اين اولين سؤال در بدو تولد هر نوزاد است و البته حكايت از حساسيت اشخاص نسبت به پسر يا دختر بودن طفل تازه وارد مى نمايد!روش امامان معصوم عليهم السلام خلاف اين بود، مثلاً امام سجاد زين العابدين عليه السلام همينكه مژده تولد فرزندى را به حضرتش مى دادند:«لم يسئل اذكر هو ام انثى بل يقول اسوى فاذا كان سوياً قال الحمد لله الذى لم يخلقه مشوها» [ مكارم الاخلاق ص 262. ] نمى پرسيد پسر است يا دختر بلكه از اندام معتدل و ساختمان سالم ا و سؤال مى كرد. چون خبر سلامتش را مى شنيد مى گفت: خداى را شكر كه او را ناقص نيافريده است.آرزوى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و خديجه عليهاالسلام اين بود كه بر اساس نياز فطرى هر زوج صاحب فرزندى شوند و خداوند تباك و تعالى آرزوى آنها را برآورده كرد و دو پسر پى در پى به آنها عنايت فرمود ولى هر دو در كودكى وفات يافتند. به همان مقدار كه رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم و خديجه از مرگ آنها متأثر شدند كفار و مشركين شادمان و خشنود گشتند و فكر كردند كه ديگر نسل پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم قطع شده و گاهى امثال عاص بن وائل با كمال گستاخى آن حضرت را ابتر يعنى بى فرزند مى خواندند.اما خداوند تبارك و تعالى به پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم مژده داد كه ما بتو كوثر عطا خواهيم كرد و در پاسخ دشمنان سوره ى كوثر را فرستاد. و قتى رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم مژده دادند كه خداوند به شما نوزاد دختر عطا خواهيم كرد غرق شادى شد و از دختردار شدن نه تنها غمگين نشد بلكه مطمئن و آرام خداى را سپاس گذارد.آرى پيامبر عظيم الشأن اسلام يكى از موارد مبارزاتش مبارزه با افكار كوتاه و جاهلانه ى مردم عصر خويش بود كه قرآن آنها را درباره ى دختردار شدنشان اينگونه معرفى مى كند.«و ادا بشر احدهم بالانثى ظل وجهه مسوداً و هو كظيم، يتوارى من القوم من سوء ما بشر به ايمسكه علا هون ام يدسه فى التراب الاساء ما يحكمون» [ نحل 58-59. ] و چون يك نفرشان را بشارت دختر دهند، چهره اش تيره گردد و غمزده شود، از قباحت چيزى كه بدان بشارتش داده اند، از قوم نهان شود و نداند آن را به ذلت نگهدارد يا در خاكش نهان كند، چه بد قضاوت مى كنند.بهر حال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم به مردم عالم تا قيامت فهماند كه دختر و اصولاً زن يكى از اعضاء مهم و حساس خانواده است و مقدسترين مسئوليتها را بعهده دارد. و اين خواست پروردگار بود كه پس از مرگ پسران پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرزند دخترى به آن بزرگوار عنايت كند كه مادر و منشأ ذريّه و نسل پاك پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم گردد و از اين طريق ارزش زن عملاً به جهانيان فهمانده شود.شدت علاقه ى پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم به فاطمه اگر چه بيش ار حد محبت يك پدر نسبت به دخترش بود و بيشتر مربوط مى شد به شخصيت ذاتى و ايمان و تقوى خانم زهرا عليهاالسلام ولى باحتمال زايد پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مى خواهد آن حالت زبونى و كوچك كردن زن را بشكند و با محبت به فاطمه به زنان عزت بخشد.يكى از همسران پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مى گويد:«ما كان احد من الرجال احب الى رسول الله من على ولا من النساء احب اليه من فاطمه» [ فضائل الخمسه ج 3 ص 132. ] از مردان كسى نزد پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم محبوب تر از على عليه السلام نبود و از زنان كسى را بيشتر از فاطمه دوست نمى داشت.در جاى ديگر مى گويد:«ان فاطمه كانت اذا دخلت على رسول الله عليه و آله و قام لها من مجلسه و قبل راسها واجلسها مجلسه» [ بحار الانوار ج 43 ص 40. ] هر وقت فاطمه عليهاالسلام بر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم وارد مى شد از جاى خود بلند مى شد سر او را مى بوسيد و او را بر جاى خويش مى نشاند. و نيز همان شخص به رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم اعتراض كرد كه چرا اينقدر فاطمه را مى بوسى... پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم پس از بيان چگونگى انعقاد نطفه ى فاطمه عليهاالسلام فرمود:«ففاطمه حوراء انسيه فكلما اشتقت الى رائحه الجنه شممت رائحه ابنتى» [ بحار ج 43 ص 42. ] فاطمه حوراء انسيه است من هر وقت مشتاق بوى بهشت شوم فاطمه را مى بوسم و مى بويم زيرا كه از او رائحه ى بهشت را استشمام مى كنم.
