موضوع: بيان آفات و انحرافات از انقلاب - صحیفه امام جلد 16

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

صحیفه امام - جلد 16

مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سخنرانى

زمان:

صبح 19 بهمن 1360 / 13 ربيعالثانى 1402

مکان:

تهران، جماران

موضوع: بيان آفات و انحرافات از انقلاب

مناسبت:

گراميداشت روز نيروى هوايى

حضار:

خامنه اى، سيد على (رئيس جمهور) - هاشمى رفسنجانى، اکبر (رئيس مجلس شوراى

بسم اللّه الرحمن الرحيم

اسلامى ) - نمايندگان مجلس شوراى اسلامى - وزراء - اقشار مختلف مردم - پرسنل ارتش ناتوانى قدرتها در مواجهه با ملتها من سالروز پيروزى انقلاب اسلام و دهه فجر را به همه ملت و همه مستضعفين جهان و شما آقايان که اسوه حسنه اين ملت هستيد تبريک عرض مى کنم و از خداوند تعالى توفيق همه را براى خدمت به بندگان خدا و ادامه پيروزى از خداوند توانا مى خواهم.

اساس ادامه يک پيروزى و ادامه يک انقلاب در يک امرى است که به نظر مى آيد در راس امور واقع است و او اينکه دولت، مجلس و کسانى که در ارتش هستند و سپاه و همه اينها از طبقه متوسط و مادون متوسط باشند.

اساس سلطه اى که بر کشورها و بر کشور ما از طرف غير واقع شده است، افراد مرفه و کسانى که سرمايه هاى بزرگ داشته اند، يا قدرت براى حفظ خودشان و حيثيت خودشان در دست داشته اند، مى باشند.

مادامى که مجلس و ارگانهاى دولتى و همه اينها و مردم از اين طبقه متوسط و مادون متوسط تشکيل بشود، امکان ندارد که يک دولت بزرگى، يک قدرت بزرگى به هم بزند اوضاع را.

هميشه اين قدرتهاى بزرگ در هر کشورى يک نفر را با او تفاهم مى کردند که اين يک نفر براى خودش و براى قدرتمندى خودش و براى سرمايه خودش فعاليت مى کرد.

او را مى ديدند و ملت را مى چاپيدند و به اصطلاح کدخدا را مى ديدند و ده را مى چاپيدند.

هيچ وقت قدرتهاى بزرگ مواجه با ملتها، اگر شدند نتوانستند کار خودشان را انجام بدهند و مواجه هم نشدند.

هر وقت که مى خواستند يک دولتى را يا يک سلطنتى را يا يک رياست جمهورى را که بر وفق مرام آنها عمل نمى کرده از بين بردارند، در مقابل او يک قدرت ديگرى مى تراشيدند و با آن قدرت اين قدرت را از بين مى بردند.

کار به دست ملت نبوده است و کار به دست طبقه متوسط و مادون متوسط نبوده است.

غير متناهى بودن آمال انسان اينکه اين عمل را آنها انجام مى دادند يک نکته روحى دارد و آن اين است که انسان در باطن خودش و فطرت خودش تناهى ندارد، آمالش، آمالش غير متناهى است، وقوف نمى کند آمال انسان و وقتى که اينطور است، اگر انسان اسير همين آمال غير متوقف بشود و ببيند که يک ابرقدرتى اين آمال او را و آن خواستهاى مادى او را و آن قدرت او را و سلطه او را بر ملت خودش حفظ مى کند، او ديگر در بند اين نيست که براى ملت کار بکند، براى اينکه ، از طبقه مرفه است و از طبقه قدرتمند است، و قدرتمندى هم و همينطور حب مال و جاه هم حدى ندارد، مرزى ندارد.

آن براى حفظ قدرت خودش و پشتوانه اى که دارد، براى اين حفظ قدرت با ملت آن مى کند که همه حيثيت ملت و گنجينه هاى ملت را در دسترس او قرار بدهد، يک سهم ناچيزى هم براى خودش بگيرد.

الان شما ملاحظه مى کنيد که قدرتهايى در دنيا هست از حيث مال که اگر اموالشان را تقسيم بکنند به اين 36 ميليون جمعيتى که ما داريم، اگر يک نفر از آنها اموالشان را تقسيم بکند، تمام افراد اين 36 ميليون مرفه مى شوند و از طبقه باصطلاح خودشان بالا مى شوند.

يک نفر از آنها اينطور است، لکن همان آدمى که دارايى او به اين اندازه بود، از اين آدمى که درويش سر محله است حرصش به دنيا بيشتر بود، حرصش به مال بيشتر بود و بيشتر مى خواست جمع بکند.

