موضوع: انحراف اخلاقى، منشا انحطاط دنيا - جلوگيرى از نفوذ منحرفين - رعايت قوانين و موازين شرعى - صحیفه امام جلد 16

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

صحیفه امام - جلد 16

مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سخنرانى

زمان:

14 فروردين 1361 / 8 جمادى الثانى 1402

مکان:

تهران، حسينيه جماران

موضوع: انحراف اخلاقى، منشا انحطاط دنيا - جلوگيرى از نفوذ منحرفين - رعايت قوانين و موازين شرعى

حضار:

خامنه اى، سيد على (رئيس جمهور و دبير کل حزب جمهورى اسلامى )، مسئولان و

بسم اللّه الرحمن الرحيم

اعضاى دفاتر حزب جمهورى در سراسر کشور، اعضاى انجمن اسلامى بانکهاى تهران حب نفس، منشا تمام فسادها، در طول تاريخ من اميدوارم که اين سال جديد و سالروز جمهورى اسلامى به همه ملت ايران و ملتهاى مستعضف جهان و به آقايانى که در اينجا مجتمع هستيد، مبارک باشد و قشر مستضعف انشاءاللّه، پيروز باشد و مستکبران جهان در سراشيب سقوط باشند. و از شما آقايان، چه اعضاى حزب جمهورى اسلامى و چه اعضاى بانک و چه آن کسانى که در بانکها و در ساير جاها به عنوان انجمن اسلامى کار مى کنند، من تشکر کنم و اميدوارم که همه ما و همه شما و همه ملت ما هرچه بيشتر رو به اسلام و تحقق اسلام و انگيزه هاى الهى پيش برويم و اين انگيزه هاى الهى و اسلامى در همه نقاط جهان متحقق بشود.

آن چيزى که دنيا را تهديد مى کند، سلاحها و سر نيزه ها و موشکها و امثال اين نيست.

آن چيزى که دارد اين سياره ما را در سراشيبى انحطاط قرار مى دهد، انحراف اخلاقى است.

اگر انحراف اخلاقى نباشد، هيچ يک از اين سلاحهاى جنگى به حال بشر ضرر ندارد.

آن چيزى که دارد اين انسانها را و اين کشورها را رو به هلاکت و رو به انحطاط مى کشاند، اين انحطاطهايى است که در سران کشورها و در دست به کارهاى اين حکومتها، از انحطاط اخلاقى، دارد تحقق پيدا مى کند و همه بشر را دارد سوق مى دهد به سراشيب انحطاط و نمى دانيم که عاقبت امر اين بشر چه خواهد شد.

شما ملاحظه بفرماييد که اين سلاحهايى بزرگ مدرن، که الان در دست ابر قدرتهاست، اين سلاحها در چه امرى از امور کار مى رود? آيا براى خير بشر است? براى تامين صلح است، چنانچه مدعى هستند? يا براى هلاکت بشر و براى خودخواهيهايى که اين سران دارند? اينکه در رويات ما هست که حب الدنيا راس کل خطيئة(1) اين يک واقعيتى است. و اساس حب دنيا هم، ريشه حب دنيا هم حب نفس است که آن هم حب دنياست.

تمام فسادهايى که در بشريت پيدا شده است، از اولى که بشريت تحقق پيدا کرده است تاکنون و تا آخر، منشاش همين حب نفس است.

از حب نفس است که حب به جاه ، حب به مقام، حب به مال و حب به همه انگيزه هاى شهوانى پيدا مى شود. و انبيا اساس کارشان اين بوده است که اين حب نفس را تا آن مقدار که ممکن است سرکوب کنند ونفسها را مهار کنند. وانبيا هم آن طورى که مى خواستند موفق نشدند، وتا اخر هم نتوانستند آن طورى که دلخواه آنهاست، تحقق پيدا کند ودر حکومت عدل بقية اللّه هم عدالت جارى مى شود، لکن حبهاى نفسانى در بسيارى از قشرها باقى است، وهمان حبهاى نفسانى است که بعض روايات هست که حضرت مهدى - سلام اللّه عليه - را تکفير مى کنند.(2) حقيقتا راس همه خطاها، خطيئتها همين خودخواهىهاست وتا اين خودخواهىها در بشر هست، اين جنگها واين فسادها و اين ظلمها و ستمگريها هست. و انبيا اينکه دنبال اين بودند که يک حکومت عدلى دردنيا متحقق کنند، براى اين است که ، حکومت عدل اگر باشد، حکومتى باشد با انگيزه الهى، با انگيزه اخلاق و ارزشهاى معنوى انسانى، يک همچو حکومتى اگر تحقق پيدا بکند، جامعه را مهار مى کند و تا حد زيادى اصلاح مى کند. و اگر حکومتها به دست جباران باشد، به دست منحرفان باشد، به دست اشخاصى باشد که ارزشها را در آمال نفسانى خودشان مى دانند، ارزشهاى انسانى را هم گمان مى کنند که همين سلطه جوئيها و شهوات است، تا اين حکومتها برقرار هستند، بشريت رو به انحطاط است، و اگر آمال انبيا در يک کشورى تحقق پيدا بکند آن - ولو بعض آمال انبيا - آن کشور رو به اصلاح مى رود.

