجام حج، روى آن ايستاده و جاى قدم هاى آن حضرت، به معجزه الهى، درآن نقش بسته است.

به نوشته ازرقى: بلنداى مقام يك ذرع و جاى قدم ها هفت انگشت و سطح آن مربّع و اندكى كمتر از يك ذرع است.

مقام ابراهيم، اكنون در يك محفظه اى بلورين و يك ضريح شش ضلعى، در صحن مسجدالحرام با فاصله 5/26 ذراع از كعبه، مقابل ضلعى كه درِ كعبه قرار دارد نگهدارى مى شود.

مقام جبريل : در زاويه غربى خانه پيامبرخدا(صلى الله عليه وآله) واقع شده و داخل در مسجدالنبى است.

مقبره مكه : (گورستان مكه)، معروف به «معلاة» در نشيب كوه حجون (كداء) به سمت ابطح و در دو طرف راه واقع است. قبر حضرت خديجه(عليها السلام) ، همسر پيامبر(صلى الله عليه وآله) ، در قسمت شرقى اين گورستان مى باشد. در حديث آمده است كه نيكو گورستانى است «ثنية الشعب»، يعنى گورستان مكه يا همان معلاة.

مَقْدِس : بيت المقدس يا همان مسجد الاقصى است.

مُقَدَّسه : ارض مقدس، همان فلسطين است كه مسجدالأقصى جزئى از آن مى باشد.

مَقْطَع : كوهى است در سمت راست راهى كه از مكّه به مشاش منتهىمى گردد. دليل نامگذارى آن، يا اين بوده كه در عصر جاهليت مكّيان هنگام خروج از مكه از گياه حرم به گردنخويش و مركبشان مى آويخته اند و در بازگشت در كنار آن كوه آن را از گردنشان جدا مى كردند. آنها اين كار را به نشانه مكّى بودن خويش مى كردند تا در بازگشت به عنوان افراد بومى شناخته شده و مورد آزاد و اذيّت هم شهريان خود شان واقع نشوند و يا از اين جهت مقطع ناميده اند كه قريش به هنگام بازسازى كعبه، سنگ هاى كعبه را از آن كوه جدا كرده اند و وقتى كه به كوه ياد شده مى رسيدند، آن آويخته را مى بريدند.(59)

مُقْعِص : در گذشته، مردانى كه داراى موهاى بلند بودند، آنها را مى بافتند و به اين كار «عَقْص» و به شخصى كه موهايش را بافته «مُقْعِص» مى گفتند.

مرحوم «بحرالعلوم» نسبت به «صَرُورَه» مى فرمايد : بر «مُقْعِص» واجب است، در منا حلق كند; يعنى سر خود را بتراشد.(61)

مُقَمِّل : (به ضمّ اول و فتح دوم و كسر و تشديد ميم)، نام مسجدى است از پيامبر(صلى الله عليه وآله)در قرقگاه غرز النقيع.

مَقْنا : نزديك اَيله است. در جنگ تبوك هيأتى به نمايندگى از سوى مردم مقنا نزد پيامبرخدا(صلى الله عليه وآله)آمدند و حضرت با آنان پيمان صلح بست.

مكّه : مشهورتر از آن است كه معرفى شود.

مُكَيْمن : مصغّر «مكمن»است. مكيمن الجمّاء: كوهى است چسبيده به جمّاء تضارع، در بطن وادى عقيق.

مُلْتزم : (به ضمّ اول و سكون دوم)، فاصله ميان حجرالأسود و دَرِ كعبه است و علت نام گذارى اش به ملتزم، آن است كه محل دعاكردن و پناه بردن به خداست.

ملحاء : كوهى است ميان كوه شيبان و بديعه، در راه قديمى جنوب تبوك. پيامبر(صلى الله عليه وآله)هنگام رفتن به غزوه تبوك اين راه را پيمود.

مَلَل : يكى از وادى هاى مدينه است كه راه مدينه به مكه ـ از طريق بدر ـ در كيلومتر چهل و يك، آن را قطع مى كند.

ملوّح : قبيله اى است كه پيامبر(صلى الله عليه وآله)سپاهى را به سردارى غالب بن عبدالله ليثى به سوى آنان در كديد روانه كرد.

مُلَيْح : وادى اى است كه پايين تر از «سيل الكبير»، به وادى «قَرْن المنازل» مى ريزد. بالاى اين وادى را «سيل الصغير» مى نامند كه در سى كيلومترى شمال طائف واقع است. وادى مليح در طائف است و پيامبر(صلى الله عليه وآله) ، هنگام بازگشت از حُنين به طائف، از اين وادى عبور كرد. هنوز هم به همين نام معروف مى باشد.

