دفاع از حريم ولايت و امامت: - سیره عملی اهلبیت(ع): حضرت فاطمه زهرا(س) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سیره عملی اهلبیت(ع): حضرت فاطمه زهرا(س) - نسخه متنی

سید کاظم ارفع

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ابوبكر با گروهى از مهاجران و انصار در مسجد نشسته بودند، حضرت زهرا عليهاالسلام پشت پرده در بين خانمها نشست. نخست ناله اى سر داد كه مجلس را لرزاند و حاضران به گريه افتادند سپس چند لحظه اى آرام گرفت تا مردم آرام شدند آنگاه سخنرانى و خطبه تاريخى و كوبنده ى خود را آغاز كرد و با گفتارى شيوا و بليغ دولت وقت را استيضاح نمود.

نطق آتشين و مستدل فاطمه عليهاالسلام كه در جاى خود بايد بطور مستقل مورد بحث قرار گيرد جمعيت و خليفه را چنان مجذوب و محكوم كرد كه مجلس سخت متشنج شد و افكار عمومى بنفع زهرا عليهاالسلام رأى مى داد. ابوبكر در بن بست سختى قرار گرفت ولى با ارعاب و سركوب مردم و پاسخهاى بى محتوا جواب رد به حضرت زهرا عليهاالسلام داد و هر كسى هم از حق آن حضرت دفاع مى كرد سركوب مى شد و از جمله مدافعين ام سلمه بود كه به جرم حمايت از حق فاطمه عليهاالسلام تا يك سال از حقوق محروم شد.

حضرت زهرا عليهاالسلام تصميم گرفت باز هم به مبارزات خود ادامه دهد و براى ادامه ى مبارزه شيوه ى جديدى را انتخاب كرد و آن اعتصاب سخن بود و رسما اعلان كرد اگر فدك مرا پس ندهى تا زنده هستم با تو صحبت نمى كنم. فهجرته فاطمه ولم تكلمه فى ذلك حتى ماتت» [ شرح ابن الحديد ج 6، ص 46. ] حضرت فاطمه عليهاالسلام تا پايان زندگى با او حرف نزد و هميشه از او روى برمى گرداند.

دفاع از حريم ولايت و امامت:

يكى از درخشانترين افتخارات بانوان پيرو مكتب تشيع آنست كه در مسأله ى دفاع از حريم رهبرى و ولايت، راهبر و اسوه ى حسنه اى چون فاطمه عليهاالسلام دارند. بانوان متعهده و آگاه شيعه با تيزهوشى و درك عميق خود هميشه پشت سر مردان با ايمان خويش دست از دامن آل رسول صلى الله عليه و آله و سلم برنداشته و همواره در گرد عدل مظلوم و مظهر صفات كمال و جلال الهى على عليه السلام و اولاد معصومش حلقه زده و امامت را بعنوان يكى از اركان و اصول مذهب مى دانند واين عرفان و شعور را آگاهانه از متن دين و عمق و ژرفاى سفارشات رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم در احاديثى از قبيل غدير، منزلت، ثقلين و امثال آنها بدست آورده اند.

بانوان با ايمان خوب مى دانند كه اول مدافع حريم مقدس ولايت و امامت، فاطمه ى زهرا عليهاالسلام بود كه از بذل جان خود و فرزندش در اين راه دريغ نكرد! پس از رحلت خاتم انبيا صلى الله عليه و آله و سلم مسئله ى سقيفه و خليفه تراشى واقع شد. درست در آن موقع كه اميرالمؤمنين على عليه السلام و فاطمه عليهاالسلام مشغول كفن و دفن رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم بودند.

در اين ميان حضرت فاطمه عليهاالسلام بعنوان اول مدافع حريم امامت كمر بسته و نخستين قدم را در راه مبارزه با غاصبين برداشت. دست حسن و حسين را گرفته شبانه به خانه ى بزرگان و رجال مدينه رفته و آنان را به يارى دعوت كرد و سفارشات و وصيتهاى پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم را به آنان گوشزد نمود.

سليم بن قيس در كتاب خود از قول سلمان نقل مى كند كه:

چون شب شد على عليه السلام فاطمه عليهاالسلام را بر الاغى سوار كرد و دست دو فرزندش حسن و حسين را گرفت و بر در خانه ى همه اهل جنگ بدر از مهاجرين و انصار برد و حق خويش را با آنان ياد آورى كرد و از آنها خواست كه او را يارى كنند. و هيچكس جواب مثبت نداد مگر صبح با سرهاى تراشيده و اسلحه در دست براى هم پيمانى با مرگ آماده شوند، هنگام صبح جز چهار نفر به پيمان خود وفا نكردند. را وى گويد: به سلمان گفتم آن چهار نفر چه كسانى بودند؟ پاسخ داد:

من، ابوذر، مقداد و زبير.