بى نظير بودن مسئولين و ملت ايران شما مقايسه بکنيد اين جمهورى اسلامى را در زمان ما، مقايسه بکنيد اين سران جمهورى اسلامى در کشور ما و اين حزب جمهورى اسلامى در کشور ما را مقايسه بکنيد با هر کشورى که مى خواهيد انتخاب کنيد.

شما هر کشورى را که انتخاب کنيد، من گمان نمى کنم که روى هم رفته ، مثل اين کشور ايران، اين طور که ملت به حسب نوع و حکومت و مجلس و رؤسائى که هستند و در کارها دخالت مى کنند و اداره مى کنند کشور را، شما گمان ندارم که نظيرى برايش پيدا بکنيد.

من نمى خواهم بگويم که ما نقيصه نداريم، الى ماشاءاللّه نقيصه داريم و الى ماشاءاللّه ما هواهاى نفسانى داريم، لکن به مقايسه ما مى خواهيم حساب کنيم.

نه اينکه صددرصد جمهورى اسلامى الان آن خطى را که انبيا مى خواستند، طى مى کند، يا حزب جمهورى اسلامى يا ساير نهادهائى که در کشور هست، ما هيچ يکمان مدعى نيستيم که تمام اينها صددرصد تمام است، لکن مدعى اين هستيم که يک نسيم روحانى از جانب خداى تبارک و تعالى به اين کشور وزيده است، يک بارقه الهى به اين کشور تابيده است و به واسطه همين نسيم روح بخشى که با عنايت حق تعالى در اين کشور وزيده است، اين کشور را رو به اسلام و آمال انبيا دارد سوق مى دهد، ولو اينکه در بسيارى از جاهايش اشتباهات هست وبسيارى از اشخاص ناباب هم در گروهها وارد شده اند، لکن ما روى هم رفته ، مطلب را در هر جامعه اى بايد حساب بکنيم.

در يک جامعه ، ما نمى توانيم بگوييم که افراد همه شان سالمند.

در تمام دوره دنيا، زمان انبيا و بالاترين زمانى که بشر يک راسى داشته است مثل انبيا، و در اسلام مثل رسول اکرم، مع ذلک، وقتى که حساب مى کنند، حساب جامعه را بايد بکنند، نه حساب افراد را، ببينيم جامعه روبه اصلاح و صلاح است يا جامعه رو به انحطاط است.

من نمى خواهم بگويم که جوامع بشرى و افرادى که در ساير جوامع زندگى مى کنند، آنها منحطاند، لکن مى خواهم عرض کنم تشکيلات را، که بهتر مى توانيم به آن اطلاع پيدا بکنيم، وقتى حساب بکنيم تشکيلاتى که در ايران هست، بدون اينکه در نظر يک عصبيتى در کار باشد، اين تشکيلات از تشکيلاتى که در ساير کشورها هست، بهتر است.

اين تشکيلات رو به اسلام دارد مى رود و اين تشکيلات مى خواهد که آمال انبيا را متحقق کند و در ساير تشکيلات لااقل، ما سراغ نداريم که اين طور باشد.

آنهائى را که اطلاع داريم، ولو فردى، افرادى در آن پيدا بشود که صالح باشد، لکن تشکيلات روى هم رفته وقتى حساب مى کنيم، تشکيلات روبه انحطاط است.

ادله انحطاط اخلاقى در دنيا ما از بعضى موارد محدود و جزئى مى توانيم که مسائل را تا يک حدودى به دست بياوريم.

شما ملاحظه بکنيد که از وقتى که اين جمهورى اسلامى تحقق پيدا کرده است، کشورهائى که با اين جمهورى اسلامى مخالفت کرده اند چه وضعيتى داشته اند تا بفهميم که انحطاط اخلاقى تا چه اندازه در بشر هست.