مُلَيْحَه : نام كوهى است در سرزمين طىّ، كه داراى چاه هاى آب فراوان و نمك است. پيامبرخدا(صلى الله عليه وآله) آن را به اقطاع به زبير داد.

مِنا : يكى از مشاعر حج و نزديك ترين مشعر به مكه مى باشد. حاجيان روز عيد قربان به مِنا مى آيند و روزهاى يازدهم، دوازدهم و سيزدهم را در آنجا مى مانند.جمرات سه گانه، مسجد خَيف، مسجد كَبش (قوچ) و مسجد كوثر در مِنا قرار دارند. مِنا امروزه يكى از محله هاى مكه مى باشد; چرا كه دامنه آبادى شهر تا به آنجا رسيده است.

مُناخه : مأخوذ است از «اَناخ الإبل»; (شتر را خواباند). مُناخه: خيابان يا كويى است در غرب مسجد النبى، در مدينه. امروزه جاى آن را نَفَق (تونل) گرفته است.

مناسك حج : شعائر

مَناصِع : (به فتح ميم)، جمع «مَنْصَع» است، به معناى اماكنى كه زنان براى قضاى حاجت به آنجا مى روند. در حديث اِفك آمده است: در مدينه، پيش از آنكه در خانه ها مستراح ساخته شود، زنان براى قضاى حاجت به مناصِع مى رفتند. از گفته هاى مورّخان چنين برمى آيد كه اين مكان در سمت شمال بقيع الغرقد بوده است.

مَناة : بتى بوده در عصر جاهليت كه رسول الله(صلى الله عليه وآله) ، على(عليه السلام) را فرستاد تا آن را در هم بشكند. اين بت بر روى تپه اى صخره اى، در گردنه مشلّل به سمت ساحل قرار داشت. گردنه مشلّل از شمال مشرف بر قُديد است و در نشيب جنوبىآن «اُمّ معبد» جاى دارد كه به آن «خيمتا امّ معبد» مى گويند و تا ساحل دريا، نزديك به چهل كيلومتر فاصله دارد.

مَنْبج : همدانى گويد: منبج واژه اى عربى است و هر چشمه اى كه در مكانى بجوشد به آن «نبجه» مى گويند و به آن مكان «منبج». او همچنين مى گويد: پيامبرخدا(صلى الله عليه وآله)جبل المرح، در دشت مأرب را به ابيض بن حمّال داد و سپسبه جاى آن جاى ديگرى را به اقطاع او داد و مشك آبى نيز به او عطا فرمود. ابيض از خدمت پيامبر(صلى الله عليه وآله) مرخص شد

و در راه خود از هر آبشخورى كه مى گذشت، به مقدار آبى كه از مشك مى نوشيد، مشك را آب مى كرد; زيرنمى خواست بركت آبى كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) به او داده بود، از بين برود و وقتى به مأرب مى رسد، مقدارى از آن آب باقى مانده باشد. چون به منبج، از سرزمين جوف رسيد، مشك كج شد و آب آن به زمين ريخت. در جايى كه آب مشك ريخته بود، چشمه اى جوشيد.

مقصود در سرزمين جوف (در عبارت بالا) جوف موجود در شمال عربستان سعودى است. در بلاد عرب جاهاى متعددى به نام جوف وجود دارد. ممكن است «سرزمين جوفِ» ياد شده در بلاد يمن باشد.

منبر المسجد الحرام : ازرقى در «اخبار مكه» روايت كرده است: نخستين كسى كه در مسجدالحرام بر روى منبر خطبه خواند معاويه بود. وى در يكى از سال هاى خلافت خود كه به حج آمد، اين منبر را با خود (به مكه) آورد. منبر كوچكى بود و سه پله داشت. پيش از آن، خلفا و امرا روزهاى جمعه، در حالى كه روبه روى كعبه و در حجر (اسماعيل) سرپا مى ايستادند، خطبه مى خواندند. منبر معاويه تا روزگار هارون الرشيد همچنان مورد استفاده بود. هارون به حج آمد و موسى بن عيسى، كارگزار او در مصر، منبر بزرگى كه نُه پله داشت، به هارون اهدا كرد. «نقشه مكه».

مُنْتَفَق : (به ضمّ اول و سكون دوم و فتح تاء و فاء)، واديى است كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) در مسير خود به تبوك از آنجا گذشت. در اين وادى چشمه كم آبى است كه يكى دو سواره را سيراب مى كند. پيامبرخدا(صلى الله عليه وآله)






فرمود: هركس زودتر از ما به آنجا رسيد، چيزى از آب آن برندارد تا ما به او برسيم.

/ 66