فرهنگ اعلام جغرافیایی ـ تاریخی در حدیث و سیره پیامبر (ص) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ اعلام جغرافیایی ـ تاریخی در حدیث و سیره پیامبر (ص) - نسخه متنی

محمدمحمدحسن شراب

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فقير : به معناى نيازمند است. در سيره آمده است كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) فقيران و بئرقيس و شجره را به على(عليه السلام) بخشيد. فقير: نام دومكان است در نزديكى مدينه كه به آن دو «فقيران» مى گويند. در عاليه مدينه، جايى است معروف به «فقير».

ابن شبه مى گويد: «فقيران» در عاليه مدينه واقع اند.

همچنين فقير يكى از دهكده هاى فُرُع است.

فُلُس : (به ضمّ اول و دوم)، نام بتى بوده در نجد كه قبيله طىء آن را مى پرستيدند. پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله)در سال نهم هجرى، على(عليه السلام) را فرستاد تا آن را در هم شكند... او دختر حاتم طائى را به اسارت گرفت. در روايتى به صورت «قلس» (با قاف) آمده است.

فلسطين : در تقسيمات ادارى قديم، فلسطين شهر عمّان، از شهرهاى شرقى اردن، را دربرمى گرفت و كوه هاى شراة تا عقبه را نيز شامل مى شد و به عكس، اردن تعدادى از شهرهاى فعلى فلسطين; مانند عكا و طبريه را دربر مى گرفت.



فَيْد : (به فتح اول و سكون دوم)، در داستان اسلام آوردن زيد الخير (الخيل) از اين مكان ياد شده است. روايت شده كه پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود: هيچ شخصيتى از عرب براى من تعريف و تمجيد نشد، مگر اينكه وقتى نزد من آمد او را كمتر از آنچه درباره اش گفته بودند يافتم، به جز زيد الخيل كه او را بيش از آنچه در وصفش گفته بودند، يافتم. حضرت سپس او را «زيد الخير» ناميد و «فيد» را به وى بخشيد.

همچنين «فيد» شهر آبادى است، اما زمانى كه راه حاجيان عراق، از آن مى گذشت، آبادتر بود. اين راه بعدها قطع شد. فيد در جنوب شهر حائل، در عربستان سعودى واقع است و قرقگاهى داشته كه به آن «حمى فيد» مى گفتند.

و نيز «فيد» آبراهه اى است از ريزابه هاى وادى قاحه كه در راه هجرت پيامبر(صلى الله عليه وآله) از آن ياد شده است.

فَيْفاء : (به فتح اول)، در لغت به معناى بيابان پهن و وسيعِ خالى از آب و آبادانى است. بعضى گفته اند: به معناى صحراى نرم و هموار مى باشد. اين كلمه به نام چند مكان اضافه شده; از جمله:

فيفاء الخبار : زمين پهناورى است ميان جماوات، در جنوب غربى مدينه، كه از جنوب به عرصه عقيق وصل مى شود. اين مكان بعدها به نام «دعيثه» معروف شد. آبادى شهر مدينه تا اين زمين كشيده شده و امروزه وصل به مدينه است و به آن «عزيزيّه» مى گويند.

فيفاء الفحلتين : در خبر سريّه زيدبن حارثه با قبيله جذام، از اين مكان نام برده شده و آمده است كه على(عليه السلام)در فيفاء الفحلتين به سپاه زيد رسيد.

فيفاء الفحلتين، در راه مدينه به سرزمين جذام، در طرف هاى علا و تبوك در شمال مدينه واقع است. زيدبن رفاعه اسلام آورده بود و پيامبر(صلى الله عليه وآله) براى او نامه اى نوشت. اما زيدبن حارثه به قوم و قبيله او حمله كرد و تعدادى از آنها را كشت و اموالى را به غنيمت گرفت. پيامبر(صلى الله عليه وآله) على(عليه السلام)را فرستاد تا آنچه را زيدبن حارثه گرفته بود پس دهد. على(عليه السلام)در فحلتين، واقع در بين مدينه و ذى المروه، به زيد رسيد و تمام اموالى را كه گرفته بود به زيدبن رفاعه برگرداند.









