مُرّه : (ثنيّه)، در روايتى به تخفيف راء (نه تشديد) آمده است. جايى است همچنان معروف ميان غدير خم و الفُرع در راه هجرت پيامبر.
مِرَّه : روستايى بوده كه بعدها به صورت يكى از محله هاى دمشق در آمد. گفته مى شود: قبر دحيه كلبى در آنجا است.
مُرَيْح : مصغّر «مرح» است، به معناى فرح و شادى. نام اُطم يا دژى است در مدينه نزديك بُطْحان.
مُرَيْد : اُطم يا دژى بوده در مدينه، از آنِ بنى خَطْمه. مُرَيسيع : (به ضمّ ميم و فتح راء و سكون ياء)، ظاهراً مصغّر «مرسوع» است و آن در لغت به معناى كسى است كه پلك هاى چشمش بر اثر شب بيدارى به هم چسبيده يا ترك خورده باشد. در اخبار مربوط به غزوه بنى مصطلق، از تيره قبيله خزاعه، آمده است: مريسيع شاخه اى است از وادى «حَوْره»، يكى از ريزابه هاى «ستاره» يا همان «قديد»، و با ساحل دريا نزديك به هشتاد كيلومتر فاصله دارد. «قديد».
مرّيَيْن : ضبط ِ بخشِ دوم اين كلمه، تقريباً اتفاقى است; يعنى با دو ياء است كه ياى اوّل آن مفتوح و ياى دوم ساكن مى باشد. اما درباره ضبط بخش اول آن; يعنى «مر»اختلاف است، برخى آن را مشدّد نوشته اند و به «يين» اضافه مى كنند و برخى با تخفيف آورده، آن را جزو كلمه بعد و يا هر دو را يك كلمه و به صورت تثنيه يا غير تثنيه دانسته اند. كسانى كه تثنيه اش دانسته اند مى گويند مفرد آن «مرى» است. نام اين مكان را در اخبار مربوط به غزوه بدر آورده اند. و آن، درچهل و پنج كيلومترى جنوب مدينه، در سمت راست جاده اى كه از راه بدر به مكه مى رود، واقع است. مريين دو ريزابه از ريزابه هاى وادى فُريش هستند، اما بعدها اين نام به سراسر يك دشت پهناور اطلاق شد.
مُزاحِم : نام اُطم يا دژى بوده در مدينه، متعلق به عبدالله بن اُبىّ منافق.
مُزْدَلِفه : (به ضمّ اول، سكون دوم، فتح دال و كسر لام)، درباره وجه تسميه اين كلمه اختلاف است. به بظريه برخى، از ازدلاف و به معناى اجتماع است و به قولى، ازدلاف به معناى نزديك شدن مى باشد. گروهى گفته اند: چون حاجيان بعد از كوچيدن (از مشعرالحرام) در مِنا اجتماع مى كنند و برخى گفته اند: چون حاجيان در مزدلفه اجتماع مى كنند، آن را به اين نام خوانده اند. مزدلفه يكى از مشعرها است و مردم در شب دهم ذى حجه از عرفه به طرف آن حركت مى كنند.
مِزَّه : روستايى بوده كه بعدها به صورت يكى از محله هاى دمشق در آمد. گفته مى شود كه قبر دحيه كلبى در آنجا است. مُزَينه : نام يكى از قبايل عرب است كه در سيره و حديث، جاهاى بسيارى به آن اضافه مى شود. اين قبيله در اماكن ميان مدينه و وادى القرى مى زيسته اند; از جمله سرزمين ها و آبادى هاى آنان عبارت است از: روحاء (در راه بدر)، العَمْق (در اطراف عقيق و فُرْع و از جمله كوه هاى آنان است: آره، ميطان، ورقان، قدس و نهبان در تهامه. همچنين از وادى هاى ايشان است: ريم، لأى، يدوم و سايه. بت اين قبيله «نُهم» نام داشت. بيشتر اين اماكن و آثار را در اين فرهنگ نامه توضيح داده ام.
