فرهنگ اعلام جغرافیایی ـ تاریخی در حدیث و سیره پیامبر (ص) نسخه متنی

This is a Digital Library

With over 100,000 free electronic resource in Persian, Arabic and English

فرهنگ اعلام جغرافیایی ـ تاریخی در حدیث و سیره پیامبر (ص) - نسخه متنی

محمدمحمدحسن شراب

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید



















« م »

مَآب : كتابهاى سيره و فتوحات، اين كلمه را به همين صورت (يعنى به فتح ميم) ضبط كرده اند اما كتابهاى تاريخى در عصر جديد آن را به صورت «مُؤاب» مى نويسند و مردم آن را «مؤابيان» مى گويند. در كتب سيره نوشته اند كه عمروبن لُحىّ به مؤاب سفر كرد و در آنجا تحت تأثير عمالقه، كه بت مى پرستيدند، قرار گرفت و با خود به عربستان بت آورد. در معجم البلدان آمده است كه ابوعبيده در زمان خلافت ابوبكر مؤاب را فتح كرد.

سرزمين مؤاب در شرق اردن، ميان وادى موجب و حسا جاى داشته است و از جمله شهرهاى قديمى آن، «قير حارسه» مى باشد كه شهر كرك فعلى بر روى ويرانه هاى آن ساخته شده است. به احتمال زياد اين شهر پايتخت مؤابيان بوده است.

ماعزه : «مروّت».

مأرب : در حديث آمده است: پيامبرخدا(صلى الله عليه وآله)نمك مأرب را به ابيض بن حمّال واگذار كرد. مأرب از بزرگ ترين شهرهاى يمن (شمالى) است و در حدود دويست كيلومترى شرق صنعا قرار دارد. در مأرب سدّ عظيمى بوده كه سيل عرم آن را ويران ساخت و مردم آن در اطراف و اكناف پراكنده شدند.

مَأْزِمان : تثنيه «مأزِم» است، از ماده «اَزْم» به معناى گاز گرفتن با دندان. كلمه «اَزْمه» به معناى قحطى و خشكسالى نيز از همينماده است. يكى ديگر از معانى «اَزم»تنگى است و نام اين مكان از همين معنا گرفته شده است. گفته مى شود: مأزِما مِنا: و آن راهى است كه از طرف عرفه به مزدلفه مى آيد و تنگ راهى است ميان دو كوه موسوم به اخشبان. امروزه اين راه ساخته شده است.

مَبْرَك : (بر وزن مكتب)، گفته اند جايى است در داخل مدينه واقع در پشت مسجد از شرق آن به طرف پايين پاى پيامبر(صلى الله عليه وآله) در همين مكان بود كه وقتى پيامبر(صلى الله عليه وآله) به مدينه رفت، شتر آن حضرت در آنجا به زانو نشست. نيز جايى به نام «ثنيّة مبرك» داريم كه در مساجد پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله)از آن ياد مى شود و ميان مدينه و بدر واقع است. همچنين «مبرك» نام مكان ديگرى است نزديك مكّه كه هنگام حمله اصحاب فيل به مكه، فيل در آنجا خسبيد.

مَبِيت : يكى از بُستان هاى هفتگانه اى است كه موقوفات حضرت فاطمه زهرا(عليها السلام)بوده است.(1)

مُتالِع : (به ضمّ اول و كسر لام)، كوهى است در قصيم. در شعرى از عباس بن مرداس از اين كوه نام برده شده است.


مُتَّكأ : در لغت به معناى جايى است كه انسان به آن تكيه كند. جايى در اجياد مكه و در آن مسجدى است. گفته مى شود: پيامبر(صلى الله عليه وآله)به ديوار آنجا تكيه كرد و نماز خواند.

مِثْقب : نام راهى است ميان مكه و مدينه.

مُجاح : جايى است كه در راه هجرت پيامبر(صلى الله عليه وآله) از آن اسم برده شده است. در تلفظ اين كلمه اختلاف است; برخى آن را به شكل مزبور (مُجاح) تلفظ كرده اند. برخى به صورت «مجاج» و عده اى به شكل «محاج».

مَجاز : (به فتح ميم)، و «ذو المجاز» بازارى بوده در دوره جاهليت. ياقوت مى نويسد: محل برپايى بازارى بوده در يك فرسنگى عرفه در ناحيه كبكب در سمت راست امام (امير الحاج).