اين جمهورى اسلامى از اول که نهضت اسلامى اين مردم تحقق پيدا کرد و کمکم انقلاب تحقق پيدا کرد، از همان اول، فرياد اين جمعيتها و گروهها در هر جا که بودند، فرياد اين بود که با اللّه اکبر پيش مى رفتند.

خدا و ذکر خدا در فريادهاى آنها بود. و تا حالا هم و از اول تا حالا در اين بينها هم، اين ذکرهاى الهى و ياد خدا در اين کشور زنده است و اين اسلامخواهى و اخلاق اسلامى خواهى در اين بشر زنده است.

لکن کدام کشور است - الا نادر - که ما را مسلمان بداند حتى? ما هر چه فرياد بزنيم که ما اسلام را مى خواهيم، بسيارى از اين کشورهاست که مى گويند که اينها زرتشتى هستند، مثلا، گبر هستند، آتش پرستاند! اين جز انحطاط اخلاقى در دستگاههاى دولتى - ولو - در بسيارى از کشورهاست? ما از روز اول و اشخاصى که توجه به اين مسائل دنيائى - آن چيزى که بر دنيا مى گذرد - داشته اند، مى دانند که از اول با اسرائيل مخالف بوده ايم.

بيشتر از بيست سال است که صحبتهاى ما هميشه راجع به اين بود که اسرائيل نبايد يک کشور مستقلى باشد، و بايد اين ظالم را از اين دنيا برداشت، خطر دارد، خطرناک است.

لکن تا حالا هم همين کشورهايى که مى گويند ما مسلمان هستيم و اسلامى هستيم، تا حالا هم ما را با اسرائيل همدست مى دانند! ما که از اول امريکا را ظالم مى دانستيم و ستمگر مى دانستيم، و کشور خودمان را در دامان او به واسطه خيانت حکومت سابق اينجا، در دامن او مى ديديم هست، مخالفت کرديم با او، مردم قيام کردند و مرگ بر امريکا گفتند و عمل هم کردند و آن لانه جاسوسى را هم گرفتند و عذرشان را خوب خواستند، همه رفتند سراغ کارشان، تا امروز هم به ما گفته مى شود که اينها با امريکا همدستاند! کانه امريکا و ما - هر دو با هم همدست هستيم - که با امريکا مجادله کنيم! اين جز انحطاط اخلاقى است که در اين سران کشورهاست، بسيارى از کشورها رو به سراشيبى دارند مى روند? صدام را وادار کردند که به اين کشور اسلامى حمله کند و از زمين و هوا و دريا حمله کرد به ما و بعضى از اشخاصى که آن وقت سردمدار بودند، خيانت کردند به اين کشور و در عين حالى که اطلاع داشتند، چيزى نگفتند.

لکن همين صدامى که حمله کرد به کشور ما، با اسم اسلامى و اينکه با گبرها مى خواهم مبارزه کنم، با اين اسم خودش را آرايش مى داد و اين، جز يک انحطاط اخلاقى کثيف هست? و آنهايى که از اول تا حالا به صدام اسلحه دادند، پول دادند و ارتش برايش فرستادند، اينها همه مى گويند ما مسلمان هستيم و طريقه ما طريقه اسلام است، با کى اينها دارند مبارزه مى کنند? با آن جمعيتى که از بچه و بزرگشان، از مرد و زنشان، از حکومت تا مجلس و تا هر جا انسان ملاحظه مى کند و آنها هم مى دانند، همه هر چه دارند هى فرياد اسلام را مى زنند? آنهايى که مى گويند ما مسلم هستيم و مسلمان هستيم و طريقه اسلام را داريم? آنها در راديوهايشان، در تبليغاتشان، در تلويزيونشان و در نطقهايشان و در ساير چيزها، وقتى که ملاحظه کنيد، مى بينيد که همان آثارى است که زمان شاهنشاهى در اينجا بود، همان وضع است. و حالا ما اين بنگاههاى تبليغاتيمان، اين مطبوعاتمان و اين راديو و تلويزيونمان و اين ارگانهايى که هستند و اين قواى ثلاثه اى که هستند.