دوران كودكى
حضرت فاطمه عليهاالسلام دوران كودكى در محيطى بسيار خطرناك و اوضاع بحرانى گذراند. تولد آن حضرت در سال پنجم بعثت بود يعنى درست همان زمانى كه رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم مأمور باظهار دعوت شده و مشركين و كفار براى اذيت و آزار آن حضرت هجوم برده بودند. زيرا تا آن موقع دعوت حضرت مخفيانه انجام مى شد و پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم از ترس دشمنان نمى توانست دعوتش را علنى كند.اغلب روزها با دست و پاى خونين و سنگ خورده و دلى آزرده از زخم زبانها و تمسخرها و اهانت هاى دشمنان به خانه مى آمد و اين وضع تقريباً تا سالهاى پنجم و ششم عمر فاطمه عليهاالسلام كه حضرت خديه و ابوطالب زنده بودند ادامه داشت ولى با مرگ اين دو بزرگوار كه تنها حاميان وفادار حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم بودند آزار مشركين بر آن حضرت بيشتر شد و همه اين صدمات و اهانتها يك نوع شكنجه روحى براى حضرت زهرا عليهاالسلام بود كه پدر را چون جان خويش دوست مى داشت.عبدالله بن مسعود مى گويد:روزى در حاليكه رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم در سجده بود و أطراف آن حضرت جمعى از قريش بودند عقبه اين أبى معيط شكنبه ى گوسفندى را آورده و بر پشت آن حضرت انداخت، «فلم يرفع راسه فجاءت فاطمه عليهاالسلام فاخذته من ظهره دعت على من صنع» [ صحيح بخارى ج 5 ص 57. ] پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم سر خود را برنداشت تا آنكه حضرت فاطمه عليهاالسلام آمد و آن را برداشت و درباره ى كسانى كه اين كار را انجام داده بودند نفرين كرد.شبيه حوادث فوق براى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم چندين بار اتفاق افتاد كه در اغلب موارد حضرت زهرا عليهاالسلام به يارى پدر شتافت و از نزديك شاهد جسارتها و آزارها بر پدر بود.در سه سالى كه بعنوان تبعيد در شعب ابوطالب گذراندند خدا مى داند كه به فاطمه عليهاالسلام چه گذشت، تمام سنگينى مشكلات بر دوش حضرتش بود و اين كودك عاليمقام چون كوه در برابر همه ى سختيها ايستاد.
انتخاب همسر:
قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم:«من زوج كريمته من فاسق فقد قطع رحمها» [ محجه البيضاء ج 3 ص 94. ] هر كس دختر خود را به ازدواج مر فاسقى درآورد با اين عمل از وى قطع رحم نموده است.اسلام درباره مسئله ى ازدواج تعقيب كننده مقاصدى بزرگ و حياتى است. اين دين مبين مى خواهد ضمن پاسخ به نداى فطرت و غريزه ى جنسى نفس به آرامش و سكون برسد و زمينه ى محبت و مودّت با تعاون و همدلى يكديگر ايجاد گردد و در نتيجه نسلى پاك و صالح از اين پيوند بوجود آيد. و من آياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجاً لتسكنوا اليها و جعل بينكم موده و رحمه ان فى ذلك لآيات لقوم يتفكرون» [ روم- 21. ] از جمله آيه ها (خداوند تبارك و تعالى) اينست كه برايتان از جنس خودتان همسرانى آفريده تا بدانها آرام گيريد و ميان شما دوستى و مهربانى نهاد كه در اين براى گروهى كه انديشه مى كنند عبرتهاست.ازدواج وقتى ثمره مودّت و رحمت دارد كه ضوابط و نكات مربوط به انتخاب همسر رعايت شود، و آن ضوابط عبارت است از معتقدات سالم و اسلامى، خلق و خوى شايسته و اصالت خانواده، و اين حق مسلم زن و شوهر است كه اين نوع معيارها را درباره ى همسر آينده خود جستجو كنند و بدون ترديد ضابطه كفويت هم از همين مقوله است، باين معنى كه زن و مرد در اعتقادات و اخلاق و رفتار و خانواده كفو و موزون باشند.در مكتب اسلام همتائى و كفويت بر مبناى طهارت و پاكيزگى معنوى زن و مرد است مرد مؤمن هم كفو و متعلق به زن مؤمنه است.مردى از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم سؤال كرد كه با چه كسى بايد ازدواج كرد؟ حضرت فرمود:«الاكفاء فقال و من الاكفا فقال صلى الله عليه و آله و سلم المؤمنون بعضهم اكفاء بعض» [و سائل الشيعه ج 7 ص 51. ] هم كفو، عرض كرد، هم كفو چه كسانى هستند؟ فرمود مؤمنون بعضى بر بعض ديگر هم كفو مى باشند.