او براي انجام حج يا عمره به مكه آمده بود. قبيله اش او را لقب «كامل» داده بودند; چرا كه در شجاعت و شعر و نسب و شرف، داراي كمال بود، او را در مذمّت افرادي كه به دوستي تظاهر مي كنندو خيانتكار و نيرنگبازند، اشعاري است كه بيت زير يكي از آنها است: يسّرك باديه وتحت اديمه نميمته غشّ تبتري عقب الّظهر «ظاهرش تو را شاد و مسرور مي كند، اما در باطنش نمامي و تزوير و خيانتي است كه پشت سر، آثار خود را نمايان مي سازد. » پيامبر خدا به سراغش رفت، تا او را دعوت به اسلام كند. سويد گفت: شايد آنچه با تو است، همانند چيزي باشد كه با من است. پيامبر پرسيد: با تو چيست؟ گفت: كتاب حكمت لقمان. پيامبر فرمود: آن را بر من عرضه كن و او عرضه كرد. رهبر بزرگ اسلام فرمود: سخني نيكوست. ليكن سخن من برتر است، سخن من قرآن است. قرآن، سراسر نور و هدايت است و خداوند آن را بر من نازل كرده است. آنگاه آياتي از قرآن بر او تلاوت كرد و از او خواست كه دست از آيين شرك بردارد و گرايش به اسلام پيدا كند. سويد آيات قرآن را استماع كرد و در نهايت ادب، به محضر پيامبر عرض كرد: سخني است نيكو; و ديگر سخني بر زبان نياورد. او از مردم يثرب بود. پس از اين ديدار سرنوشت ساز و پر ميمنت، در حالي كه همواره آهنگ تبليغي پيامبر بزرگ اسلام در گوش جانش طنين انداز بود و به نور و هدايت قرآن، دل و جانش فروغ و روشني يافته بود، رهسپار ديار خود شد. دست شوم جنايت، او را مجال زندگي نداد و اختلافات ديرينه اوس و خزرج، موجب شد كه قاتلي خزرجي، شجره حيات او را قطع كند و دوران هجرت پيامبر اكرم را كه براي هميشه به عداوت هاي دو طايفه بزرگ يثرب خاتمه داد، مشاهده نكند. ليكن قبيله او مطمئن بودند كه او به آئين اسلام، بدرود زندگي گفته و به همين جهت، درباره اش گفتند: «قد قتل و هو مسلم»; «او در حالي كشته شد كه مسلمان بود. » قبل از هجرت پيامبر اكرم ـ ص ـ به يثرب، جنگي خانمان برانداز ميان دو طايفه اوس و خزرج واقع شد كه به جنگ «بعاث» معروف است. اما واقعه قتل سويد قبل از واقعه بعاث بود. 7 اگر باز هم در تاريخ اسلام سير كنيم، به نمونه هاي ديگري بر مي خوريم و بهتر از پيش، به بعد تبليغي حج آشنا مي شويم.