فرهنگ اعلام جغرافیایی ـ تاریخی در حدیث و سیره پیامبر (ص) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ اعلام جغرافیایی ـ تاریخی در حدیث و سیره پیامبر (ص) - نسخه متنی

محمدمحمدحسن شراب

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید













«ن»

نائله : بتى بوده در زمان جاهليت كه نام آن همواره با «اِساف» ذكر مى شود; چون ملازم يكديگرند.

نابِت : كوه عرفه است كه به آن «اِلال» نيز گفته مى شود و اكنون «جَبَلُ الرَّحْمَه» ناميده مى شود و صحرانشينان به آن «قُرَيْن» مى گويند.(75)

نابِيه : از اسامى مكه مكرمه است.(76)

ناذر : از نامهايى است كه كعبه به آن خوانده مى شود، ولى فاسى از آن نادر ياد كرده است.(77)

نار الحجاز : (آتش حجاز)، در حديث آمده است: «قيامت برپا نشود تا آنگاه كه آتش حجاز آشكار گردد به نحوى كه از روشنايى آن گردنهاى شتران در بُصرى نمايان گردد».

اين آتش در سال ششصد و پنجاه و چهار در مدينه منوره بهوجود آمد. در سوم ماه جمادى الآخرِ اين سال زلزله شديدى بهوقوع پيوست كه بر اثر آن آتشفشانى شد و رودى از گدازه و مواد مذاب در شرق مدينه در محل سدّ عاقول، واقع در حوالى بيست كيلومترى مدينه، جارى گرديد.

نازيه : (به تخفيف ياء)، در خبر غزوه بدر آمده است كه پيامبرخدا(صلى الله عليه وآله) از نازيه گذر كرد. نازيه وادى بزرگى است نزديك مسيجيد كه در قديم به آن «منصرف»مى گفتند. اين وادى در سمت راست كسى است كه از مسيجيد به صفراء مى رود و قبل از تنگه صفراء، به وادى «رحقان» (كه مسافر به صفراء آن را قطع مى كند) مى پيوندد. اين دو وادى از مسيجيد، واقع در حدود هشتاد كيلومترى راه مدينه به بدر، بهوضوح ديده مى شود.

ناسّه : يكى از نام هاى مكّه است به معناى خشك كننده; يعنى كسى كه در مكه مرتكب ظلم و ستمى شود، اين شهر او را خشك مى كند.

ناعم : يكى از دژهاى خيبر بوده است. در هنگام فتح، اين دژ بود كه محمودبن مَسلمه، برادر محمدبن مسلمه، بر اثر ضربت سنگ آسيايى، كه يهوديان بر سر او انداختند، به شهادت رسيد.

نافِعَه : از نام هاى زمزم است.(78)

نَباوَه : (به فتح اول و فتح واو)، نام جايى است. در حديث آمده است: «پيامبر(صلى الله عليه وآله)در نباوه طائف خطابه اى ايراد كرد». محلى را كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) در روزهاى محاصره طائف در آن نماز مى خواند، عبدالله بن عباس به مسجد تبديل كرد كه امروزه به نام مسجد ابن عباس معروف شناخته مى شود. اين مسجد بر روى يك نَبْوه (بلندى و زمين برآمده) بنا شده است. نبوه و نباوه هر دو يكى است و شايد اين مكان همان نباوه باشد.

نَبيت : (به فتح اول و كسر دوم)، كوهى است در صدر وادى قناة در يك چاپارى شرق مدينه. در اخبار غزوه سويق آمده است كه ابوسفيان در صدر وادى قناة، نزديك كوهى كه به آن «نبيت» مى گويند، فرود آمد كه ممكن است همان «شيب» و «تيأب» باشد. در سنن ابوداود آمده است: اسعدبن زراره نخستين كسى بود كه در هزم النبيت، از حرّه بنى بياضه، در نقيعى (دشت يا آبگيرى) كه به آن «نقيع الخصمات» مى گويند، نماز جمعه را برگزار كرد. «نقيع»). اما بايد دانست كه هزم النبيت غير از نبيت است; چراكه هزم النبيت منسوب استبه قبيله اى از انصار كه به آنبنى نبيت مى گويند و در غرب مدينهجاى دارد. نقيع الخَصمان).

نَجْد : به هر زمين بلند و برآمده اى (فلات، پشته) نجد مى گويند. نواحى معروف نجد در زمان ما عبارتند از: رياض و اطراف آن، قصيم، سدير، افلاج و يمامه، وشم و حائل. پيشينيان گاهى اوقات، اراضى واقع تا يكصدمترى شرق مدينه را جزء «نجد» به شمار مى آوردند.

نجديّه : منسوب به نجد است. در داستان ابوسفيان و غزوه سويق آمده است كه وى نجديّه را پيمود تا آنكه در صدر وادى قناة، در محلّ كوهى كه به آن «ثيب» مى گويند اردو زد. «ثيب» و نيز «تيأب» و «نبيت»).

نجديه: راهى است كه از مكه، در تلاقى گاه دو نخله، شروع مى شود و سپس به سمت نخله شامى مى رود و از وادى زرقاء و بعد ضريبه مى گذرد و آنگاه از حرّه به نجيل پايين مى رود و سپس از حاذ و معدن بنى سليم عبور مى كند و از شرق به مدينه مى رسد.