اينها وقتى که صحبت مى کنند يا راديو از آن پخش مى شود امور، اکثرا پخش اسلام و احکام اسلام نيست? کجاى دنيا شما سراغ داريد که در راديويش درس فقه باشد، در راديويش درس فلسفه الهى باشد? و کجا سراغ داريد که راديو اکثر وقتش را در تبليغات اسلامى دارد صرف مى کند و همين طور تلويزيون? و کدام حزب را سراغ داريد که سران آن حزب مثل سران حزب جمهورى اسلامى باشد? البته من افراد را نمى شناسم، لکن سران را مى شناسم و چيزى را که آنها تصديق بکنند، ما هم تصديق مى کنيم.

من نمى خواهم بگويم که در حزب جمهورى اسلامى ، افرادى خودشان را وارد نکرده اند يا افرادى هم نيستند که اشتباهاتى داشته باشند يا تعمداتى، لکن - روى هم رفته را ما بايد حساب بکنيم که - روى هم رفته ، وقتى که حساب بکنيم، اين حزب را با حزبهاى ديگرى، مثلا با حزب توده يا احزابى که در زمان محمد رضا بود، سران آنها را با سران اينها، افراد آنها را با افراد اينها، طرز عمل آنها را با طرز عمل اينها مقايسه بکنيم و انصاف داشته باشيم، مى بينيم که اين وجهه ، وجهه انسانى و اسلامى است و آنها به حسب نوع، اين طور نيستند.

اينکه مخالفت مى کنند با سران اينها، با خود اينها، با ساير ارگانهايى که در ايران الان هست، اين مخالفت جز اين است که مخالفت با اخلاق انسانى و ارزشهاى انسانى است? اسلحه دست سپاه پاسداران ما و همينطور ارتش ما هست، دست صداميها هم هست، دست اردنيها - يعنى حکومتش - هست و دست امريکا و شوروى هم هست.

همه اينها اسلحه دارند.

ما اسلحه هاى کوچک داريم، آنها اسلحه هاى بزرگ دارند.

اين اسلحه ها وقتى به کار مى رود، خود اسلحه - فى نفسه - اشکالى ندارد، چيزى نيست، خود شمشير - فى نفسه - چيزى نيست.

شمشير حضرت على بن ابى طالب با شمشير ابن ملجم يک شمشير، يک جور بودند - شايد شمشير او تيزتر هم بود - لکن او که اين شمشير را به کار مى برد، آن ميزان است.

آنکه يک ضربت را با عبادت ثقلين مساوى مى داند و افضل، با آن ضربتى که همين موجودى را که يک ضربتش افضل از عبادت ثقلين است به خاک و خون مى کشد، اين ميزان است، آن که ضربتها را وارد مى کند ميزان است.

بکارگيرى اسلحه براى اهداف الهى از اول اين جنگ تحميلى، ما ببينيم که سپاهيان ما و ارتش ما اسلحه هاى خودشان را در چه کار به کار بردند، در چه جهت به کار بردند. و امريکا و آنهايى که دنبال اويند - يعنى، صدام را وادار کردند به اين امر - آنها در چه کار. وقتى ملاحظه مى کنيم، مى بينيم که طياره هاى آنها دزفول و آبادان را، اهواز و انديمشک را، امثال اينها را مى کوبد، و آن مردم را کوبيده است، و آنجاها را خراب کرده است، و الان يک خرابه اى بعد از اينکه اينها بروند، يک خرابه اى دست کشور ما هست، و اسلحه هاى ما در دفاع از اين ملت ضعيف است، که به کار مى رود، در راهى که خدا فرموده است، اسلحه هاى ايران الان - غير آن که دست منحرفين است - آن که به حسب توده هاى مردم ميزان است، به حسب اجتماع ميزان است، اين اسلحه ها در راه تحقق آرمانهاى اسلامى و الهى دارد به کار مى رود و آن اسلحه ها در راه تخريب و براندازى اسلام دارد به کار مى رود.

اينکه من عرض مى کنم که دنيا تهديد به فنا مى شود، از راه سراشيبى در اخلاق دارد حرکت مى کند، براى اين است که اين دو طايفه اى که يک طايفه حمله کردند وزن و بچه مردم را آواره کردند و همين طور زن و بچه مردم را از عراق هم آواره کردند و کشور ما را آن طور خراب کردند که ما سالها بايد زحمت بکشيم، تا برش گردانيم به حال اول، مى بينيم که کشورهاى مختلفى با يک همچو ستمگر و يک همچو خبيثى دارند کمک مى کنند، اسلحه مى فرستند و همه چيز، افراد هم مى فرستند تبليغات مى کنند، اکثرا صرف وقت مى شود براى اينکه اين جمهورى اسلامى را از بين ببرند.

