موضوع:برداشتهاى مختلف از انتظار فرج - صحیفه امام جلد 21

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

صحیفه امام - جلد 21

مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سخنرانى

زمان:

صبح 14 فروردين 1367 / 15 شعبان 1408

مکان:

تهران، حسينيه جماران

موضوع:برداشتهاى مختلف از انتظار فرج

مناسبت:

ميلاد حضرت مهدى(عج)

حضار:

خانواده هاى شهدا، اسرا و مبارزان مسلمان لبنان و فلسطين - غرضى، محمد (وزير پست و

بسم اللّه الرحمن الرحيم

تلگراف و تلفن) - مسئولان و کارمندان وزارت پست و تلگراف و تلفن انتظار فرج و معناى صحيح آن اين عيد سعيد انشاءاللّه، بر همه مسلمين جهان، مستضعفان عالم و خصوصا ملت ما، مبارک باد.

آنچه که امروز مى خواهم به عرضتان برسانم برداشتهايى که از انتظار فرج شده است، بعضى اش را من عرض مى کنم.

بعضيها انتظار فرج را به اين مى دانند که در مسجد، در حسينيه ، در منزل بنشينند و دعا کنند و فرج امام زمان - سلام اللّه عليه - را از خدا بخواهند.

اينها مردم صالحى هستند که يک همچو اعتقادى دارند.

بلکه بعضى از آنها را که من سابقا مى شناختم بسيار مرد صالحى بود، يک اسبى هم خريده بود، يک شمشيرى هم داشت و منتظر حضرت صاحب - سلام اللّه عليه - بود.

اينها به تکاليف شرعى خودشان هم عمل مى کردند و نهى از منکر هم مى کردند و امر به معروف هم مى کردند، لکن همين، ديگر غير از اين کارى ازشان نمى آمد و فکر اين مهم که يک کارى بکنند، نبودند.

يک دسته ديگرى بودند که انتظار فرج را مى گفتند اين است که ما کار نداشته باشيم به اينکه در جهان چه مى گذرد، بر ملتها چه مى گذرد، بر ملت ما چه مى گذرد، به اين چيزها ما کار نداشته باشيم، ما تکليفهاى خودمان را عمل مى کنيم، براى جلوگيرى از اين امور هم خود حضرت بيايند انشاءاللّه، درست مى کنند، ديگر ما تکليفى نداريم.

تکليف ما همين است که دعا کنيم ايشان بيايند و کارى به کار آنچه در دنيا مى گذرد يا در مملکت خودمان مى گذرد، نداشته باشيم.

اينها هم يک دسته اى، مردمى بودند که صالح بودند.

يک دسته اى مى گفتند که خوب، بايد عالم پر از معصيت بشود تا حضرت بيايد، ما بايد نهى از منکر نکنيم، امر به معروف هم نکنيم تا مردم هر کارى مى خواهند بکنند، گناه ها زياد بشود که فرج نزديک بشود.

يک دسته اى از اين بالاتر بودند، مى گفتند: بايد دامن زد به گناهها، دعوت کرد مردم را به گناه تا دنيا پر از جور و ظلم بشود و حضرت - سلام اللّه عليه - تشريف بياورند.

اين هم يک دسته اى بودند که البته در بين اين دسته ، منحرفهايى هم بودند، اشخاص ساده لوح هم بودند، منحرفهايى هم بودند که براى مقاصدى به اين دامن مى زدند.

يک دسته ديگرى بودند که مى گفتند که هر حکومتى اگر در زمان غيبت محقق بشود، اين حکومت باطل است و بر خلاف اسلام است.

آنها مغرور بودند.

آنهايى که بازيگر نبودند، مغرور بودند به بعض رواياتى که وارد شده است بر اين امر که هر علمى بلند بشود قبل از ظهور حضرت، آن علم، علم باطل است.