هر چه مال اضافه بشود حرص انسان اضافه مى شود.

هر چه قدرت اضافه بشود حرص انسان به قدرت، اضافه مى شود.

ميدان دادن به افراد مرفه براى استضعاف ملت و اگر مهذب نباشد انسان، آن قدرت را براى خودش به کار مى گيرد. وقتى براى خودش به کار گرفت دولتهاى بزرگى که هستند، ابرقدرتهايى که هستند يک همچو آدم قدرتمندى را پيدا مى کنند و اين آدم قدرتمند را به او بال و پر مى دهند و اين را به مقام مى رسانند تا اينکه ملت را استضعاف کند و ذخاير ملت را بچاپد.

شما ملاحظه وضع اين پنجاه سال، يک قدرى بيشتر را هم بکنيد که انتخاب کردند خارجيها و بعد هم اين مطلب را خودشان گفتند که رضاخان را انتخاب کردند و به او قدرت دادند و قدرت آنطور دادند که تمام اين ملت را به استضعاف کشانيد و حکومت جبار خودش را بر اينها قرار داد، و مردم را از همه چيز ساقط کرد و يک نفر بود.

آنها آن يک نفر را دمش را مى ديدند و کارهايشان را انجام مى دادند و بعد از او هم محمدرضا را گذاشتند با آنهمه افرادى که اطراف او بودند، و همه شان از آنها بودند که طبقه بسيار مرفه و خوشگذران و بالا و بالاها به اصطلاح آنها.

بايد ما متوجه باشيم، ملت ما متوجه باشند که وقتى که مجلسشان يک مجلسى است که از طبقه متوسط است و توى اين مجلس آن دوله ها و سلطنه ها و سلطنتىها را نداريم و در دولت هم آنطور دولتهايى که افراد مرفه سرمايه دار کذا باشند نداريم، در ارتش هم آن افراد سپهبد و کذايى که املاک بى اندازه داشتند و آپارتمانهاى چندين طبقه داشتند نداريم، اين مملکت محفوظ مى ماند.

آن روزى که هر يک از شماها را ملت ديد که داريد از مرتبه متوسط مى غلتيد به طرف مرفه و دنبال اين هستند که يا قدرت پيدا بکنيد يا تمکن پيدا کنيد، مردم بايد توجه داشته باشند و اينطور افرادى که بتدريج ممکن است يک وقتى خداى نخواسته پيدا بشود، آنها را سر جاى خودشان بنشاند.

اگر ملت مى خواهد که اين پيروزى تا آخر برسد و به منتهاى پيروزى که آمال همه است برسد، بايد مواظب آنهايى که دولت را تشکيل مى دهند، آن که رئيس جمهور است، آن که مجلس هست، مجلسى هست، همه اينها را توجه بکنند که مبادا يک وقتى از طبقه متوسط به طبقه بالا و به اصطلاح خودشان مرفه به آن طبقه برسد.

بدانيد که اگر دولت اينطور باشد و اگر ملت اينطور باشد، و اگر مجلس و امثال اينها اينطور باشد، اگر يک قدرتى بخواهد هجمه کند به اينجا، مواجه با سى ميليون جمعيت هست و نخواهد توانست، نمى تواند آنوقت پيدا کند يک کسى که قدرتمند باشد و آن قدرتمند را وادار کند که ملت را به استضعاف بکشند و بچاپند ملت را براى آنها، تاريخ همين طور بوده .

مادامى که اين ملتها در بينشان افرادى پيدا نشده است که به آن مرتبه برسد در بين آنها که قدرت مالى يا قدرت ديگرش زياد بشود و به مردم حکومت کند، نمى توانند آنها اين ملت را از بين ببرند و حکومت بر آنها کنند. و بالاخره يک وقت يک ابرقدرتى مواجه با يک نفر، دو نفر، صد نفر، پانصد نفر هست که آنها را سير مى کند و آنها به جان مردم مى افتند و خودش هم کنار مى نشيند و حکومت بالاتر را خودش دارد، حکومت پايينتر را به اين آدمى که ، يا اين آدمهايى که در اين کشور هستند واگذار مى کند.

اساس استضعاف ملتها از خودشان و از قدرتمندان بين خودشان بوده و شما شکر کنيد که يک همچو مجلسى داريد که از طبقه مرفه توى آن هيچ نيست.

آن طبقه اى که اگر مالش را تقسيم کند بين ملت ما، ملت ما ثروتمند مى شوند، نداريد حالا.