از قرارى که در اين نوشته ها يا در گفته ها بود، رئيس جمهور امريکا گفته است که اين جنگ را ديگر بايد يک کارى بکنيم از بين برود، براى اينکه اين جنگ ديگر به نفع امريکا نيست.

شما ببينيد اين چه اقرارى است که يک نفر آدم، رئيس جمهور يک کشور ابر قدرت - به اصطلاح - همچو اقرار مى کند که جنگ تا حالا به نفع امريکا بوده است، براى اينکه جنگ براى به هم زدن اين جمهورى اسلامى بوده است، حالا که مى بينيم نمى شود اين کار و ممکن است که جمهورى اسلامى رشد زياد بکند و ساير کشورهاى مسلمان هم بيدار بشوند، پس حالا يک خطرى است براى امريکا، ديگر به نفع امريکا نيست.

حالا تقاضا کرده است از همه اشخاصى که دست اندر کارند که بيايند و اين جنگ را به يک طورى به صلح برگردانند. و ما که از اول مى گفتيم که ما جنگ با کسى نداريم، ما با همه عالم مى خواهيم صلح داشته باشيم، ما اختلافى با کسى نداريم، ما نمى خواهيم برويم کشورگيرى کنيم، ما دفاع مى کنيم، دفاعى که اسلام به ما دستور داده ، ما تابع اسلام هستيم، هر چه فرموده است عمل مى کنيم.

اگر فرموده بود که دفاع هم نکنيد، ما مى نشستيم سر جايمان.

فرموده دفاع کنيد، بايد بکنيد.

آنها هجوم کردند و ما دفاع.

به جاى اينکه اينهايى که مى گويند ما مسلمان هستيم، اين کشورهايى که مى گويند ما اساس کارمان بر اسلام است، اينها بايد به يک آيه اى از قرآن عمل مى کردند.

ما همه قبول داشتيم که اگر يک طايفه اى بغى کردند و طغيان کردند و به طايفه اى ديگر از مسلمين چه ظلم کردند، همه بايد با او جنگ کنند تا او برگردد به حکم خدا. وقتى برگشت آن وقت بنشينند اصلاح کنند.(3) تعيين متجاوز، خواسته منطقى ايران ما همان حرف اول که گفتيم، همان حرف اول را همه زديم.

در مجلس صحبت شده همان بوده ، رئيس جمهور صحبت کردند همان بوده ، نخست وزير صحبت کردند همان بود.

رئيس مجلس صحبت کردند همان بود.

حرف ما يک حرف منطقى صحيح انسانى است.

يک کسى که تجاوز کرده به ما و اينهمه خسارات به ما وارد کرده است و در کشور ما هست الان هم، خوب، حرف صحيح ما اين است که خوب، از کشور ما برو.

متعدى آن است که توى کشور ديگرى است. و شما اگر چنانچه از اين جوامع بين المللى که ما مى شناسيمشان - يعنى تا حدودى - بخواهيد دعوت کنيد که بنشينيد و ببينيد متجاوز کى است، مطمئن باشيد که اگر از يک کشورهاى صالح - اگر باشند - نخوانيد اشخاص را براى رسيدگى، آنها قبلا شما را محکوم کرده اند! قبلا آنها ما را متجاوز شايد محسوب کرده باشند! و اينها همان انحطاطى است که من عرض مى کنم رو به انحطاط اخلاقى ما هستيم و ما بايد چه بکنيم و اسلام بايد چه بکند با اين اخلاقى که ديگر به افتضاح کشيده شده است، با اين وضعى که ديگر آن روزى که اينها شکست خوردند و رفتند بيرون و زدند ايرانيها آنها را بيرون کردند، آن روز هم باز هى گفته مى شود که صدام افراد خودش را خواسته است ديگر! بعد از اينکه واضح شده اين مسئله در همه جا، از خارج آمدند ديدند و گفتند که مسئله چى بوده ، حالا هم باز آنجا را نمى خواهند به رو بياورند که شکست خورده ، مى گويد که ايشان خواستند افرادش را لابد صلح جويى بوده اين! اينها همه علايم اين است که دنيا رو به سراشيبى است، يعنى، اين قشرهايى که دارند دنيا را اداره مى کنند اينها رو به سراشيبى هستند.

و ملتها بايد متوجه به اين معنا باشند که ملتها را اينها نکشانند همراه خودشان رو به سراشيبى .