« ق »

قاحه : در لغت به معناى حياط خانه است. در حديث هجرت پيامبر(صلى الله عليه وآله)از اين محل نام برده شده و آمده است كه پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله)هربار با عبور ازآن، به مكّه مسافرت مى كرد; چرا كه در مسير درب الأنبيا (جاده پيامبران) (راه حج) كه مدينه را به مكه وصل مى كرده، قرار داشته است. قاحه واديى است به طول نود كيلومتر و يكى از ريزابه هاى آن «فاجّه» مى باشد. اين وادى از صدر اسلام تا بعد از سال 1370 هـ .ق. همواره گذرگاه كاروان هاى حج بوده، اما بعداً راه (راه ماشين رو) از آنجا به سمت بدر و وادى الصفراء تغيير داده شد. در قديم، در وادى قاحه روستاى قاحه، ميان مدينه و جحفه، بوده كه بعدها از بين رفته است. اين روستان قبل از «سقيا» به سمت مدينه قرار داشته است نقشه راه ها .

قادس : از نام هاى مكه مكرّمه است.(327)

قادسيه : جايى بوده ميان نجف و حيره به سمت شمال غربى كوفه و جنوب كربلا. جنگ معروف قادسيه، به فرماندهى سعدبن ابىوقاص، در همين محلّ رخ داد.

قار (ذو قار) : قار و قير (هر دو) به معناى قطران يا ماده سياهرنگى هستند كه كشتى ها را با آنها اندود مى كنند; يكى ديگر از معانى «قار» درخت مُرّ است. «ذوقار» آبى بوده در نزديكى كوفه كه به بكربن وائل تعلق داشته است. جنگ مشهور ذى قار در همين محل ميان بكربن وائل و ايرانيان بهوقوع پيوست. اين جنگ زمانى رخ داد كه پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) از جنگ بدر بزرگ برمى گشت. اين نخستين جنگى بود كه در آن، مسلمانان با ايرانيان جنگ كردند و اين از بركت وجود (و ظهور) پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) بود.

قاع : در لغت به معناى زمين مسطّح و هموار و پوشيده از قشر خاكى و بدون شن است و فاقد تپه و برآمدگى مى باشد; دشت يا هامون.

قاع: همچنين منزلى بوده در راه مكه، بعد از عقبه به سمت مكّه.

سمهودى مى نويسد: قاع، محل مسجد بنى حرام، واقع درغرب مساجد الفتح است.

به قولى: قاع يك اُطم (دژ) بوده است. جايى به نام «قاع النقيع» نيز داريم كه در عنوان «نقيع» آن را معرفى خواهيم كرد. در عربستان قاع هاى فراوانى وجود دارد.

قالِس : جايى است كه پيامبر(صلى الله عليه وآله)آن را به عنوان اقطاع و تيول در اختيار بنى اَحبّ از قبيله عُذْرَه قرار داد.

قبائل العرب فى العهد النبوى(صلى الله عليه وآله) : نقشه قبايل عرب در روزگار پيامبر(صلى الله عليه وآله)

قُبا يا قُباء : به گفته نووى: وجه مشهور و فصيح اين كلمه به صورت مدّ است و مذكّر و منصرف مى باشد; خليل آن را با الف مقصور دانسته است. در هر حال، قبا قريه اى است در عوالى مدينه، واقع در جنوب اين شهر. مسجد قبا كه بر بنياد تقوا و پرهيزگارى تأسيس گرديد، در همين محل قرار دارد. قبا وصل به مدينه است و از محله هاى آن به شمار مى آيد.

قبر ابى رغال : در سنن ابوداود آمده است كه پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) در راه خود به طائف از قبر ابى رغال گذر كرد. اين قبر در راه طائف است كه از شرائع، از جنوب راه مغمّس مى گذرد. بنابراين، قبر ابى رغال قبل از غمير است نه در مغمّس.

