ابن اسحق گويد: ذو اوان شهرى است كه با مدينه يك ساعت از روز فاصله دارد. اين بدان معناست كه اوان در راه برگشت از تبوك واقع شده است.
اَوْدية المدينه : (وادى هاى مدينه)، عبارتند از بطحان، قناة و عقيق.
اَورال : اين نام در اين ابيات عباس بن مرداس در جنگ حنين به كار رفته است:
ركضنا الخيل فيهم بين بُسّ
بذي كَجَب رسول الله فيهم
كتيبتُه تعرّض للضراب
إِلَى الأورال تنحطّ بالنّهاب
كتيبتُه تعرّض للضراب
كتيبتُه تعرّض للضراب
اورشليم : يكى از نام هاى قدس شريف در فلسطين است. اين كلمه ريشه عربى كنعانى دارد و به معناى «خداى سلام» مى باشد; يعنى خداى صلح در نزد كنعانيان.
اَوْساط : سمهودى از اين مكان نام برده و روايت كرده است كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) در اوساط، در خانه سعدبن عباده در مدينة النبى براى تشييع جنازه اى حاضر شد.
اَوطاس : وادى اى است در سرزمين هوازن. در همين جا بود كه اين قبيله و قبيله ثقيف براى جنگ با پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله)در روز حنين، اردو زدند... بقاياى هوازن پس از شكست به اوطاس گريختند. در همين محل بود كه پيامبر(صلى الله عليه وآله)غنايم حنين را تقسيم كرد. گفته مى شود: پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله)زمانى كه حليمه سعديه دايگى آن حضرت را به عهده گرفته بود، در اين ناحيه در ميان بنى سعد به سر مى برد.
اولات الجيش: «ذات الجيش» در حرف جيم.
اولاج : «حرّة الرجلاء» در حرف راء.
اِهاب : (بر وزن «كتاب»)، جايى است نزديك مدينه. در حديث آمده است كهپيامبر(صلى الله عليه وآله) به محل چاه اهاب آمد و فرمود: زود باشد كه ساختمان ها به اين مكان برسد... سمهودى مى نويسد: اين چاه در حرّه غربى قرار دارد و ظاهراً همان چاهى است كه امروزه ـ در زمان سمهودى به «زمزم» معروف است.بعضى ها آن را به صورت «يِهاب»ـ به كسر ياء ـ و بعضى به صورت«نِهاب» ـ بانون روايت كرده اند.
اِهلال : به معناى بلند كردن صدا به گفتن لبّيك است و به كسى كه هنگام محرم شدن براى حج يا عمره تلبيه مى گويد، گفته مى شود: «أهَلَّ بِحَجَّةً أَوْ عُمْرَة» و به جايگاه اِهلال «مَهَلّ» مى گويند.
بلند گفتن تلبيه براى مردان مستحب است.
اَيّام تَشريق : به سه روز پس از عيد قربان; يعنى روزهاى يازدهم، دوازدهم و سيزدهم گفته مى شود. براى آنكه از «تَشْريقُ اللَّحْم» گرفته شده كه به معنى قطعه قطعه كردن گوشت هاى قربانى و خشك كردن آنها در آفتاب است و يا از جمله «أشْرِقْ ثَبير كَيْما نَفير» اخذ شده كه در زمان جاهليت حجاج آن را خطاب به كوه ثبير مى گفته اند; يعنى «اى ثبير بتاب تا ما كوچ كنيم» و به گفته ابن اعرابى آنها براى قربانى به انتظار طلوع خورشيد بر كوه ثبير بوده اند و لذا چنين مى گفته اند.(75)
ايّام حج : از روز هشتم ذى حجه آغاز مى شود و با پايان اعمال حج پايان مى يابد و هريك از ايام آن داراى نام خاصى است.
روز هشتم : روز ترويه
روز نهم : روز عرفه
روز دهم : يوم النحر و يوم الأضحى
روز يازدهم : يَوْمُ القَرّ
روز دوازدهم : يوم النَّفر الأوّل