شب بعد باز على عليه السلام به سراغ آنان رفت و آنها را از پيمانشان آگاه ساخت. آنها هم وعده ى فردا صبح را دادند. فردا صبح غير از ما چهار نفر كسى حاضر نشد.

شب سوم نيز نزد آنها رفت باز كسى جز ما حاضر نبود.

از حضرت زهرا عليهاالسلام سؤال شد آيا پيامبر قبل از وفات به امامت على عليه السلام تصريح كرده است؟ فاطمه عليهاالسلام فرمود: «واعجباه انسيتم يوم غدير خم» [ كفايه الاثر ص 198. ] عجبا آيا روز غدير خم را فرامومش كرده ايد.

ام سلمه مى گويد: پس از رحلت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به ديدن فاطمه عليهاالسلام آمدم و حال آن حضرت را پرسيدم، فاطمه عليهاالسلام در جواب فرمود:

«اصحبت بين كمد و كرب، فقد النبى، و ظلم الوصى، هتك والله حجابه» در حالى هستم ميان اندوه و غم بسيار، فقدان پيامبر، ظلمى كه نسبت به وصى او انجام شده، بخدا سوگند پرده ى حرمتش را دريدند، مقام امامت و رهبريش را بر خلاف تنزيل كتاب خدا و تأويلى كه پيغمبر از آن فرمود از دستش ربوده و از او گرفتند و انگيزه اى نداشتند جز كينه هائى كه از جنگ بدر از او داشتند و انتقامهائى كه بدين وسيله از جنگ احد مى خواستند بگيرند و آن كينه و انتقامها را در دلهاى نفاق جويانه ى خويش پنهان كرده بودند. او در سخنان پرسوز و سرشار از حكمت و بلاغت ديگر خود خطاب به زنانى كه در روزهاى آخر زندگى به عيادتش آمده بودند فرمود:

«و ما نقمووا من ابوالحسن؟ نقموا والله منه نكير سيفه و شده وطئه و نكال وقعته و تنمره فى ذات الله». [ بحار ج 43، ص 158. ] آخر اينان از ابوالحسن (شوهر بزرگوار من) چه عقده اى در دل داشتند؟ بخدا سوگند عقده ى اينها از وى همان خشم و كينه اى بود كه از شمشير زدنها و پايداريها و مردانگيهاى او در ميدان جنگ و حمله هاى شجاعانه ى او در راه خدا (با دشمنان دين) داشت.

مرحوم مجلسى رضوان الله تعالى عليه از قول سويد بن غفله نقل مى كند كه زنان مزبور هنگامى كه بيانات حضرت را بازگو كردند، بدنبال آن گروهى از بزرگان مهاجر و انصار به عنوان عذرخواهى نزد فاطمه عليهاالسلام آمدند و عذر خود را اينگونه بيان كردند:

اى بانوى بزرگوار اگر ابوالحسن حقيقت را قبلا براى ما بيان داشته و فضيلت خود را در امر خلافت پيش از اين بما خبر مى داد ما هيچ گاه او را وانمى گذارديم و به سراغ ديگران نمى رفتيم ولى اكنون كار از كار گذشته است.

«فقالت عليهاالسلام اليكم عنى فلا عذر بعد تعذيركم ولا امر بعد تقصيركم» [ بحار ج 43، ص 158. ] زهرا عليهاالسلام با شنيدن اين سخنان رو از آنها گردانيده و توبيخشان نمود و دستور رفتن آنها را از نزد خود صادر نمود.

روش ديگرى كه فاطمه عليهاالسلام جهت مبارزه و دفاع از حريم ولايت انتخاب كرد مبارزه ى منفى و تحريك عواطف و احساسات مردم بود، حضرت زهرا عليهاالسلام با شكوه و ناله و گريه و نوحه و مرثيه سرائى براى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و مصائبى كه پس از رحلت پدر بر وى وارد شد، پايه هاى حكومتهاى غاصب را لرزاند و حداقل تأثير آن اثبات مظلوميت خود و شوهرش بود و همين وضع در ميان مردم مدينه تدريجا جنب و جوشى ايجاد كرد و گريه ها و شكايتهاى يگانه يادگار پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم زبانزد مردم شد و از همديگر مى پرستيدند چرا فاطمه اينقدر گريه مى كند و چرا با گذشت زمان مصيبت پدر را فراموش نكرده و بالاخره بعضى از آنها با حضرت زهرا عليهاالسلام مواجه مى شدند و فاطمه عليهاالسلام حقيقت را برايشان روشن مى نمود.