در دولت هم نداريد يک همچو ثروتمندانى و يک همچو قدرتمندانى، ندارد دولت يک همچو قدرتى.

رئيس جمهور يک همچو قدرتى که بتواند يک چيز انحرافى را به ملت تحميل کند، يک همچو مجلسى نداريم که بتواند يا بخواهد يک امر انحرافى را تصويب کند و دولت هم مجرى او باشد.

مادامى که اين حد متوسط محفوظ است اين جمهورى محفوظ است و امکان مقابله نيست مابين قدرتهاى بزرگ با همچو دولتى، بخواهند کودتا کنند، با کى کودتا کنند? بخواهند از خارج وارد کنند، مواجه با کى مى شوند? مواجه با يک ملتى مى شوند که همه شان از اين طبقه اى هستند که اين نهضت را به پيش بردند و با آن قدرت و با آن عظمت به پيش بردند.

آنها مطالعه امور را مى کنند و اقدام مى کنند.

آنها الان درصدد اينند که در بين خود اين مردم يک بساطى درست کنند و اختلافاتى درست کنند و بعد تو اين اختلافات يک نفر پيدا بکنند که آن، آن نفرى که پيداست، در يک طرف واقع بشود و آنها هم به او قدرت بدهند، تا آنکه کمکم با قدرت داخلى، اين کشور کمکم ضعيف بشود، و مردم روحيه شان ضعيف بشود و بعد تقديم کنند به آنها.

تا کشور ما اين مقام را دارد که بحمداللّه از آن طبقه مرفه بالايى که امور را در دست گرفته اند مبرى هست. و امور کشور ما به دست امثال شماها و امور کشور ما به دست امثال اين رئيس جمهورها و رئيس مجلسها و نخست وزيرها و وزرا و وکلا هست، شما مطمئن باشيد که نخواهد توانست يک قدرت خارجى اين پيروزى را از بين ببرد.

قدرتطلبى مسئولين، منشا شکست انقلاب و آن روزى که ديديد و ديدند که انحراف در مجلس پيدا شد، انحراف از حيث قدرت طلبى و از حيث مالطلبى ، در کشور در وزيرها پيدا شد، در رئيس جمهور پيدا شد، آن روز بدانند که علامت اينکه شکست بخوريم، خودنمايى کرده ، از آنوقت بايد جلويش را بگيرند.

رئيس جمهورى که بخواهد سلطنت کند به اين مملکت، خود مردم بايد جلويش را بگيرند.

مجلسى که بخواهد قدرتمندى نشان بدهد و آن مسائلى که سابق و آن افرادى که سابق در مجلس بودند آن کارها را بکند، خود مردم بايد جلويش را بگيرند، اگر مردم بخواهند که اسلام را حفظ کنند، جمهورى اسلامى را حفظ کنند، دولت و مجلس و رئيس جمهور و اينها را حفظشان کنند، يعنى، حفظ کنند از اينکه - خداى نخواسته - يک وقت قدمى از آن ور برندارند.

اين شيطانى است که در انسان هست و ممکن است که هر کس را منحرف کند و لازم است که انسان خودش را مهذب کند.

شمايى که مى خواهيد خدمت به اين مردم بکنيد و دولت که مى خواهد خدمت به اين مردم بکند و رئيسجمهور و امثال اينها که مى خواهند خدمت به اين مردم بکنند، توجه بکنند که خدمتگزارند، در دل خودشان اين مطلب را ايمان بياورند به آن که ما خدمت مى خواهيم به اين مردم بکنيم.

ما در جمهورى اسلامى داريم زندگى مى کنيم، جمهورى اسلامى که در اسلام مثل رسول اکرم، مثل اميرالمؤمنين - سلام اللّه عليهما - بر آن حکومت کرده اند، مى خواهيم يک همچو حکومتى باشد.

يک همچو حکومتى که کفش وصله خورده خودش را مى گويد از اين رياستها پيش من ارزشش بيشتر است يا رياستها ارزشش کمتر از اين است.(1) شما بايد در روحيه تان اين مطلب را حفظ کنيد، و مردم هم بايد مواظب شما باشند و مواظب همه اينها باشند و هر يک از ما و شما و همه خواستيم که از آن راهى که اسلام داشته است - از اول راهى که داشته است و از آن طريقه اى که انبيا داشته اند - ما بخواهيم عدول کنيم، آن روز نمونه شکست پيروزى اسلام پيدا مى شود و تا يک همچو مسئله اى پيدا نشده پيروزى در جاى خودش شک نکنيد که هست، البته براى خدا بايد باشد.