مُستجار : در روايات، از آن به «مُلَتَزَم» و «مُتَعَوَّذ» ياد شده كه پشت ديوار كعبه، اندكى قبل از ركن يمانى است و مستحب است هنگامى كه طواف كننده، در دور هفتم، به آنجا مى رسد، دست هايش را بگشايد و بر ديوار مستجار بگذارد و نيز شكم و گونه خويش را بر آن نهد و اين كار را «التزام» و آن مكان را «مُلتزم» يعنى جايگاه التزام گفته اند و نيز خواندن دعاها و نيز اقرار و اعتراف به گناه در آنجا، در روايات توصيه شده و ائمه(عليهم السلام) نيز خود چنين مى كرده اند. مستجار و مُتَعَوَّذ، به معناى جايگاه پناه بردن است كه مقصود در اينجا پناه بردن به خدا از آتش دوزخ مى باشد; چنانكه امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد : «ثُمَّ تَسْتَجِيرُ بِاللَّهِ مِنَ النَّارِ...»(16) پس از التزام و اعتراف به گناه، پناه به خدا ببر از آتش دوزخ
مستعجله : تنگه اى است در راه مدينه و بدر كه مسافر رهسپار به صفراء، پس از قطع النازيه، از اين تنگه، بالا مى رود.
مستوره : شهرى است ساحلى كه با دريا فاصله چندانى ندارد و در ساحل شرقى درياى سرخ، در چهل كيلومترى شمال رابغ قرار گرفته و ابواء در فاصله بيست و هشت كيلومترى شرق آن واقع است و با مكه 235 كيلومتر فاصله دارد... در وجه تسميه مستوره، گفته اندكه زنى از زبيد به نام مستوره در آنجا چاهى حفر كرده بود و به همين علت مستوره نام گرفت.
مسجد : مساجد نبوى كه در سيره و احاديث آمده، فراوانند. برخى از اين مساجد در ذيل پاره اى اعلام ذكر شده است. مساجد منسوب به پيامبرخدا(صلى الله عليه وآله) در جاهاى زير تعيين شده اند: 1 ـ مساجد مدينه منوره و حومه ها و نواحى آن. 2 ـ مساجد واقع در ميان مدينه و مكّه. 3 ـ مساجد واقع در ميان مدينه و تبوك. 4 ـ و مساجدى ديگر. اكنون به ثبت و بيان مساجد نبوى، بر حسب اين توزيع جغرافيايى مى پردازيم: مساجد مدينه و حومه هاى آن: 1 ـ مسجد مصلاّ ـ مسجد العيد : از اوصاف و ويژگى هايى كه براى اين مسجد ذكر شده، برمى آيد، مسجد ياد شده در محلّ مسجدى است كه امروزه به نام مسجدالغمامه شهرت دارد و نزديك مسجد على(عليه السلام) و مسجد ابى بكر مى باشد. 2 ـ مسجد قبا : در جنوب مدينه واقع شده و حدود پنج كيلومتر با مسجدالنبى فاصله دارد. 3 ـ مسجد ضرار : اين مسجد از مسجدهاى پيامبر(صلى الله عليه وآله) نيست بلكه منافقان آن را ساختند. گفته مى شود نزديك مسجد قبا بوده است. 4 ـ مسجد جمعه : در وادى رانوناء جاى دارد. مى گويند نخستين مسجدى است كه پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) نماز جمعه را در مدينه، در آنجا، اقامه كرد. اين مسجد در ميان قبا و مركز مدينه، در سمت راست «الخط النازل» يا «شارع قباء النازل»، واقع شده است. 5 ـ مسجد فضيخ : (به فتح فاء و كسر ضاد)، در شرق مسجد قبا بر روى يك تپه قرار دارد. در سبب نام گذارى اين مسجد اتفاق نظريه نيست. اما طبق مشهورترين اقوال در اين باره، علّت تسميه اش بدين نام آن است كه گروهى از انصار، قبل از تحريم شراب، در محل اين مسجد «فضيخ» (شراب خرما) مى نوشيدند و چون خبر تحريم خمر را شنيدند سر مشك ها را باز كردند و هرچه شراب در آنها بود بر زمين ريختند و به اين دليل آنجا را مسجد فضيخ ناميدند. زمانى كه رسول الله(صلى الله عليه وآله) بنى نضير را محاصره كرد، خيمه خود را نزديك مسجد فضيخ برپا كرد. 6 ـ مسجد بنى قريظه : در شرق مسجد فضيخ، نزديك