ملت عراق بايد متوجه اين معنا باشد که اگر چنانچه صدام در عراق باقى بماند، آنها را رو به فساد مى کشد، جوانها را رو به فساد مى کشد. و خدا مى داند که آنقدر لطمه اى که بر عراق وارد شده است از اين حزب کافر عفلقى و بر جوانهاى آنها وارد شده است، چه صدمات اخلاقى بوده که وارد شده است! آن که انسان را و کشورها را تهديد مى کند اين انحرافات اخلاقى است که تهديد مى کند، و الا سلاح - فى نفسه - چه اشکال دارد? ممانعت از ورود افراد منحرف در حزب و انجمنهاى اسلامى يعنى ما از مسئله بگذريم.

يک چند کلمه اى با آقايانى که در اينجا تشريف دارند، عرض کنيم.

من اطمينان به اين آقايانى که مى شناسمشان که در راس اين حزب بودند و سابق هم بعضى ديگر که بودند.

خوب اينها را ما با آنها بوديم و مى شناسيم.

لکن اين آقايان چند نفر هستند و احاطه به تمام کشور و حزب جمهورى اسلامى در تمام کشور را ندارند.

بايد اشخاصى که در هر جا هستند و متکفل اين امر هستند و اشخاص صالح هستند، با کمال دقت و با کمال وسوسه ، ملاحظه کنند که افرادى که - خداى نخواسته - انحراف دارند و افرادى که مى خواهند خودشان را وارد کنند در اين چيزهايى که به نفع اسلام است و منحرفش کنند، مبادا باشد در آنها.

حتى يک فردشان هم خطر دارد به اندازه خودش.

جمعيت زيادى اند الان که در حزب هستند.

بايد توجه کرد به اينکه آنهايى که در راس هستند، خيلى درباره آنها - يعنى، در هرجا هستند، در راس به طور مطلق نه ، رده بالا را نمى گويم - آنهايى که در جاهاى ديگر هستند و اداره مى کنند حزب جمهورى اسلامى را، بايد توجه کنند که در همان مرکز ادارى اش و تبليغاتى اش و چيزهاى ديگرى که دارند، مبادا يک نفر از اشخاص منحرف با يک صورت بسيار - مثلا - اسلامى ، وارد شود، توجه به سوابقشان بکنند، به لواحقشان، به خانواده هايشان و به کارهايى که مى کنند، توجه بکنند.

يک وقت انسان مى بيند که يک چيزى بسيار خوب است، لکن آمدند و منحرفش کردند و لا اقل، بدنامش کردند.

اينها الان به همين قدر کافى اند که يک چيزى که مورد توجه مردم هست بدنامش کنند.

اينها در صدد اين هستند که هرچه ما داريم بدنام بشود، دولت را، مجلس را و جمهورى اسلامى را و حزب جمهورى را مى خواهند بدنام کنند. بايد ما توجه بکنيم به اينکه راهى که خدا پيش پاى ما گذاشته است و ما مى خواهيم همان راه را برويم، اشخاصى نيايند وارد بشوند وراه را منحرف کنند.

اين شيطان از روز اول، سخن خداى تبارک و تعالى را اگر ملاحظه فرموده ايد، تهديد کرده که من بنده هاى تو را، مى نشينم و منحرف مى کنم.(4) اين تهديدى است از طرف شيطان به خدا.

اينها اينطور هستند که تا آن آخرين نفسشان، وقتى نرسيدند به آن که بايد برسند، تا آن آخرين نفسشان، لااقل، اگر دستشان نمى رسد که بکشند اينها را، بدنام کنند اينها را. و اين چه بهتر که وارد بشوند در اين جمعيتهايى که به اسم اسلام دارند کار مى کنند، مثل انجمهاى اسلامى که در همه جا هست.

اين انجمنهاى اسلامى ، خود انجمن اسلامى يک چيز خوبى است، مطلوبى است و افرادش هم انشاءاللّه، اکثرا خوبند، لکن بايد توجه داشته باشد اين انجمنها که افرادى که در اين انجمن وارد مى شوند، اينها چه کاره هستند و وارد مى شوند.

يک وقت شما مى بينيد که انجمن اسلامى منحرف شده است و بدنام شده است.

اگر چند جا يک خلافهايى را انجام بدهند تعمدى و بخواهند بدنام کنند اين انجمنهاى اسلامى را، يک وقت مى بينيد در سطح کشور انجنهاى اسلامى را مى گويند: بله ، اشخاص مخالفى هستند اينها.