حسين بن بشار گفت به حضرت جواد عليه السلام نامه اى نوشته راجع به كفويت در ازدواج سؤال كردم آن حضرت در پاسخ به من نوشت:«من خطب اليكم فرضيتم دينه و امانته فزوجوه» [ من لا يحضره الفقيه ج 3 ص 242. ] هر كس از شما خواستگارى كند دين و امانتش را بپسنديد هر كه باشد بوى دختر بدهيد.حال برگرديم به اصل مطلب و آن الگو گرفتن از روش رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم و خواستگاران فاطمه ى زهرا عليهاالسلام است و ببينيم كه آيا رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم هر كس از دخترش خواستگارى كرد فاطمه را به عقد او درآورد، يا آنكه كفويت و لياقت معنى و الهى را ضابطه قرار داد.فاطمه ى زهرا عليهاالسلام از نظر اصالت خانواده جزء شريفترين خانوده ها است. او سلاله ى اصحاب طاهرين و ارحام مطهرّه است، از حيث كمالات معنوى و اخلاقى و مقام والاى عصمت در عالى ترين مرتبه قرار دارد. به همين علت همواره مورد توجه بزرگان قريش و رجال معروف عرب واقع شده و گاه و بيگاه پيشنهاد ازدواج با حضرتش را مى دادند، ولى رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم اصلاً خوشش نمى آمد كه اينها درباره ى فاطمه عليهاالسلام صحبت كنند لذا خواستگاران را با بى اعتنائى رد مى كرد.«ان ابابكر و عمر خطبا الى النبى صلى الله عليه و آله و سلم فاطمه مره بعد اخرى فردهما» [ مناقب ابن شهر آشوب ج 3 ص 345. ] چندين بار ابابكر و عمر به خواستگارى حضرت زهرا عليهاالسلام آمدند ولى حضرت پاسخ منفى به آنها داد.يك روز ابابكر بدين منظور خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم رسيد و عرض كرد:يا رسول الله ميل دارم با شما وصلت كنم! آيا مى شود كه فاطمه را به عقد من درآورى؟ فرمود: انها صغيره و انى انتظر بهاالقضاء فلقيه عمر فاخبره فقال ردك ثم خطبها عمر فرده» [ تذكره الخواص ص 306. ] فاطمه هنوز كوچك است و اصلا تعيين همسر او با خداست من نيز منتظر دستور خدايم، ابوبكر مأيوسانه برگشت. در بين راه با عمر ملاقات نمود و جريان خواستگارى خودش را با او در ميان گذاشت. عمر گفت: رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم پيشنهاد ترا رد كرده. بعد عمر خود به عنوان خواستگارى خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم حاضر شد. رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم پيشنهاد او را نيز نپذيرفت. عبدالرحمان بن عوف و عثمان بن عفان كه هر دو از ثروتمندان بزرگ بودند به عزم خواستگارى خمت رسول خدا رسيدند. عبدالرحمان عرض كرد يا رسول الله اگر فاطمه عليهاالسلام را به من تزويج كنى حاضرم يكصد شتر سياه آبى چشم كه بارهايشان پارچه هاى كتان اعلاى مصر باشد و ده هزار دينار مهريه اش كنم.عثمان نيز اظهار داشت: يا رسول الله من هم به همين مهريه حاضرم و بر عبدالرحمان برترى دارم زيرا زودتر مسلمان شده ام. پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم از سخن آنان سخت خشمناك شد و براى آنكه بفهماند من به مال شما علاقه ندارم و داستان ازدواج داستان خريد و فروش و مبادله ى ثروت نيست، مشتى سنگ ريزه برگرفت و به جانب عبدالرحمان پاشيده و فرمود: تو خيال مى كنى من بنده ى پول و ثروتم و بوسيله ى ثروت خودت بر من فخر و مباهات مى كنى و مى خواهى بوسيله ى پول ازدواج را بر من تحميل كنى.اميرالمؤمنين على عليه السلام تنها كفو فاطمه عليهاالسلام:امام صادق عليه السلام فرمود:«لولا ان الله تعالى خلق اميرالمؤمنين لم يكن لفاطمه كفو على وجه الارض آدم فمن دونه» [ بحار ج 43 ص 107 ] اگر خداوند تبارك و تعالى اميرالمؤمنين على عليه السلام را خلق نمى كرد از حضرت آدم تا آخرين انسان روى زمين كسى همتا و كفو فاطمه نبود. و البته اين بدان جهت است كه مسئله ازدواج على عليه السلام نيز با فاطمه عليهاالسلام از جانب پروردگار تعيين شده و شخص رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم نيز مامور باين امريّه بوده است. و بهمين جهت همه ى خواستگاران پاسخ رد شنيدند