حرّه شرقى است. پيامبر(صلى الله عليه وآله)در روزهايى كه بنى قريظه را محاصره كرده بود، نماز را در اين مسجد اقامه مى كرد. 7 ـ مسجد مشربه امّ ابراهيم : مشربه به معناى بُستان و امّ ابراهيم همان ماريه قبطيه است. علّت نام گذارى اين مشربه بدين نام آن است كه ابراهيم، فرزند پيامبر(صلى الله عليه وآله)، در آنجا متولّد شد. بعضى گفته اند: مشربه به معناى بالاخانه است; بنابراين، احتمال دارد مشربه بالاخانه اى بوده در آن بستان، كه يكى از صدقات پيامبر(صلى الله عليه وآله) در منطقه عوالى مدينه بوده است. 8 ـ مسجد بنى ظَفَر : در حاشيه حرّه شرقى، در شرق بقيع واقع است. 9 ـ مسجدالإجابه : مسجد بنى معاوية بن مالك بن عوف از قبيله اوس بوده است. در فاصله اندكى از شمال بقيع جاى دارد. وجه تسميه آن به «مسجدالإجابه»، آنگونه كه مسلم روايت كرده، اين است كه پيامبرخدا(صلى الله عليه وآله)روزى از عاليه مى آمد و چون به مسجد بنى معاويه رسيد، وارد آن شد و دو ركعت نماز خواند... و مدتى طولانى به درگاه پروردگارش دعا كرد و سپس فرمود: «من از پروردگارم سه چيز تقاضا كردم كه دوتاى آن را پذيرفت و يكى را نپذيرفت: از خدا خواستم كه امّت مرا بهواسطه قحطى و خشكسالى نابود نگرداند و اين را پذيرفت; از او خواستم كه امت مرا بهواسطه غرق شدن، از بين نبرد كه اين را نيز پذيرفت; از او تقاضا كردم كه امت به جان يكديگر نيفتند و اين تقاضا را نپذيرفت». اين است علّت نام گذارى اين مسجد به مسجدالإجابه. 10 ـ مسجد فتح : اين مسجد را با مسجدهاى پيرامون آن روى هم رفته «مساجدالفتح» يا مساجد سبعه مى گويند. مسجد فتح بر بالاى قطعه اى از كوه سَلْع، در غرب اين كوه ساخته شده و وادى بطحان در بخش غربى آن واقع است. از اين مسجد به نامهاى مسجد احزاب و المسجد الأعلى نيز ياد مى شود. مسجد مذكور يكى از مساجدى است كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) در روز خندق در آن نماز گزارد. علّت نامگذارى آن به «مسجد فتح» اين است كه نفرين پيامبر(صلى الله عليه وآله) در حق احزاب و گروههاى مشرك در اين مسجد اجابت گرديد و سپاه اسلام پيروز شد و يا به قولى علتش آن است كه خداوند در آنجا سوره فتح را بر پيامبر نازل كرد. در اطراف مسجد فتح، چند مسجد ديگر وجود دارد كه هريك از آنها به يكى از اصحاب پيامبر(صلى الله عليه وآله) نسبت داده مى شود و به مجموع آنها «مساجد سبعه» مى گويند. به استثناى مسجد فتح، بقيه اين مسجدها، ريشه تاريخىِ مشخصى ندارند. 11 ـ مسجد بنى حرام : مقصود مسجد كبير بنى حرام است. اين مسجد در قريه بنى حرام، واقع در شِعب (درّه) آنان بوده است. اين شعب در غرب كوه سَلْع قرار دارد; يعنى اگر كسى از راه «الطريق القبليه» به سمت مساجد فتح برود، شعب مذكور در سمت راست او واقع مى شود و اگر از مساجد فتح به سمت مدينه برود در سمت چپ او قرار مى گيرد. هنگامى كه از بطن يا وادى اى كه مساجد فتح در آنجاست به سوى مدينه عبور مى كنى، بعد از آن با بطن پهناورى از سلع روبه رو مى شوى. اين توصيفات در قرن هشتم صورت گرفته كه قريه بنى حرام در آن واقع شده است. 12 ـ مسجد كهف بنى حرام : روايت شده كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) در روزهاى جنگ احزاب، از چشمه اى در محل كهف بنى حرام وضو گرفت و در آنجا نشست و به قولى، شب را در آن محل گذراند. ابن شبّه از اين غار به نام «كهف سلع» ياد كرده