مطالعه اين عبارت ها كه به طور معمول در آغاز يا بخش آغازين فرامين آمده, چند اصل را يادآور شده است:1ـ عدالت سبب ثبات دولت است; چه اول قاعده جهان داري, افاضت عدلت است.2ـ رعايت حقوق مردمان به عنوان مصداق عدل, سبب ثبات دولت است.3ـ اساس پادشاهي و جهان داري بر آباد ساختن است.4ـ آباد ساختن جز با رعايت عدل و انصاف ممكن نيست.5 ـ اساس دولت و قاعده ملك بر پايه احياي معالم دين و شرع و اقامه حدود الهي است.6ـ احترام به عالمان دين, سبب ثبات دولت و مملكت است.7ـ بقاي دولت و دوام آن, نتيجه شكر نعمت هاي الهي است و بهترين شكرگزاري از نعمت هاي الهي رعايت حقوق مردمان است.8 ـ تشييد قواعد امور ديني و تمهيد مصالح شرعي از دلايل بسطت مملكت و دولت است. تمشيت امور دين مصادق شكر نعمت هاي خداوندي است.9ـ دوام دولت و نظام مملكت از آثار و نتايج رعايت احوال رعايا است كه يك تكليف الهي است.01ـ ثبات و دوام دولت بر دو مفهوم عدل و احسان است كه رعايت آن ها تكليف الهي است.11ـ دو مفهوم عدل و احسان در تمامي اديان و مكاتب پسنديده است و هر كسي براي اجراي آن, نظر و طريق خاص خود را دارد.21ـ سلطان مصداق ظل اللّه في الارض بوده و ملك و دولت را خداوند در اختيارش نهاده است. سلطان و همه كارگزاران در برابر خداوند مسئول خواهند بود.بيشترين مفهومي كه در اين فرامين آمده, درست به مانند تمامي متون سياسي كه در دنياي اسلام نگاشته شده, مفهوم عدل است. اين مفهوم برگرفته از قرآن است و به همين دليل, همراه مفهوم احسان, به عنوان دو پايه و اساس براي جهان داري از آن ها ياد شده است.مفهوم عدل, گاه به عنوان يك مفهوم از عقل عملي كه نزد همگان پسنديده است, مورد توجه قرار گرفته و گاه به عنوان يك تكليف الهي كه به طور ضمني از آيه ان اللّه يأمركم بالعدل والاحسان گرفته شده است. در اين جاست كه (اقامت مراسم عدل) تكليفي است كه (جهان دار) از سوي (آفريدگار) دارد.تعريف عدل براي نويسنده اين فرامين, مطابق معناي لغوي آن, نهادن هر چيزي به جاي خود است: (عدل آن باشد كه حق به موضع نهاده آيد و كار در نصاب استحقاق مرمّت فرموده شود). در جاي ديگري در تعريف عدل مي نويسد:و چون گفته اند كه معناي ظلم (وضع الشييء في غير موضعه) است, از قضيّت اين سخن لازم مي آيد كه عدل (وضع الشييء في موضعه) باشد و ما از آفريننده ـ جلت عظمته ـ در تنفيذ احكام ميان خاص و عام به افاضت عدل مأموريم و به سپردن كار به كاردان و رسانيدن مستحق به رتبت استحقاق و تقويت او در آن مخاطب و منسوب.