بايد خود اشخاصى که تماس دارند با افراد، در هر جا که هستند، خودشان بايد دنبال اين مطلب بروند که اصلاح کنند قضيه را، و افراد با شناسايى ، با شناسايى بروند.

اگر فرض کنيد يک انجمن اسلامى باشد که بيايد و کمکم بخواهد يک جايى که هست آنجا را به هم بزند، اداره اى را حيثيت ادارى اش را به هم بزند، بدانيد اين انجمن اسلامى نيست.

انجمن اسلامى بايد ناظر به امور باشد و معين هرجا که هست، باشد.

اگر چنانچه انجمن اسلامى - مثلا، در بانک که هست - بخواهد افراد صالح را هى بگويد چطور و بيرون کند و افراد ناصالح وارد بکند، اين انجمن اسلامى نيست.

بايد ملتفت باشيد که اشخاصى که در بين شما هست، انحراف نداشته باشند که به واسطه انحراف، شما را به انحراف بکشند يا لا اقل، بدنام کنند. و بالاخره ، ما هر چيزى که در اين مملکت الان داريم، چه مجلس و چه دولت و چه حزب و چه بانک و چه ساير ارگانهايى که داريم، بايد ما کوشش کنيم که اينها بخورد به جمهورى اسلامى .

خوب، ما ادعا کرديم که ما جمهورى اسلامى را مى خواهيم، همه ملت هم موافقاند با اين، جمهورى اسلامى مى خواهند.

آنهايى که مخالفاند معدودى هستند.

خوب، ما که مى گوييم که نظام جمهورى اسلامى را در ايران، ما متحقق کرديم، آن وقت اگر - خداى نخواسته - بيايند مجلس ببينند که مجلس را بعضى آورده اند خراب دارند مى کنند، بروند دولت، دولت هم ببينند همينطور است، همينطور يک وقت بشود شير بى دم و شکم(5) ما بايد کوشش کنيم که اينها را تا آن اندازه اى که قدرت داريم به همين چيزى که اسلام مى خواهد، مبدل کنيم.

لزوم تطبيق امور بانکها با احکام شرع بانکهاى ما بايد توجه به اين معنا داشته باشند که بانک، بانک اسلامى است امروز، نه بانک زمان رضا شاه و محمدرضا شاه .

بانکها بايد فکر اين مطلب باشند که مسائل خودشان را با اسلام تطبيق بدهند و همه جا اينطور بايد باشد.

ما از - روى هم رفته - جامعه مان هيچ نگرانى نداريم.

روى هم رفته ، جامعه ما يک جامعه اسلامى است و دارد رو به اسلام مى رود، اما از اين خصوصيات و افراد نادر، که گاهى وقتها اشخاص بسيار خطرناکى هستند، از اينها نگرانى هست که مبادا در هر جا که اينها بتوانند وارد بشوند و با ورود خودشان، انحراف ايجاد بکنند. و ما نبايد سهل انگارى کنيم که خوب، يک نفر آمده است - فرض کنيد - در اين محل و خرابکارها، ديگران نيستند.

نه ، يک نفر فاسد يک وقت مى بينيد که يک انجمنى را فاسد مى کند و يک کشورى را رو به فساد مى کشاند.

ما بايد توجه به اين مسائل داشته باشيم.

اين حدود الهى که خداى تبارک و تعالى قرار داده و يک فرد اگر در داخل منزلش هم يک کارى بکند که بيرون منعکس بشود، او را تعقيب و مجازات مى کنند، براى اين است که اينهايى که اينطور فسادها را در يک مملکتى مى کنند، ولو توى خانه اى اين کار را مى کنند، اين کم کم سرايت مى کند و جامعه را رو به فساد مى برد.

خداى رحمان و رحيمى که با همه بندگانش رحمت دارد و مى خواهد همه بندگانش به سلامت و سعادت باشند، به حسب تشريع، اينطور فرموده است.

آن وقت يک نفر آدمى که بيايد در خيابان و شمشيرش را بکشد، چاقويش را بکشد و بخواهد مردم را تهديد کند، بگويند که اين را بايد بکشيد، اين براى اين نيست که اين يک آدم يک همچو کارى کرده يک دشمنى با اين آدم است، اين براى اين است که اگر اين را رها کنند يک کشور کمکم کشيده مى شود به فساد، فساد يک فرد، دو فرد، چهار فرد، اينور، آنور.