است و در طبرانى به نام كوهى كه غار در آن است; يعنى كوه «ثواب» ناميده شده است. ممكن است ثواب نام قسمتى از كوه سلع باشد. سمهودى مى نويسد: ظاهراً اين غار همان است كه هرگاه كسى از راه الطريق القبليه، از مدينه به مساجد فتح برود، نزديك بطنى كه همان شِعب يا دره بنى حرام است، در سمت راست او مى افتد. در اينجا مجراى سيلى است كه از سلع به بطحان جارى مى شود. هنگامى كه انسان داخل اين مسيل شود و از سلع به جانب مشرق، اندكى بالا رود، كهف يا غار در سمت راست او قرار مى گيرد. زمانى كه در سلع باران مى بارد، سيل يادشده جارى مى گردد و در آنجا نقاطى است كه آب در آنها جمع مى شود و سپس جريان مى يابد. اين همان چشمه اى است كه مى گويند پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) از آن وضو گرفت. 13 ـ مسجد قبلتين : بنا به قول مشهور، علت نامگذارى اين مسجد به قبلتين، آن است كه پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) به ديدن امّ بشربن براءبن معرور در قبيله بنى سلمه رفت و چون ظهر شد دو ركعت از نماز خود را به سمت بيت المقدس خواند و دو ركعت ديگر را به سوى كعبه... اين مسجد هنوز هم باقى و معروف است و هركس به مدينة النبى مى رود، آن را نيز زيارت مى كند. مسجد مذكور در كناره وادى عقيق قرار دارد... امروزه ـ 1408 هـ .ق. يكى از مساجد زيبا و چشم نواز است و انسان از نماز خواندن در آن لذّت مى برد. 14 ـ مسجد سقيا : روايت شده كه پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) هنگامى كه به بدر مى رفت، در سقيا، واقع در حرّه، از سپاه اسلام سان ديد و در آنجا نماز خواند. سقيا در حرّه غربىِ مدينه واقع شده و به قولى در داخل محوطه ساختمان ايستگاه راه آهن عنبريه، در جنوب شرقى آن قرار دارد. سمهودى مى نويسد: به فرموده امام على بن ابى طالب(عليه السلام) : در آنجا وضو گرفت و براى اهل مدينه دعا كرد(17) . 15 ـ مسجد ذباب : اين مسجد به مسجدالرّايه معروف است. از اوصاف آن، كه در كتابهاى تاريخى آمده، چنين برمى آيد كه اين مسجد در هنگام خارج شدن از مدينه، در سمت راست ثنيّة الوداع الشاميه، در ابتداى خيابان العيون واقع شده است. پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) در آنجا نماز گزارده است(18) . 16 ـ مسجد ذوالحليفه : مسجدى است كه حاجيان وقتى مدينه را ترك مى كنند، از آنجا مُحرم مى شوند. مسجد ذو الحُليفه در محلى موسوم به «آبارعلى» قرار دارد. 17 ـ مسجد واقم : واقم همان حرّه شرقىِ مدينه است. اين مسجد از آنِ بنى عبدالأشهل بوده است. پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) بسيار در آن نماز گزارده است(19) 18 ـ مسجد قرصه : قرصه ملكى بوده است متعلق به سعدبن معاذ در حاشيه شمالى حرّه شرقى. سمهودى مى گويد: پيامبرخدا(صلى الله عليه وآله)در آن نماز گزارده است(20) 19 ـ مسجد شيخين : به آن مسجد بدائع نيز مى گويند. شيخان، مكانى بوده ميان مدينه و اُحد كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) در راه خود به غزوه اُحد در آنجا توقف كرده است به گفته سمهودى، پيامبر(صلى الله عليه وآله)هنگام رفتن به جنگ اُحد در آنجا نماز به جاى آورده و شب را در آنجا خوابيده است(21) . 20 ـ مسجد بنى دينار: اين مسجد در مدينه در اطراف مسجدالنبى قرار داشته و پيامبر(صلى الله عليه وآله) بسيار در آنجا نماز گزارده است(22) .