شهادت مادر و فرزند:

على بن ابيطالب عليه السلام تصميم گرفت با ابوبكر بيعت نكند و عملا به جهانيان بفهماند كه روش انتخاب شده مغاير با دستورات و سفارشات صريح رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و متن اسلام است. فاطمه ى اطهر عليهاالسلام نيز اين تصميم حضرت مولا على عليه السلام را تأييد كرد و اراده كرد اگر با هرگونه خطر احتمالى مواجه شود دست از حمايت امامت و ولايت برندارد.

اميرالمؤمنين عليه السلام در خانه مشغول تأليف و جمع آورى قرآن شد و تقريبا يك نوع بى اعتنائى و مبارزه منفى را شروع كرد. يك روز عمر به ابوبكر خطاب كرد كه تمام مردم با تو بيعت كردند جز على و بستگانش، اگر آنها بيعت نكنند حكومت تو استحكام ندارد بايد از آنها بيعت بگيرى. ابوبكر پيشنهاد عمر را پذيرفت و به قنفذ گفت: به نزد على برو و بگو خليفه از تو خواسته كه براى بيعت در مسجد حاضر شوى. قنفذ چندين مرتبه نزد حضرت على عليه السلام رفت و آمد كرد ولى اميرالمؤمنين عليه السلام از حضور نزد ابوبكر امتناع نمود، عمر به اتفاق خالدبن وليد و قنفذ و عده اى ديگر رهسپار خانه ى حضرت زهرا عليهاالسلام شدند. در خانه را زد و گفت يا على در را باز كن. فاطمه عليهاالسلام با سربسته و تن رنجور پشت درآمد و فرمود: اى عمر با ما چكار دارى؟ چرا نمى گذارى به كار خودمان مشغول باشيم؟ عمر بانگ زد: «لتخرجن الى البيعه او لا حرقن البيت عليكم» [ شرح نهج البلاغه ج 6، ص 48. ] براى بيعت بيرون آئيد والا خانه را آتش مى كشم.

فاطمه عليهاالسلام فرمود: اى عمر آيا از خدا نمى ترسى مى خواهى داخل خانه ى من شوى؟ هر چه كرد عمر از تصميمش منصرف نشد.

هنگامى كه عمر ديد در خانه را باز نمى كند گفت:

ثم دعى عمر بالنار فاضرمهاى الباب فاحرق الباب ثم دفعه عمر فاستقبلته فاطمه عليهاالسلام و صاحت يا ابتاه يا رسول الله فرفع السيف و هو فى غمده فوجا به جنبها فصرخت فرفع السوط فضرب به ذراعها فصاحت يا ابتاه» [ بحار ج 43، ص 150. ] هيزم بياوريد در خانه را آتش بزنيم. در خانه را آتش زدند. در باز شد. عمر خواست وارد خانه شود حضدت زهرا عليهاالسلام كه در را باز و خطر را نزديك ديد مردانه جلوى عمر را گرفت و صدا به ضجه و شيون بلند كرد كه «يا ابتاه يا رسول الله» شايد مردم از خواب غفلت بيدار گردند و از على عليه السلام دفاع كنند. استغاثه ها و ناله هاى حضرت زهرا عليهاالسلام نه تنها در دلهاى آن سنگ دلان اثر نكرد بلكه با پشت شمشير به پهلويش زدند و با تازيانه بازويش را سياه كردند با دست از دفاع ولايت و امامت بردارد!!

بالاخره على عليه السلام را به اسارت به جانب مسجد بردند، حضرت زهرا عليهاالسلام كه جان على عليه السلام را در خطر ديد مردانه قيام كرد و دامن او را محكم گرفت و گفت: نمى گذارم همسرم را ببريد. قنفذ ديد زهرا عليهاالسلام دست از على عليه السلام برنمى دارد.

«فضربها بالسوط فماتت حين ماتت و ان فى عضدها كمثل الدملج من ضربته لعنه الله فالجاها الى عضاده بيتها و دفعها فكسر ضلعها من جنبها فالقت جنينا من بطنها فلم تزل صاحبه فراش حتى ماتت صلى الله عليها «من ذالك شهيده» [ بحار ج 43، ص 198. ] آنقدر با تازيانه به دست نازنين او زد كه بازويش ورم كرد فاطمه عليهاالسلام در ميان ازدحام جمعيت و در بين در و ديوار قرار گرفت و چنان فشارى بر پهلوى آن بانوى شجاع وارد شد كه پهلويش شكست و طفلى كه در رحم داشت به شهادت رسيد و بالاخره همان ضربت باعث شهادت حضرتش نيز شد.

/ 8