آنها خيال کرده بودند که نه ، هر حکومتى باشد، در صورتى که آن روايات اشاره دارد که هر کس علم بلند کند با علم مهدى، به عنوان مهدويت بلند کند، باطل است. حالا ما فرض مى کنيم که يک همچو رواياتى باشد، آيا معنايش اين نيست که تکليفمان ديگر ساقط است? يعنى، خلاف ضرورت اسلام، خلاف قرآن نيست اين معنا که ما ديگر معصيت بکنيم تا پيغمبر بيايد، تا حضرت صاحب بيايد? حضرت صاحب که تشريف مى آورند براى چى مى آيند? براى اينکه گسترش بدهند عدالت را، براى اينکه حکومت را تقويت کنند، براى اينکه فساد را از بين ببرند.

ما برخلاف آيات شريفه قرآن دست از نهى از منکر برداريم، دست از امر به معروف برداريم و توسعه بدهيم گناهان را براى اينکه حضرت بيايند? حضرت بيايند چه مى کنند? حضرت مى آيند، مى خواهند همين کارها را بکنند.

الان ديگر ما هيچ تکليفى نداريم? ديگر بشر تکليفى ندارد، بلکه تکليفش اين است که دعوت کند مردم را به فساد? به حسب راى اين جمعيت، که بعضيشان بازيگرند و بعضيشان نادان، اين است که ما بايد بنشينيم، دعا کنيم به صدام.

هر کسى نفرين به صدام کند، خلاف امر کرده است، براى اينکه حضرت دير مى آيند! و هر کسى دعا کند به صدام، براى اينکه اين فساد زياد مى کند، ما بايد دعاگوى امريکا باشيم و دعاگوى شوروى باشيم و دعاگوى اذنابشان از قبيل صدام باشيم و امثال اينها تا اينکه اينها عالم را پر کنند از جور و ظلم و حضرت تشريف بياورند.

بعد حضرت تشريف بياورند، چه کنند? حضرت بيايند که ظلم و جور را بردارند، همان کارى که ما مى کنيم و ما دعا مى کنيم که ظلم و جور باشد! حضرت مى خواهند همين را برش دارند.

ما اگر دستمان مى رسيد، قدرت داشتيم، بايد برويم تمام ظلم و جورها را از عالم برداريم.

تکليف شرعى ماست، منتها ما نمى توانيم.

اينى که هست اين است که حضرت عالم را پر مى کند از عدالت، نه شما دست برداريد از تکليفتان، نه اينکه شما ديگر تکليف نداريد.

ما تکليف داريم که ، اينى که مى گويد حکومت لازم نيست، معنايش اين است که هرج و مرج باشد.

اگر يک سال حکومت در يک مملکتى نباشد، نظام در يک مملکتى نباشد، آن طور فساد پر مى کند مملکت را که آن طرفش پيدا نيست.

آنى که مى گويد حکومت نباشد، معنايش اين است که هرج و مرج بشود، همه هم را بکشند، همه به هم ظلم بکنند براى اينکه حضرت بيايد.

حضرت بيايد چه کند? براى اينکه رفع کند اين را.

اين يک آدم عاقل، يک آدم اگر سفيه نباشد، اگر مغرض نباشد، اگر دست سياست اين کار را نکرده باشد که بازى بدهد ماهارا که ما کار به آنها نداشته باشيم، آنها بيايند هر کارى مى خواهند انجام بدهند، اين بايد خيلى آدم نفهمى باشد! قدرتهاى بزرگ و تبليغ معناى غلط از انتظار اما مسئله اين است که دست سياست در کار بوده ، همان طورى که تزريق کرده بودند به ملتها، به مسلمين، به ديگر اقشار جمعيتهاى دنيا که سياست کار شماها نيست، برويد سراغ کار خودتان و آن چيزى که مربوط به سياست است، بدهيد به دست امپراتورها.