مسجدها و جاهايى از مدينه كه به روايت ابن شبّه، پيامبر(صلى الله عليه وآله) در آنها نماز خوانده است
ـ ابوغسان از ابن ابى يحيى، از محمدبن ابراهيم، از رافع بن خُدَيج نقل كرده كه: پيامبر(صلى الله عليه وآله) در مسجد كوچكى كه در شِعب الجِرار (الحِرار) و چسبيده بهكوه احد است و در سمت راستِ كسى است كه به شِعب مى رود، نماز خواند. ـ ابوغسان از ابن ابى يحيى، از اسيدبن ابى اُسيد از مشايخشان براى ما روايت كرد كه: پيامبر(صلى الله عليه وآله) روى كوهى كه مسجد فتح در آن است، دعا كرد و در مسجد كوچكى كه پاى كوه بر سر راهى كه به بالاى كوه مى رود قرار گرفته، نماز خواند. ـ ابوغسان گويد: عبدالعزيزبن عمران از كثيربن زيد، از مطّلب بن حنطب براى من نقل كرد كه: پيامبر(صلى الله عليه وآله)روز دوشنبه و سه شنبه در مسجد اعلى، كه بر بالاى كوه قرار دارد، دعا كرد و دعاى آن حضرت در روز چهارشنبه، در فاصله ميان دو نماز، مستجاب گرديد. ـ ابوغسان از عبدالعزيز، از سعدبن معاذ دينارى، از ابن ابى عَتيق، از جابربن عبدالله روايت كرده كه: پيامبر(صلى الله عليه وآله) روز دوشنبه و سه شنبه در مسجد اعلى دعا كرد و روز چهارشنبه، ميان دو نماز، دعاى آن حضرت مستجاب گرديد. ـ ابوغسان گفت: عبدالعزيز از ابن سمعان، از سعيد مولى المهديين بر من خبر داد كه: پيامبر(صلى الله عليه وآله) از جنگ برگشت و وقت نماز عصر شد و آن حضرت نماز را در مسجد اعلى اقامه كرد. همو گويد: خبر داد مرا عبدالعزيز، از محمدبن موسى، از عمارة بن ابى يسر كه: پيامبر(صلى الله عليه وآله)در مسجد اسفل نماز خواند. ـ ابوغسان گفت: عبدالعزيز ازابن اَبى زناد، از سالم ابى نضير برايم خبر داد كه: پيامبر(صلى الله عليه وآله)در روزخندق دعا كرد و گفت: بارالها! اى فروفرستنده كتاب و پديد آورنده ابرها!آنان را شكست دِه و ما را بر ايشانپيروزى و نصرت عطا فرما. ـ از ابن ابى يحيى، از فضل بن مبشِّر، از جابربن عبدالله روايت شده است كه:پيامبر(صلى الله عليه وآله) بر روى كوهى كه مسجد فتح در سمت غرب آن واقع شده، دعا كرد و در بيرون مسجد نماز خواند. ابوغسان از ابن اَبى يحيى، ازحارث بن فضل حديث كرد ما را كه: پيامبر(صلى الله عليه وآله) در روز جنگ احزاب، ابتدا در پايين كوه نماز خواند و سپس بالا رفت و روى كوه دعا كرد. ـ ابوغسان از ابن اَبى يحيى، از سلمة بن ابى يزيد، از جابر براى نقل كرد كه: پيامبر(صلى الله عليه وآله)در محلّ مسجد فتح نشست و حمد و ستايش خداى را به جا آورد و در حق احزاب نفرين نمود و از همان محل از ياران خود سان ديد. ـ ابوغسان از ابن ابى يحيى، از خالدبن رباح از مطّلب بن عبدالله بن حنطب براى ما حديث كرد كه: پيامبر(صلى الله عليه وآله)روز دوشنبه در مسجدالفتح دعا كرد و شبانگاه چهارشنبه، ميان دو نماز، دعايش مستجاب گرديد. ـ ابو غسان گفت: از چند نفر موثّق شنيدم كه مى گفتند: آن مكان از كوه، كه پيامبر(صلى الله عليه وآله)در آنجا نماز خواند، امروزه تا ستون ميانى كه مشرف به صحن مسجد مى باشد، كشيده شده است. ـ ابوغسان از واقدى، از ابن ابى ذئب، از مردى از بنى سلمه، از جابربن عبدالله عنهما حديث كرد ما را كه: پيامبر(صلى الله عليه وآله) در مسجد مرتفع دعا كرد و دست هاى خود را به طرف آسمان بالا برد. ـ ابو غسان از ابن ابى يحيى، از عبدالرحمن بن عتبان، از عمرو بن شرحبيل براى ما نقل كه: پيامبر(صلى الله عليه وآله) دو دست خود را بر روى سنگى كه در اُطم (دژ) سعدبن عباده در محل جرار است، قرار داد و در مسجد بنى خداره نماز خواند.