مُجْتهَر : در حديث كعب بن مالك به همين صورت; يعنى با جيم و هاى مفتوح، آمده است. او مى گويد: «پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) درخت هاى مدينه را يك چاپار در يك چاپار حرم قرار داد و مرا فرستاد و من محدوده حرم را نشانه گذارى كردم: روى شرف (كوه) ذات الجيش و بر روى اشراف (كوه ها) مجتهر و روى (كوه) ثَيْب علامت گذاشتم». فيروز آبادى مى نويسد: تاريخ نگاران مدينه به شرح اين مكان نپرداخته اند و چنانكه اين كلمه به همين صورت درست باشد نام جايى است در مدينه، در غير اين صورت احتمال دارد كه شكل تحريف شده «محبصر» باشد.

سمهودى مى نويسد: به احتمال قوى شكل تصحيف شده «مخيض» باشد; چرا كه در بقيه روايات اين شكل به جاى آن آمده است.

مَجَرّ الكَبْش : همان جايى است كه به مُحَصِّب معروف است و از عقبه بزرگ در مِنا كه خارج مى شوى شروع مى شود تا هنگامى كه از ميان دو كوه، به سمت مكه بيرون مى روى، ادامه دارد.

مُجَمَّر : جايى كه در آن رمى جمره مى شود.

مَجْمع الأسيال : در اخبار مربوط به جنگ خندق آمده است كه سپاه قريش در مجمع الأسيال در رومه اردو زدند. مجمع الأسيال (تلاقيگاه سيلابها، حوضه آبريز) جايى است در اطراف چاه رومه در مدينة النبى كه سيلابهاى وادى بطحان و عقيق در آن جمع مى شود.

مَجنَّة : اسم مكان است از ماده «جَنَّة» به معناى پوشيدن و مخفى كردن (مخفى گاه). بازارى بوده در جاهليت كه ده روز آخر ماه ذى قعده برپا مى شده است. بيست روز قبل از آن بازار عكاظ برپا مى شد و بعد از پايان گرفتن بازار مجنّه بازار ذو المجاز به مدّت هشت روز از ماه ذى حجّه برپا مى گرديد. سپس در روز نهم، به عرفه كوچ مى كردند. مجنّه در مرّ الظهران، نزديك كوهى قرار داشت كه به آن اصفر مى گويند و در منطقه پايين مكه واقع است و حدود يك بريد با آن فاصله دارد.

مَحَجّه : ياقوت مى نويسد: از قريه هاى حوران است و در آن سنگى است كه مردم آن را زيارت مى كنند. مى گويند پيامبر(صلى الله عليه وآله) بر روى آن سنگ نشسته است. ياقوت مى نويسد: اما واقعيت آن است كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) از بُصْرى فراتر نرفته است. نيز محجّه سرزمينى است در جنوب غربى تيماء. ريشه اين اسم از اينجا است كه وقتى حاجيان كارهايشان در تيما تمام مى شد، به جاى رفتن از صحراى «الجهراء» به خيبر، كه بيابانى خشك و بى آب و نا امن بود، از اين مسير (المحجّه) به سمت العلاء مى رفتند.

مُحْدث : قريه اى است در اطراف «المَهْد» كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) آن را به اقطاع عبدالرحمان بن ابى بكر داد.

* محراب النّبىّ(صلى الله عليه وآله) : جايگاهى است كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) در مسجد براى نماز خود انتخاب كرد و آن در ميانه منبر و حجره شريفه، كنار ستون مخلّقه قرار دارد.

در بازسازى مسجد النبى به وسيله عمربن عبدالعزيز ولى وليدبن عبدالملك در مدينه، آن محل به صورت معمارى اسلامى رايج در آن عصر بنا گرديد ولى بناى فعلى آن از آثار به جاى مانده از سلطان اشرف قايتباى مى باشد كه به دنبال وقوع آتش سوزىدر مسجد ساخته شد و كاشى كارى معرّق و نقوش مذهّب محراب كه به خط ثُلث بسيار زيبا تزيين شده يادگار دور عثمانى است.

محراب از دو سمت شرقى و غربى يا در امتداد ديوار قبلى مسجد زمان پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله)به دو حصار مشبّك مسى محصور شده است. در سمت فوقانى مدخل فلزىّ غربى اين كلمات به چشم مى خورد : «لا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ الْمُبِينُ» و در قسمت فلزىّ غربى نوشته شده است : «سَيِّدُنا مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ الصّادِقُ الْوَعْدِ الأَمِينُ» و در ميان بناى محراب و مدخل فلزىّ غربى، ستونى است كه با ميله هاى مسىِ مشبّك مزيّن شده، «ستون جِزْعَه» را مشخص كرده است.