اگر منحصر به خودشان بود، حرفى نبود، اما فساد سرايت مى کند، اخلاق فاسد سرايت مى کند به همه ، کمکم مى ببيند يک وقت يک کشورى فاسد شد اسلام از اول جلويش را خواسته بگيرد، گفته اين کسى که اين فساد را کرده ، بايد با او اينجور رفتار کنيد تا از اول نگذارد رشد پيدا کند اين فساد.

شما هم بايد، موظفيد، در بانک موظفند، در انجمنهاى اسلام موظفند، جمهورى اسلامى و حزب جمهورى اسلامى موظف است و دولت و همه موظفاند به اينکه نگذارند يک مورد هم فساد وقتى واقع شد، اغماض نکنند، همان يک مورد را تعقيب کنند و همين يک مورد را از بين ببرند تا سرايت نکند، يک وقت يک جمهورى به فساد کشيده بشود يا لااقل، به اين طور کشيده بشود که بدنام بشود در دنيا.

به اندازه کافى ما اشخاصى که مبلغينى که بخواهند اين جمهورى اسلامى را به بدنامى بکشند به قدر کافى در دنيا ما داريم، خودمان نبايد يک کارى بکنيم که کمک بشود به قدر کافى دنيا با ما دارد مخالفت مى کند. ولى شما اگر خودتان را حفظ بکنيد و اگر اخلاق اسلامى در خودتان نفوذ بکند و همه توجه به اين مسائل داشته باشيد، مى دانيد که از اخلاق اسلامى ، يکى از امور مهمش قضيه تفرقه نداشتن و مجتمع بودن است، همه با هم بودن است و تا حالا هم ما هر چه پيشرفت کرده ايم از اين معنا بوده .

تاکنون اين جمهورى اسلامى از اولى که انقلاب پيدا شده ، چه در آنجايى که قطع ريشه هاى فساد را کردند و از بين بردند تا آنجايى که در امور کشور کارسازى کردند، بازسازى کردند، در اثر اين وحدتى بوده است که اينها داشته اند که يکى از نمونه هاى اخلاق اسلامى است.

اين برادرى يکى از امورى است که در قرآن کريم، همه ما را برادر خواندند،(6) مسلمانها را، مؤمنين را. و برادرها بايد با حسننيت و برادرى مجتمع باشند و بحمداللّه تعالى، هستند.

ما بايد اين نعمت الهى، که خدا اين را نعمت حساب کرده - اين نعمت، بزرگترين نعمت است - اين نعمت الهى را ما بايد حفظش کنيم.

مادامى که اين نعمت الهى را ما حفظ کرديم، در امان هستيم از همه شياطين. و آن روزى که ما اين نعمت را - خداى نخواسته - از دست بدهيم، آن روز است که خلل وارد مى شود به کشور ما. و من اميدوارم که به همين نحوى که الان دارد پيش مى رود و جمهورى اسلامى دارد پيش مى رود ادامه پيدا کند و همه کسانى که در ايران يک کارى انجام مى دهند، يک فکرى را دارند، همه با هم هستند و موافق با هم هستند، باز هم باشند و تاکنون هم بحمداللّه، هر چه توطئه بوده است در اثر همين بيدارى که ملت ما دارند و بيدارى که دولت ما دارد و سايرين دارند، همه خنثى شده است و انشاءاللّه، از اين به بعد هم خنثى خواهد شد.

خداوند انشاءاللّه، به همه شما، به همه کشور، کشورهاى اسلامى ، به همه ملتهاى مسلمان، آگاهى به مقدارى که بتوانند به اسلام برگردند و بتوانند خدمت کنند به نوع بشر، ان شاءاللّه، توفيقش را عنايت بفرمايد. و اميدوارم که اين جمهورى اسلامى انشاءاللّه، برسد به مقامى که خودش را برساند به زمان ظهور امام زمان سلام اللّه عليه . و انشاءاللّه، خداوند ما را در اخلاق خوش، در رفتار خوش، در کردار خوش يارى کند، و هواهاى نفسانى ما را انشاءاللّه، با عنايت خودش و قدرت خودش سرکوب کند.

والسلام عليکم و رحمةاللّه

1- اصول کافى، ج 2، ص 315، ح 1.

2- بحارالانوار، ج 52، ص 389، ح 207.

3- اشاره است به آيه 9، سوره حجرات.

4- اشاره است به آيه 12، سوره اعراف.

5- اشاره است به اين بيت مثنوى مولوى: شير بى يال و دم و اشکم که ديداينچنين شيرى خدا کى آفريد?!

/ 172