نجران : كه در تاريخ و سيره فراوان از آن ياد مى شود، شهرى است قديمى و معروف در تاريخ عرب، اين شهر در جنوب عربستان سعودى، در 910 كيلومترى جنوب شرقى مكّه، در جهت شرقى سراة واقع است و آثارى تاريخى، از جمله «اخدود» در آن قرار دارد.

نَجْز : از اسامى مكه معظّمه است.(79)

نُجَيْر : مصغّر «نجر»، دژى بوده در يمن، نزديك حضرموت كه در اطراف آن جنگل هايى ميان مرتدين بنى كنده و مسلمانان به فرماندهى زيادبن لبيد بياضى انصارى بهوقوع پيوست. آثار و بقاياى نجير، اكنون در شصت كيلومترى شمال غربى حضرموت موجود است.

نحر : جاى گردن بند، بالاى سينه و نحر كردن شتر هم از همين مادّه مشتق شده است; زيرا كارد در نحر او فرو مى رود.(80)

نَخْب : (به فتح نون و سكون خاء)، در خبر غزوه طائف از «نخب» ذكر شده است. «نخب» وادى كوچكى است كه از حدود پنج كيلومترى جنوب طائف مى گذرد و از كرانه چپ «ليّه» به اين وادى مى ريزد.

نَخْل : جمع «نَخْله»، واديى است كه شهر حناكيه، در يكصدكيلومترى شرق مدينه، در آن واقع است. در خبر غزوه «ذات الرقاع» از اين وادى ياد شده است.

نَخْله : به معناى درخت خرماست. در اخبار مربوط به سريّه عبدالله بن جحش آمده است كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) به او نامه اى نوشت و در آن آمده بود كه: «به مسير خود ادامه بده و در نخله فرودآى و آنجا در كمين قريش باش و راجع به آنها براى ما كسب خبر و اطلاع كن».

دو نخله داريم: يكى نخله شامى و ديگرى نخله يمانى. مقصود از نخله در اين نامه، نخله يمانى است; زيرا اين نخله در راه قديمى ميان مكه و طائف قرار داشته است. سرچشمه و مصبّ اين دو نخله، مجاور هم هستند; زيرا آبهاى هر دو از سراة، واقع در غرب طائف، سرچشمه مى گيرند و سپس به سمت شمال و بعد به سمت غرب جريان مى يابند و سرانجام در جايى به نام «بستان ابن معمر» به يكديگر مى پيوندند و از آنجا به بعد، وادىِ مرّالظهران را پديد مى آورند.

نخلة الشاميه : وادى غول پيكرى در حجاز و يكى از دو ريزابه بزرگ «مرّالظهران» است و از آنجا تا مكه، يك شب راه مى باشد. «بطن نخله» كه حديث ليلة الجنّ درباره آن وارد شده و در راه يمن به مكه قرار دارد، منسوب به همين نخله شامى است.

نخلة اليمانيه : وادى اى است در حجاز و يكى از دو شعبه «مرّالظهران» مى باشد. اين وادى آبهاى هدأه طائف را مى گيرد. راه قديمى طائف و راه نجد از مكه، كه پيامبرخدا(صلى الله عليه وآله)در غزوه طائف آن را پيمود، از نخله يمانى مى گذرد. خلاصه سخن آنكه: نخله يمانى و شامى حدود 43 كيلومترى شمال شرقى مكه به يكديگر مى پيوندند.

نُخَيل : مصغّر «نَخل»، دهكده اى است در وادى اى به نام «نُخيل» كه در مجاورت وادى نخل يا همان وادى حناكيه قرار دارد. هرگاه كسى از مدينه به سمت قصيم برود، در يكصد كيلومترى مدينه به حناكيه مى رسد كه وادى نخل در آنجا قرار دارد و در سمت راست او مى افتد.

ندوه (دار الندوه) : خانه اى بوده كه قُصىّ بن كلاب آن را به منظور گردهمايى و رايزنى قريش بنا كرد. اين خانه در جانب شمالى مسجدالحرام قرار داشت و بعدها، در زمان بنى عباس، كه حرم را توسعه دادند، جزو آن شد.

نسّاسه : از اسامى مكه مكرمه است. نَسّ به معناى تند راندن است و نام گذارىِ مكه به آن، براى اين است كه گويا مكه مردم را به سرعت به سوى بهشت و رحمت الهى سوق مى دهد و حادثه آفرين در آن را به سوى جهنم مى راند.(81)

نَسْر : (به فتح نون و سكون سين)، نام بتى بوده در يمن در نزديك صنعاء.

نِسْع : (به كسر نون و سكون سين)، ياقوتاز آن نام برده و گفته است: جايى است كه پيامبرخدا(صلى الله عليه وآله) و خلفاى او، آنرا قرقگاه قرار دادند و آن صدوروادى عقيق مدينه است. جز ياقوت،كسى ديگر از جايى به نام «نسع» ياد نكرده است. احتمال دارد شكل تحريف شده «نقيع» باشد كه همان صدروادى عقيق است و پيامبر(صلى الله عليه وآله) آن رقرقگاه قرار داد.

نُسكْ : عبادت و اطاعت و هر عملى است كه انسان را به خداوند نزديك سازد.(82)

/ 66