در جانب غربى ستون محراب، با خط درشت و طلايى نوشته شده است «هذا مُصلّى رَسُولِ اللهِ(صلى الله عليه وآله) » و در قسمت فوقانى بناى محراب، با خطوط طلايى بر زمينه سرخ شفاف نوشته شده است : «هذا محرابُ رسول الله(صلى الله عليه وآله) ».

طبق محاسبات دانشمندان هيئت دان سابق، عرض مدينه 25 درجه و طول آن 75 درجه و 20 دقيقه مى باشد. طبق اين محاسبه، قبله هايى كه در مدينه استخراج مى شد، با محراب پيامبر(صلى الله عليه وآله) كه اكنون به همان وضع سابق مانده است، تطبيق نمى نمود. اينگونه اختلاف باعث تحيّر عده اى از اهل فن شده بود و گاهى هم توجيهاتى براى رفع اختلاف مى كردند.

ولى اخيراً، دانشمند معروف «سردار كابلى» روى مقياسهاى امروزى اثبات كرد كه عرض مدينه 24 درجه و 57 دقيقه و طول آن 39 درجه و 59 دقيقه است.

نتيجه اين محاسبه اين شد : قبله مدينه نقطه جنوب است و يا 45 دقيقه انحراف از آن اين استخراج درست با محراب پيامبر(صلى الله عليه وآله) بدون كم و زياد انطباق دارد و اين يك كرامت غيبى است كه در آن روز با نبودن كوچك ترين وسايل علمى، در حالت نماز، چنان از بيت المقدس متوجه كعبه گرديد كه كوچك ترين انحراف در توجه او به كعبه پديد نيامد. امين وحى دست او را گرفت و متوجه كعبه نمود.

محراب تهجّد : اين محراب خارج از مقصوره حضرت فاطمه(عليها السلام) ، در قسمت شمالى حجره آن حضرت بوده; يعنى بين شباك حجره حضرت فاطمه(عليها السلام) و محل اهل صفه قرار داشته است.

و پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) جهت برگزارى نماز شب به آنجا مى رفته و عبادت مى كرده است و اين مكان در كنار ستون تهجّد بوده كه در قرون بعد، محرابى در آنجا برپا ساختند و به محراب تهجّد; يعنى محراب شب زنده دارى و عبادت، معروف گرديد.

محراب تهجّد كه در بسيارى از منابع، تحت عنوان «اُسطوانه تهجّد» نامبرده شده توسط حكومت سعودى برچيده شده است.(4)

محراب فاطمه(عليها السلام) : اين محراب در جنوب محراب «تَهَجّد»، داخل مقصوره، يا حجره حضرت فاطمه(عليها السلام)قرار دارد و بناى آن از پشت شبّاك براىهر زائرى نمايان است، ولى افراد را به آن راهى نيست و روزگارى محل نماز و عبادت شيفتگان اهل بيت(عليهم السلام) بوده است.

در روايات اهل بيت(عليهم السلام) به مناسبت هاى مختلفى از اين محراب ياد شده است.

امام مجتبى(عليه السلام) مى فرمايد : مادرم فاطمه(عليها السلام) را شب جمعه اى درمحراب عبادتش ديدم كه تا طليعه صبح ايستاده و نام مردان و زنان مؤمن ربه زبان مى آورد و برايشان بسيار دعا مى كرد و براى خود دعا نمى كرد، گفتم : مادر! چرا براى خود دعا نكردى؟ فرمود : پسرم! اوّل همسايه و سپس اهلخانه.

و در روايات ديگر از درخشش نور از چهره آن حضرت به هنگام عبادت در محراب سخن به ميان آمده است.(7)

مُحَسِّر : (به ضمّ اول و فتح دوم و كسر و تشديد سين)، جايى است ميان مكّه و عرفه. به قولى: ميان مِنا و عرفه و به قولىهم: ميان مزدلفه و مِنا كه نه از مِنا است و نه از مزدلفه، بلكه وادى مستقلى است. در حديث از جابر آمده است كهپيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: تمام عرفه موقف است و از وادى عُرَنَه بالا رفتند و تمام جَمع (مزدلفه يا مشعرالحرام) موقف است و از وادى محسّر بالا رفتند.

«محسِّر» وادى كوچكى است كه از ميان منا و مزدلفه مى گذرد و جزو هيچ يك از آن دو نمى باشد. محسِّر معروف همان است كه حاجيان هنگام عبور از بين مِنا و مزدلفه، از آن مى گذرند و علامات و نشانه هايى براى آن نصب شده است.

/ 66