در مدح احمد عارف زرگر گويد كه به حج رفت از بلخ و حج نيافت - قصاید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قصاید - نسخه متنی

سنایی غزنوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در مدح احمد عارف زرگر گويد كه به حج رفت از بلخ و حج نيافت





  • به راه انبيا بايد ترا رفتن اگر خواهى
    به قال و قيل گمراهان مشو غره اگر خواهى
    به سوى تپه رو يك بار موسى وار اگر خواهى
    حدي آن كلام و طور و موسى گر همى خواهى
    همان مهد مسيحا دم نگر كو بي پدر چون بد
    درخت و آن شب تاريك و شعله ى آتش روشن
    ز نور يوسف و يعقوب و چاه و اخوه ى يوسف
    گر آن ماهى كه يونس را بيوباريد در دريا
    كتاب مبتدا خوان تو كه رمز گندم و آدم
    معانى جمله حل كردى همينت مشكلى مانده
    ترا قرآن به اطلس خوانده تا زو كسوتى يابى
    تحرك ز آب مي آيد به سنگ آسيا هزمان
    تو دست چپ درين معنى ز دست راست نشناسى
    نه كار تست مى خوردن كه بد مستى كنى هزمان
    سنايى گر سنا دارد ز علم ايزدى دارد
    تو راه دين ايزد را نمي دانى وگر جويى
    هر آن دينى كه بيرون زين دو جويى بدعتى باشد
    چو بابدعت روى زينجا يقين ميدان كه در محشر وگر با دين پيغمبر ز عالم رخت بربندى
    وگر با دين پيغمبر ز عالم رخت بربندى



  • كه علم انبيا دانى و سر اوليا يابى
    كه روزى راهرو گردى و راه رهنما يابى
    كه علم اژدها دانى و سر آن عصا يابى
    كه بشناسى ز خود يابى ز ديگر كس كجا يابى
    حكيمى گويد اين معنى طلب كن تا كه را يابى
    اگر زان چوب مي جويى تو آن معنى كجا يابى
    در آن وادى مرو كانجا به هر پى صد بلا يابى
    بيوبارد ترا چون او ازين سفلى علا يابى
    حدي دست لا تقرب تو اندر مبتدا يابى
    كه رمز ذلت داوود و قتل اوريا يابى
    قيامت را تو اين معنى ز رقع و بوريا يابى
    تو نادان اين تحرك را ز سنگ آسيا يابى
    كنون با اين خرى خواهى كه اسرار خدا يابى
    تو چون حلاج عشق آرى چو جام از مى بلا يابى
    تو دين و علم ايزد جوى تا چون او سنا يابى
    هم از قرآن پر معنى و لفظ مصطفا يابى
    نبايد جستن آن دين را وگر جويى خطا يابى
    ز مالك بر در دوزخ جزاى آن قفا يابى ز ايزد خلد و حورالعين و آمرزش عطا يابى
    ز ايزد خلد و حورالعين و آمرزش عطا يابى


/ 418