فرهنگ اعلام جغرافیایی ـ تاریخی در حدیث و سیره پیامبر (ص) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ اعلام جغرافیایی ـ تاریخی در حدیث و سیره پیامبر (ص) - نسخه متنی

محمدمحمدحسن شراب

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مخطط رقم 1




  • يا راكباً إنّ الأُثَيْل مظنةٌ
    من صُبْح خامسة و أنت مُوفَّق



  • من صُبْح خامسة و أنت مُوفَّق
    من صُبْح خامسة و أنت مُوفَّق



به گفته ابن حجر، زبيربن بكار در صحّت نسبت اين ابيات به قتيله ترديد كرده و آنها را ساختگى دانسته است. حازمى نيز مى گويد: اين ابيات سند درستى ندارد.

اَجَأ : يكى از دو كوه «طىء» است در ناحيه«حايل» واقع در شمال سعودى. نام كوه ديگر، «سُلْمى» است.

اَجْذال : (ذات)، ظاهراً جمع «جِذْل النخلة» (تنه يا ريشه درخت خرما) است. ياقوت گفته است: اجذال پنجمين چاپار مدينه به بدر است. به نام «ذات اجذال» ـ و به روايتى به دال (اجدال) نيز اسم برده شده است. به گفته بلاذرى: عبيدة بن حارث در بدر به شهادت رسيد و پيامبر(صلى الله عليه وآله) او را در صفراء، واقع در ذات اجدال، به خاك سپرد.

اَجْرد : در راه هجرت نبوى از اين محل نام برده شده است. محققان گفته اند: اين كلمه تحريف شده است و آن جايى كه در راه هجرت واقع شده «اُجَيْرد» ـ به صورت مصغّر است. اما «اجرد» نام كوه بزرگى است در غرب مدينه كه وادى اِضَم از شرق و شمال آن را در ميان گرفته است و هفتاد و پنج كيلومتر با مدينه فاصله دارد... و با راه هجرت فاصله زيادى دارد. اجرد: اُطُم يا دژى است در مدينه و همان است كه به چاه آن «بصّه» مى گويند و متعلق به گروهى از خزرجيان و بلكه از آنِ مالك بن سنان پدر ابوسعيد خدرى بوده است.

اَجْنادين : به لفظ تثنيه يا جمع; اسم و محل نبردى است كه به سال 13 هـ . . ق . ميان مسلمانان و روميان در فلسطين رخ داد و منجر به شهادت تعدادى از صحابه گرديد. اجنادين در اراضى دو خرابه «جنّابة الفوقا» و «جنابة التحتا» واقع در حومه روستاى عجوّرالشرقى از توابع الخليل قرار دارد. معجم بلدان فلسطين، از همين نويسنده.

اَجْياد : دو درّه (شِعْب) است در مكه كه يكى به نام «اجيادالكبير» خوانده مى شود و ديگرى به نام «اجيادالصغير». اين دو درّه، امروزه دو محلّه از محله هاى مكه هستند.

در اخبار و روايات آمده است كه پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود: موسى در حالى كه چوپان بود، به پيامبرى برگزيده شد و داود نيز در حالى كه شبانىِ گوسفندان را به عهده داشت مبعوث شد و من هم زمانى كه گوسفندان خانواده ام را در اجياد مى چراندم به پيامبرى برانگيخته شدم.

اُجَيْرد : مصغّر «اَجْرَد»، درّه اى است كه پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) در سفر هجرتِ خود از آنجا عبور كرد. طريق الهجره.

اِحْتِباء : حالتى از نشستن است كه به آن چمباتمه زدن مى گويند. در حديث است كه: «إِنَّمَا يُكْرَهُ الاِْحْتِبَاءُ فِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ تَعْظِيماً لِلْكَعْبَةِ»(15) يعنى چمباتمه زدن در مسجد الحرام كراهت دارد.

