يك منبع با اّرزش در باب سياست اسلامى (گزارشي از عتبة الكتبة) - یک منبع با ارزش در باب سیاست اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

یک منبع با ارزش در باب سیاست اسلامی - نسخه متنی

رسول جعفریان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

يك منبع با اّرزش در باب سياست اسلامى (گزارشي از عتبة الكتبة)

رسول جعفريان

انديشيدن در فضايي خالي از ارزش هاي ثابت ديني, و صرفا بر پايه دريافت هاي عقل نظري و عملي, از هر حيث متفاوت با انديشيدن در يك چهارچوبه مشخص ديني است. اين مسئله از لحاظ روش, در موضوع فلسفه يا سياست, به يك اندازه قابل تطبيق است. فيلسوف هستي شناس, فارغ از پيش فرض هاي ديني در تحليل هستي و وجود مي انديشيد و فيلسوف سياسي, فارغ از پيش فرض هاي ديني درباره انسان و سياست تأمل مي كند. در اين صورت, آزاديي كه فيلسوف هستي شناس يا سياست شناس دارد, انديشمند دين دار نخواهد داشت. اين امري بديهي است و چاره اي از پذيرش لوازم آن وجود ندارد. مبناي آن نيز چنين است كه در نگرش نخست, انسان فارغ از وحي, مي تواند (زندگي دنياي خويش را به خوبي اداره كند). اما در نگرش دوم, انسان تنها با بهره مندي از وحي مي تواند در دنيا و آخرت (رستگار) باشد.

مسلماناني كه در حوزه تمدن اسلامي زندگي مي كردند, جز در يك برزخ اختلافي ميان حوزه دين و عقل كه احساس مي كردند بدون آسيب رساندن به دين مي توانند دريافت هاي عقلي خود را براي بهبود وضع تفكر عرضه كنند به طور اصولي, ديني مي انديشيدند و به خود اجازه نمي دادند تا وراي آرمان هاي ديني درباره انسان و هستي, تأمل كنند.

به هر روي, فرآورده هاي انديشه اي مسلمانان در هر زمينه, و از جمله سياست, به طور غالب تحت سيطره آموزه هاي ديني قرار داشت. روشن است كه در باب دين, حتي اگر كلي ترين مفاهيم آن در تحليل هستي و انسان پذيرفته شود, انديشيدن, مجراي خاصي را طي خواهد كرد. تنها مفهوم فلاح در دين, مي تواند هر نوع انديشه كلي در باب سياست را در همان مجراي خاص ديني قرار دهد و از فرو غلطيدن آن در دام انديشه هاي ضد دين, مانع شود.

با اين همه, مسلمانان منعي نمي ديدند كه در تأييد آموزه هاي دين در هر زمينه, از فرآورده هاي مستقل عقل نيز بهره برند. اين جا بود كه اجازه مي يافتند, درست همانند فلسفه الهي كه براي اثبات خدا به دلايل عقلي روي مي آورد, درباره مسائل ديگر نيز, از منابع عقل نظري و عملي بهره گيرند. در اين جا كاوش هاي عقلي در خدمت دين بود, اما به هر روي, راه خود را ادامه مي داد و مجموعه اي از معارف را در حوزه اي گسترده تر از آن چه نياز اوليه ـ يعني دفاع از دين بود, ارائه مي كرد.

يكي از آثار گسترش حوزه فرهنگ و انديشه در تمدن اسلامي, استقلال بخشيدن به دانش هاي مستقل بود. در متون ديني و شبه ديني نخست, عقايد و فقه و تاريخ و سياست و اخلاق و… همه در هم آميخته بود; اما به مرور, هر كدام از اين ها, به استقلال رسيد و در اين شرايط, بهتر از گذشته, مورد توجه و تأمل واقع شد. مي توان گفت كه نقص اين استقلال, بي توجهي به روابط ميان آن ها بود.

در اين زمينه, دانش سياست نيز تا اندازه اي استقلال خود را به دست آورد; اما دو نكته در آن ديده شد: نخست آن كه ديرتر از ديگر دانش ها به استقلال رسيد. دوم آن كه پس از استقلال, كمتر به آن پرداخته شد; به طوري كه تا اين اواخر, سياست مدن, بخشي از دانش اخلاق به معناي وسيع آن بود; گرچه اين تنيدگي ميان اخلاق و سياست, خود بر مبناي اصلي استوار قرار داشت.

بايد توجه داشت كه استقلال كلي يك علم نمي تواند نشان از موفقيت كامل آن دانش باشد; مهم آن است كه خود آن دانش, به طور منطقي و اصولي به شعبه ها و شاخه هاي فرعي تري تقسيم شده و تفاوت هر حوزه با حوزه ديگر, با دقت تعيين شود. اين جاست كه مي توان اميد موفقيت بيشتر آن دانش و پيش رفت آن را داشت. در باب سياست, مشكل عمده آن بوده و هست كه در مجموعه تمدني علمي مسلمانان, متون مستقل اندك بوده و در بيشتر منابعي كه به آن موضوع پرداخته شده, ميان سياست و تاريخ و فلسفه تاريخ خلط شده و به علاوه ميان فلسفه سياسي, انديشه سياسي و فقه سياسي نيز كمتر تفاوتي گذاشته نشده است.

يك نمونه واضح, سياست نامه خواجه نظام الملك است كه همه اين خلط ها در آن وجود داشته و بيش از هر چيز, به راه كارهاي اجرايي سياسي در حفظ دولت و حكومت, كه برخي از آن ها نيز بسيار جزيي و فاقد اهميت است, بها داده شده است. اثبات درستي آن ها نيز تنها با انديشه اي مختصر و بيشتر به وسيله تجربه هاي تاريخي از دولت هاي قبلي مانند صفاريان و سامانيان و غزنويان ارائه شده است. اين اقدام خواجه, بدان دليل است كه وي كتاب خود را بر پايه متوني ساخته كه پيش از اسلام در ميان ايرانيان رواج داشته و آميخته اي از تاريخ و سياست و اخلاق در دولت ساساني بوده است; آثاري كه تعبير سيرالملوك ـ نام ديگر كتاب خواجه ـ به خوبي آن ها را تداعي مي كند. از شخصي مانند خواجه كه شخصيت اجرايي آن بر شخصيت تفكري اش غلبه دارد و به خصوص خود از خاندان هاي ايراني كهن شهر طوس است ـ از دهقانان ـ نبايد بيش از اين انتظار داشت.

/ 16