شکرگزارى از خدا با خدمت به محرومين شما براى خدا در اين مجلس حالا آمديد. وقتى مجلس اينطور است که يک امتيازى نيست که حالا وقتى شما رفتيد توى بازار، مردم کنار بروند که رئيس مجلس آمد يا وکيل مجلس آمد، نخست وزيرش هم اينطور است، اينجور نيست که وقتى که توى مردم برود، مردم فرق بگذارند با هم و همه اينها اينطور هستند، وقتى يک همچو مطلبى را داريد احساس مى کنيد که امتياز دنيايى نداريد، اين را بايد شکر کنيد و در شکرانه اين نعمت خدمت به خلق بکنيد و خدمت به احکام اسلام بکنيد و براى اينهايى که اولياى ما هستند، اين پايين شهريها و اين پابرهنه ها به اصطلاح شما، اينها ولى نعمت ماها هستند.

اگر اينها نبودند، ما يا در تبعيد بوديم يا در حبس بوديم يا در انزوا.

اينها بودند که همه ما را از اين مسائل نجات دادند و همه ما را آوردند و نشاندند به جايى ، به خيال خودمان جايى است اين.

بايد ملتفت باشيد که آقا شما همان آدمى هستيد که توى حبس بوديد و شما همان آدمى هستى که در تبعيد بودى و شما همان آدمى هستى که در انزوا بودى، اين مردمند که آمدند ما را آوردند بيرون از همه اينها و ما اگر تا آخر عمرمان به اينها خدمت کنيم، نمى توانيم از عهده خدمت اينها برآييم.

خداوند به ما توفيق بدهد که ما يک خدمتگزارى براى اينها باشيم و به اين نعمت موفق بشويم.

شما امروز هم که ملاحظه مى کنيد اينهايى که در جبهه ها الان دارند جانفشانى مى کنند، اينها از کدام طبقه هستند.

شما اگر پيدا کرديد در تمام اينها يک نفرى که مال آن اشخاصى باشد که داراى سرمايه هاى بزرگ هستند، آن اشخاصى باشد که در سابق داراى قدرتهايى بودند.

اگر يک نفر از آنها پيدا کرديد، اين محتاج به اين است که از ما مژدگانى بگيريد، ولى مى دانم که پيدا نمى کنيد، از همين جمعيتاند.

الان هم اينهايى که جانشان را دستشان گرفتند و شما را حفاظت مى کنند و آنهايى که در بين شهرها و در بين روستاها حفظ مى کنند شما و مردم را همين طبقه هستند.

اين طبقه اند که به ما الان منت دارند و از اول منت داشتند.

همينها بودند که هيچ توقعى هم ندارند، هيچ وقت هم نمى آيند توقع کنند.

شما بايد توجه به اين معنا بکنيد که ما را اينها آورده اند و وکيل کرده اند، آورده اند و وزير کرده اند، رئيسجمهور کرده اند.

اينها ولى نعمت ما هستند، و ما بايد ولىنعمت خودمان را از آن قدردانى کنيم و خدمت کنيم به او و همينها هستند که الان هم حفظ اين کشور را مى کنند و حفظ نظام اين کشور را مى کنند.

شما آقايان نمى توانيد که برويد توى کوچه ها و - عرض بکنم که - خيابانها و آنجا را اداره کنيد، شما يک شان ديگرى داريد، يک شغل ديگرى در خدمت داريد، آنها هم يک شغل ديگرى دارند، اما شغل آنها آنطور است که شما را هم حفظ مى کنند. و من اميدوارم که اين روحيه در اين ملت باقى باشد و با اين روحيه که سربازهاى ما دارند و پاسدارهاى ما دارند و آنهايى که حفاظت اين کشور را مى کنند، اين روحيه را دارند که روحيه بسيار ارزشمندى است و شهادت طلبى است و خود را به حلقوم مرگ انداختن براى نجات اسلام و نجات کشور، خداوند اين روحيه را به همه عنايت کند. و مادامى که اين روحيه هست و آن مسئله اى که قبلا عرض کردم هست، مطمئن باشيد که اين کشور بيمه است و هرگز نخواهد آسيب ديد.

خداوند انشاءاللّه به همه شما، به همه ما توفيق خدمت به خلق و عبادت خدا، که خدمت به خلق هم از بزرگترين عبادتهاى الهى است، عنايت فرمايد، و شر کسانى که مى خواهند اين کشور را و مسلمين را بازبرگردانند به حال انزوا يا به حال تحت سلطه بودن، آنها را هم يا اصلاح و يا اعدام فرمايد.

/ 172