خوب، آنها از خدا مى خواستند که مردم غافل بشوند و سياست را بدهند دست حکومت و به دست ظلمه ، دست امريکا، دست شوروى، دست امثال اينها و آنهايى که اذناب اينها هستند و اينها همه چيز ما را ببرند، همه چيز مسلمانها را ببرند، همه چيز مستضعفان را ببرند و ما بنشينيم بگوييم که نبايد حکومت باشد، اين يک حرف ابلهانه است، منتها چون دست سياست در کار بوده ، اين اشخاص غافل را، اينها را بازى دادند و گفتند: شما کار به سياست نداشته باشيد، حکومت مال ما، شما هم برويد توى مسجدهايتان بايستيد نماز بخوانيد! چه کار داريد به اين کارها? اينهايى که مى گويند که هر علمى بلند بشود و هر حکومتى، خيال کردند که هر حکومتى باشد اين برخلاف انتظار فرج است.

اينها نمى فهمند چى دارند مى گويند.

اينها تزريق کرده اند بهشان که اين حرفها را بزنند.

نمى دانند دارند چىچى مى گويند.

حکومت نبودن، يعنى اينکه همه مردم به جان هم بريزند، بکشند هم را، بزنند هم را، از بين ببرند، برخلاف نص آيات الهى رفتار بکنند.

ما اگر فرض مى کرديم دويست تا روايت هم در اين باب داشتند، همه را به ديوار مى زديم، براى اينکه خلاف آيات قرآن است.

اگر هر روايتى بيايد که نهى از منکر را بگويد نبايد کرد، اين را بايد به ديوار زد.

اين گونه روايت قابل عمل نيست.

و اين نفهمها نمى دانند چى مى گويند، هر حکومتى باشد حکومت باطل است! بلکه شنيدم بعضى از اشخاص گفته اند که خوب با اين وضعى که هست، الان در ايران هست، ديگر ما نبايد تهذيب اخلاق بکنيم، ديگر غلط است اين حرفها! چيرى نيست ديگر حالا، حتما بايد استاد اخلاق در يک محيطى باشد که همه مردم فاسدند، شرابخانه ها همه بازند و - عرض مى کنم که - جاهاى فساد همه بازند! اگر يک جايى باشد که خوب باشد، آنجا ديگر تهذيب اخلاق لازم نيست، نمى شود، باطل است! اينها يک چيزهايى است که اگر دست سياست در کار نبود، ابلهانه بود، لکن آنها مى فهمند دارند چى مى کنند.

آنها مى خواهند ما را کنار بزنند.

بله ، البته آن پر کردن دنيا را از عدالت، آن را ما نمى توانيم پر بکنيم.

اگر مى توانستيم، مى کرديم، اما چون نمى توانيم بکنيم ايشان بايد بيايند.

الان عالم پر از ظلم است.

شما يک نقطه هستيد در عالم.

عالم پر از ظلم است.

ما بتوانيم جلوى ظلم را بگيريم، بايد بگيريم، تکليفمان است.

ضرورت اسلام و قرآن است، تکليف ما کرده است که بايد برويم همه کار را بکنيم.

اما نمى توانيم بکنيم، چون نمى توانيم بکنيم، بايد او بيايد تا بکند.

اما ما بايد فراهم کنيم کار را.

فراهم کردن اسباب اين است که کار را نزديک بکنيم، کار را همچو بکنيم که مهيا بشود عالم براى آمدن حضرت - سلام اللّه عليه - در هر صورت، اين مصيبتهايى که هست که به مسلمانها وارد شده است و سياستهاى خارجى دامن بهش زده اند، براى چاپيدن اينها و براى از بين بردن عزت مسلمين است.

و باورشان هم آمده است خيليها.

شايد الان هم بسيارى باور بکنند که نه ، حکومت نبايد باشد، زمان حضرت صاحب بايد بيايد حکومت.

و هر حکومتى در غير زمان حضرت صاحب، باطل است، يعنى، هرج و مرج بشود، عالم به هم بخورد تا حضرت بيايد درستش کند! ما درستش مى کنيم تا حضرت بيايد.

انشاءاللّه، خداوند اصلاح کند اينها را.

و اميدوارم که خداوند اين روز را بر همه ما، بر همه شما مبارک کند و دست ظالمها را کوتاه کند و قدرت بدهد به ملتهاى مظلوم براى سرکوب کردن ظالمها.

/ 237