و به اكثر آنهائى كه داوطلب ازدواج با حضرت فاطمه عليهاالسلام بودند از ناحيه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم جواب مى شود كه: «انتظر امر الله فيها» منتظر فرمان خدايم. و بالاخره انتطار سرآمد و پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:«آتانى ملك فقال يا محمد ان الله يقرا عليك السلام و يقول لك انى فد زوجت فاطمه ابنتك من على بى ابيطالب فى الملاء الاعلى فزوجها منه فى الارض» [ احقاق الحق ج 6 ص 617. ] فرشته اى به نزد من آمد و گفت اى محمد صلى الله عليه و آله و سلم خداوند تو را سلام مى رساند و مى گويد من دخترت فاطمه را در آسمانها به همسرى على بن ابيطالب درآوردم تو هم در زمين اينكار را انجام بده.در حديث ديگر نقل شده كه رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:«يا على ان الله امرنى ان اتخذك صهرا» [ احقاق الحق ج 6 ص 616. ] اى على: خداوند مرا امر كرده كه تو را به دامادى خود انتخاب كنم. يك روز اميرالمؤمنين على عليه السلام بنابر پيشنهاد عده اى از مردم و تشويق و ترغيب آنها تصميم به خواستگارى حضرت زهراء عليهاالسلام گرفت و خود را آماده كرد تا به محضر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم شرفياب شود. پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم در خانه نشسته بود كه ناگهان در باز شد و على عليه السلام سلام كرده در حضور آن حضرت نشست. در اين مورد راوى حديث خود اميرالمؤمنين عليه السلام است، مى فرمايد:فلما رآنى رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم ضحك ثم قال: ما جاء بك يا ابالحسن حاجتك؟» همين كه رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم مرا ديد خندان شد و فرمود: اى ابالحسن به چه منظورى آمده اى؟ حاجتت را بيان كن. على عليه السلام مى فرمايد: از آنجا كه رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم ابهت خاصى داشت من نتوانستم حاجتم را بگويم و سكوت كردم، پيغمبر كه چنان ديد، خود به سخن آمده و فرمود:«لعلك جئت تخطب فاطمه» شايد به خواستگارن فاطمه آمده اى. عرض كردم آرى.«فقال يا على انه فد ذكرها قبلك رجال فذكرت ذلك لها فرايت الكراهه فى وجهها، ولكن على رملك حتى اخرج اليك».پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند: يا على پيش از تو مردان ديگرى هم به خواستگارى او آمدند ولى من گاهى كه با خود فاطمه در ميان گذاشتم چنين احساس كرده ام كه موافق نبوده و روى خوش نشان نداده است. اينك تو در جاى خود باش تا من بازگردم.رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم برخاست و به درون خانه و پيش فاطمه عليهاالسلام رفت. حضرت زهرا عليهاالسلام جلو رفت عباى پدر را از دوشش برداشت و نعلين هاى او را به كنارى گذارد و سپس آب آورد دست و روى و پاهاى مباركش را شست و آنگاه پيش روى پدر نشست.«فقال لها: يا فاطمه فقالت لبيك لبيك حاجتك يا رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم؟» رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فاطمه را صدا زد و با جمله ى لبيك لبيك پاسخ دختر گرامى را شنيد.سپس فرمود: اى فاطمه: على بن ابيطالب كسى است كه خوبى، نزديكى و فضيلت و سابقه اش را در اسلام مى دانى، و من از پروردگار خود خواسته ام كه تو را به همسرى بهترين خلق خود و محبربترين آنها در پيشگاه او درآورد و اكنون كه وى به خواستگارى تو آمده نظر تو در اين باره چيست؟ فاطمه سر به زير انداخت و چيزى نگفت: اما مانند دفعات قبل آثار ناراحتى در چهره اش ديده نشد. رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم از جا برخاست و فرمود:«الله اكبر سكوتها اقرارها» الله اكبر سكوت فاطمه نشانه ى رضايت و پذيرش اوست.«فاتاه جبرئيل عليه السلام فقال: يا محمد زوجها على بن ابيطالت فان الله قد رضيها له و رضيه لها» [ بحار الانوار ج 43 ص 93. ] و به دنبال آن جبرئيل نازل شد و گفت اى محمد: فاطمه را به عقد على بن ابيطالب درآور زيرا كه خداوند به اين ازدواج راضى است.