تدبير - اصول حاکم بر نظام ولایت فقیه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اصول حاکم بر نظام ولایت فقیه - نسخه متنی

حسین علی احمدی حبیبیان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تدبير

آينده نگري، عاقبت انديشي، تشخيص درست اوضاع زمان، شناخت توطئه ها و نيرنگ هاي دشمنان از عواملي است كه مدير و رهبر جامعه را در اخذ تصميمات درست و تدبير امور ياري مي دهد. وليّ امرمسلمين بايد از اين برجستگي ها به حدّ كمال برخوردار باشد.

پذيرش مردم

اگر فقيهي واجد همه شرايط لازم براي رهبري و ولايت باشد ولي اكثريت مردم پذيراي ولايت و امامت او نباشند، تكليف ولايت بر او منجّز نمي شود، و در صورت اعمال ولايت به دليل نبودِ پذيرش، فاقد كاربرد و ضمانت اجرا خواهد بود. از اين رو، پذيرش مردم، شرط لازم و منجّز تكليف ولايت و رهبري و رمز موفقيت در عمل الهي است.

عالمان دين و حق تشكيل حكومت

آيا همه عالمان دين همانند ساير شخصيت هاي علمي فردا يا ضمن شركت در تشكل هاي سياسي، از حق مساوي براي شركت در فعاليت ها يا تشكيل حكومت برخوردارند؟19

پاسخ اين شبهه از مباحث گذشته به دست مي آيد، زيرا گفتيم حكومت اسلامي با حاكميت قوانين ديني - اسلامي مي طلبد تا كسي بر اريكه چنين حكومتي تكيه زند كه ويژگي هاي لازم يك حاكم راستين اسلامي (يعني برجستگي هاي برتر اخلاقي و اسلامي و آگاهي هاي كامل به احكام و قوانين اسلامي) را دارا باشد و متخصص در علوم اسلامي و مجتهد واجد شرايط نيز بوده باشد.

چرا رهبري محدود به زمان خاصي نيست

عدم تعيين مدت حكومت براي وليّ فقيه هرگز به معناي مادام العمر بودن آن نيست چون رهبري وليّ فقيه دايرمدار شرايط و ويژگي هاي تعيين شده در قانون اساسي است و با ناتواني رهبر از انجام وظايف قانوني يا فقدان يكي از شرايط از مقام خود عزل مي شود كه البته تشخيص اين امر بر عهده خبرگان است.

علاوه براين احتمال گرايش رهبر به استبداد نيز به دو دليل مردود است:

1) احتمال اين كه فقيه عادل و با تقوا كه به اوج فضايل اخلاقي و پرهيزكاري و خداترسي رسيده است، به استبداد روي آورد بسيار ضعيف است.

2) اهرم هاي كنترل كه در قانون اساسي قرار داده شده است راه هرگونه استبداد را بر روي رهبري بسته است.

آيا اعلميّت فقهي در رهبري شرط است؟

اعلميّت فقهي در مرحله تحقق خارجي پيوسته دچار اشكال بوده و هست، زيرا در طول تاريخ غيبت كبري به ندرت مي توان زماني را يافت كه مرجعيّت شيعه در دست فقيهي اعلم از جميع جهات، متمركز باشد، به طوري كه همه يا اكثر علماي هر عصر بر اعلميّت بلامنازع يك فقيه اتفاق كرده باشند.

در التنقيح20 از قول آية الله العظمي خويي نيز آمده است:

مشهور بين اصحاب، عدم اعتبار اعلميّت در امور مربوط به مجتهد وليّ امر مسلمانان است. اگر اعلميّت شرط بود در اخبار ائمه عليهم السلام بايد تصريح مي شد و حتي اگر در روايات به آن اشاره اي هم شده باشد، حتما علما ملتزم بر آن مي شدند. در حالي كه هيچ يك از علما و فقها به آن ملتزم نشده اند.

مسؤوليت ها و وظايف رهبري در متون اسلامي

رهبري و حاكميت از ديدگاه اسلام وظيفه اي سنگين و بس خطير است كه جز از بزرگ مردان دين شناس و تقوا پيشه بر نمي آيد، كساني كه بر پايه كتاب خدا و سنّت رسول اكرم صلي الله عليه و آله و جانشينان به حق آن حضرت فرمان برانند و به منظور برقراري عدالت اجتماعي، رفع ظلم و احقاق حقوق مردم به ويژه مظلومان و مستضعفان وجود خود را وقف پاسداري از دين خدا و خدمت كردن به خلق او بنمايد. در اينجا به برخي از وظايف حاكم اسلامي كه در آيات و روايات استنباط مي شود مي پردازيم:

قرآن كريم در باره مسؤوليت ها و وظايف رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله چنين مي فرمايد:

«و انزلنا اليك الكتاب بالحق مصدقا لما بين يديه من الكتاب و مهيمنا عليه فاحكم بينهم بما انزل الله و لاتتبع اهوائهم عما جائك من الحق... و ان احْكم بينهم بما انزل الله و لاتتبع اهوائهم واحذرهم ان يفتنوك عن بعض ما انزل الله اليك21».

: و ما اين كتاب را به حق، بر تو فرو فرستاديم كه تصديق كننده همه كتاب هاي آسماني است كه پيش از آن بوده و بر آن ها چيره و مسلط مي باشد پس حكم كن ميان آن ها با آنچه خداوند فرستاده و به جاي پيروي از حكم حقي كه بر تو نازل شده از خواهش هاي آنان پيروي مكن... و به آن چه خدا فرو فرستاده ميان مردم حكم كن و پيروي از خواهش هاي آنان مكن و بر حذر باش از آنان كه مبادا تو را درباره بعضي از آن چه خدا بر تو فرو فرستاده فريب دهند و تقاضاي تغيير آن را بكنند.

از آن جا كه در حكومت اسلامي حاكم به عنوان خليفه و جانشين پيامبر و ائمه اطهار عليهم السلام بر مردم حكومت مي كند، اهدافي كه در اين حكومت بايد مورد نظر باشد و تعقيب و اجراء گردد همان اهداف و برنامه هايي است كه در رسالت پيامبر صلي الله عليه و آله مورد نظر بوده و در حكومت آن حضرت به اجرا در آمده است. يعني همان گونه كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله مأمور و موظف بود كه احكام و دستورات الهي را در جامعه پياده كند و به ميل و هوا و هوس ديگران توجه نداشته باشد، حاكم اسلامي نيز بايد مهم ترين رسالتش اجراي دستورات الهي و احكام دين او باشد.

/ 7