اَحجار الثُّمام : احجار جمع «حَجَر» است و ثُمام نام گياهى است.

به گفته ياقوت: احجار الثمامهمان صُخَيْرات الثمام است كهپيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) هنگام رفتن به بدر درآنجا فرود آمد و نزديك فَرْش و ملل واقع است... صخيرات اليمام.

احجار الزَّيْت : جايى است در مدينه، نزديك زوراء. پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله)هر زمان كه مى خواست نمازِ طلب باران بخواند به آنجا مى رفت. و آن در غرب مسجد نبوى; همان جايى كه در صدر اسلام محل بازار مدينه بوده، واقع است.

اَحجار المَراء : جايى است در مكّه... در حديث آمده است: پيامبر(صلى الله عليه وآله)در محل احجارالمَراء با جبرئيل ديدار كرد. اين سخنى است كه بكرى آن را نقل كرده، اما سمهودى به نقل از مجاهد مى گويد:احجارالمراء در قُبا است، از توابع مدينه مى باشد.

اُحُد : (به ضمّ اول و دوم)، كوهى است مشهور در شمال مدينه كه جنگ مشهور احد در محل آن به قوع پيوست نقشه جنگ احد.

اِحرام : احرام نخستين عملى است كه مناسك حج و عمره با آن آغاز مى گردد و از اركانِ آن دو به حساب مى آيد : جايگاه احرام در حج و عمره، همچون جايگاه تكبرة الإحرام در نماز است; يعنى همانگونه كه با گفتن تكبير، هرگونه گفتار و كردار منافى با نماز، بر نمازگزار حرام مى شود، حج گزارنيز با مُحرم شدن، اعمالى كه به آنها محرّمات و يا تروك احرام گفته مى شود، بر وى حرام مى گردد.

محرّمات احرام عبارتند از:

1 . پوشيدن جامه دوخته.

2 . پوشيدن سر براى مردان.

3 . پوشيدن رو براى زنان.

4 . به كار بردن روى خوش.

5 . ازاله مو از بدن خود يا ديگرى.

6 . گرفتن ناخن.

7 . آميزش جنسى زن و مرد و ديگر اعمال جنسى مانند بوسيدن و... .

8 . عقد كردن زن براى خويش يا ديگرى.

9 . جدال گفتن: «لا وَ اللهِ» و «بَلى وَ الله» و قسم ياد كردن با لفظ «الله» و مرادف آن، در ديگر زبان ها.

10 . شكار حيوانات وحشى.

11 . استمنا.

12 . سرمه كشيدن.

13 . نگاه در هر چيزى جز آب، كه عكس انسان در آن ديده شود.

14 . فسوق; فحاشى، فخر فروشى و دروغ گويى.

16 . روغن ماليدن به سر و بدن.

17 . استظلال; سايه گرفتن براى مردان در حال حركت.

18 . خون گرفتن.

19 . به دست كردن انگشتر به قصد زينت.

20 . پوشيدن زنان، هرگونه زيور آلات به قصد زينت.

21 . كشتن حشرات بدن.

22 . گرفتن ناخن.

23 . كشيدن دندان.

24 . قطع كردن درخت يا گياه حرم.(17)

احزاب : ياقوت مى نويسد: مسجد احزاب از مساجد معروف مدينه است كه در عهد پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) ساخته شدند. اين مسجد امروزه به نام «مسجدالفتح» خوانده مى شود و يكى از مساجد هفتگانهبه شمار مى آيد و در دامنه غربىِ كوه سَلْع جاى دارد. در حديث آمده است كه پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) روز جنگ احزاب (خندق) در مسجد فتح سه بار به درگاه پروردگار دعا كرد و بار سوم دعايش مستجاب شد.

اَحْقاف : نام سرزمينى است كه هود پيامبر(عليه السلام)در آنجا به مبعوث به نبوت شد. و آن، در جنوب شبه جزيره عربستان و شمال حضرموت واقع است. در شمال آن









/ 66