قَبَليّه : (به فتح قاف و باء و تشديد ياء)، ظاهراً منسوب به «قَبَل» است، به معناى برجستگى و برآمدگى زمين، كه انسان در راه، با آن روبه رو مى شود.





«معادن القبليه» منسوب به همينجا است. در تعيين محلّ و حدود قبليّه اختلاف است: به قولى، از نواحى فرع مى باشد و به قولى ديگر: ناحيه اى از ساحل دريا است و به گفته بعضى، ميان مدينه و ينبع قرار داشته است. قبليّه را پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله)به بلال بن حارث واگذار كرد.

قبور الشهداء : جايى است در راه اصلى «خَيْبر» در شمال روستاى «شُرَيْف» كه شهداى غزوه خيبر در آنجا دفن شده اند.(328)

قبور پيامبران در مسجد الحرام : از پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) روايت شده كه هرگاهامّت يكى از پيامبران (به خشم الهى دچار و) به هلاكت مى رسيد، به مكه مى آمد و او و همراهانش تا آخر عمر در آنجا به عبادت مى پرداختند. نوح، هود، صالح و شُعَيْب (از جمله اين پيامبرانندكه) در آنجا بدرود زندگى گفته وقبورشان ميان زمزم و حجرالأسود قراردارد.

امام باقر(عليه السلام) مى فرمايد : ميان ركن و مقام، آكنده از قبور پيامبران است و آدم(عليه السلام) در حرم الهى مدفون مى باشد.

امام صادق(عليه السلام) فرمود : ميان ركن يمانى و حجر الأسود هفتاد پيامبر به خاك سپرده شده اند.

از بعضى روايات و ادعيه استفاده مى شود كه قبر نوح، هود و صالح در نجف اشرف واقع اند.

قُبَّةُ الخَضْراء : آنچه از سفرنامه هاى حج در طول سال هاى 1240 ـ 1325 برداشت مى شود، گنبد مسجدالنبى كه در قسمت فوقانى حجره مباركه واقع است و از يادگارهاى قايتباى بوده كه توسط سلطان محمد محمود عثمانى برچيده شد و به جاى آن گنبدى سبز رنگ بنا كرد كه بعدها در ميان مردم به «قُبّة الخضراء» شهرت يافت.

اين گنبد با عاج و جواهرات نفيس تزيين گرديده و با آنكه در طول تاريخ مورد تعرض دشمنان واقع شده، خداوند آن را حفظ كرده است.(331)

قُبَيْس (ابوقبيس) : كوهى است كه از شرق، كعبه مشرّفه بر آن مشرف مى باشد. امروزه اين كوه پوشيده از ساختمان است. مى گويند: كسى كه روى ابوقبيس بايستد، طائف را مى بيند. بديهى است كه مقصود از طائف همان شهر معروف نيست، بلكه مراد، طواف كننده بر گِرد خانه خداست.

قُدس : (به ضمّ قاف و سكون دال)، رشته كوهى است در حجاز كه از طرف جنوب مشرف بر تنگه فرع مى باشد و از شمال تا نزديكى هاى راه مكه به مدينه، بين ملل و عقيق، امتداد دارد. طول آن نزديك به 150 كيلومتر و ارتفاعش 2049 متر است. اين رشته كوه در ميان عامه مردم، به نام كوه هاى عوف و بعضاً «اُدقس» خوانده مى شود.

قَدوم : بر وزن «صَبور» و «شَكور»; به قولى: كوهى است نزديك مدينه در پاى قبرستان شهداى اُحد. بعضى هم محلّ آن را در جاى ديگر تعيين كرده اند. به هرحال، در تعيين محلّ آن اتفاق نظريه نيست.

امّا «قَدّوم» (به تشديد دال)، گفته اند: محلّى است در شام، كه حضرت ابراهيم در آنجا ختنه شده است و همان كفر قدوم مى باشد كه در استان نابلس، در فلسطين قرار دارد.

/ 66