شبهه عبدالله بن سبا از نظر تاريخى:
از اتهاماتى كه به شيعه نسبت داده اند اين است كه:«تشيع پديد آمده افكار و اقدامات «عبدالله بن وهب، معروف به (ابن سبا» است. وى كه به گفته شهرستانى يهودى بوده، به ظاهر با قبول اسلام در جرگه مسلمانان در آمده است و با مسافرت به سرزمينهاى اسلامى بويژه كوفه، مصر، بصره، و شام با افكار و عقايد اهل ذمّد يا ساير گروههايى كه عقيده خويش را پنهان مى داشتند، آشنا شده، براى نابودى اسلام از مجموعه عقايد و افكار زرتشتى، مسيحى، يهودى، مزدكى، مانوى و اسلام بهره گرفته، با تمسك به مظلوميت اهل بيت پيامبر (ص)، مشكلات عظيم از جمله شورشهاى عهد عثمان را به راه انداخته است.به گفته اينان ابن سبا با ايجاد انحراف در افكار و عقايد اسلامى، نقش مهمى در تفرقه و تلاشى جامعه اسلامى به عهده داشته است. در اين باره رشيد رضا صاحب تفسير المنار و از محققان متأخر اهل سنت چنين نوشته است:«شيعه گرى به نام خليفه چهارم، على بن ابى طالب، آغاز تفرقه دينى و سياسى امت محمدى گرديد، اولين كسى كه اصول تشيع را از خود ساخت، يك يهودى به نام عبدالله بن سبا كه از راه خدعه و نيرنگ اظهار اسلام كرد. وى مردم را به غلو درباره على - كرّم اللّه دعوت مى كرد، تا ميان امت تفرقه ايجار نموده: دين و دنياى آنان را تباه كرد.همچنين برخى از مستشرقين از جمله گابريل دانگيرى اين اتهام را متذكر گرديده اند. گابريل دانگيرى مى نويسد:«موّرخين سنّى و اغلب خاور شناسان مسيحى، ريشه شيعه را تعليمات ابن سبا مى دانند. با اين همه شيعيان بدين انتسات شديداً اعتراض مى كنند.»براى بررسى ريشه هاى اين تفكر در بين مورخان عامه از گذشته و حال و انتقال آن به مستشرقين بايد اوضاع اجتماعى و سير تاريخ جامعه اسلامى، بويژه وضع شيعيان را در سده هاى نخستين اسلامى مورد دقت قرار داد. خلفاى بنى اميه و بنى عباس و همچنين حكومتهاى تركان در سرزمينهاى شرق اسلامى، ستم شديدى را بر فرزندان پيامبر (ص) و علويان و ياران آنان اعمال مى كردند، زيرا قادر به تحمل گروه مورد توجه مردم كه داعيه جانشينى پيامبر (ص) اختلافات قبيله اى و خصلتهاى عهد جاهليت دوباره زنده شد و با زبان شعر و شمشير در گيريهاى شديدى پديدار شد.حاكميت قريش بويژه در دوران خليفه سوم، عثمان و بنى اميه، عرب جنوبى يا يمانى را دچار هيجان ساخت و سخنوران و رؤساى آنان را به فكر مقابله انداخت. خادمان، سخنوران، شاعران و شمشير زنان هوا خواه و اجير قريش نيز به صورتهاى گوناگون به كمك حاكمان و خلفا و مقابله با مخالفان آنان شتافتند. راويان خبر نيز در ميدان درگيرى قبيله اى بيكار ننشستند و با ساختن اخبارى به يارى طرفهاى درگير پردااختند. علامه عسكرى سيف بن عمر تميمى» (از اعراب شمالى) را از جمله اين خبر پردازان دانسته است و به اخبارى كه وى در اثر خود به نام فتوح و جمل نگاشته، اشاره مى كند و آن را آكنده از خرافات، تحريفات و افسانه اه مى داند و اخبار وى را با ديگر راويان چون ابو مخنف مقايسه كرده، به غير منطقى بودن سخنان سيف اشاره هاى گوناگونى دارد. از جمله اخبارى كه سيف نقل كرده، و منبع خبرى براى مورخان شده است، داستان عبدالله بن سبا و نقش وى در شورشهاى عهد عثمان است كه به كشته شدن خليفه منجر شد، ديگر اخبار وى در اين باره حاكى از توطئه هاى عبدالله بن سبا و يارانش در جنگ جمل و ايجاد درگيرى بين سپاهيان دو طرف است، در حالى كه به گفته وى دو سپاه نزديك به سازش بوده اند. سيف اين سخنان را در كتاب جمل و سير عايشه و على، نوشته است. مرتضى عسكرى بر اين مطلب پى برده است كه افسانه عبد الله بن سبا و چگونگى پيدايش و نقش وى در حوادث عهد عثمان و جنگ جمل تنها از طريق سيف بن عمر تميمى و در آغاز در تاريخ طبرى آمده است و مورخانى چون ابن عساكر (متوفى 571 ه.ق) و ابن ابى بكر مطلب فوق را از كتاب جمل سيف نقل كرده اند. ديگر مورخان چون ابن اثير، ابن كثير، ابن خلدون، ابوالفداء، مير خواند و نويسندگان معاصر چون رشيد رضا، حسن ابراهيم، حسن و احمد امين و نيز مستشرقين، اين موضوع را مستقيم يا با واسطه از طبرى، ابن ابى بكر و ابن عساكر گرفته اند. در حالى كه بسيارى از مورّخين نخستين چون يعقوبى و مسعودى و صاحبانتراجم و رجال چون ابن سعد، نامى از عبدالله بن سبا به ميان نياورده اند. نقشى را كه سيف بن عمر براى ابن سبا قائل است نقش بسيار مهم در تاريخ اسلام است كه در صورت حقيقى بودن آن منطقى بود كه از سوى تمام تاريخ نگاران مورد توجه قرار گردد. مطلب در خور اهميت ديگر اين كه به جز سيف بن عمر، هيچيك از راويان معتبر، نام عبدالله بنسبا و نقش تاريخى وى را بيان نكرده اند. به عبارت ديگر، خبر سيف بن عمر خبر و روايتى وحد است بويژه كه سيف را اكثر نويسندگان رجال عامه، جعّال و خبر ساز دانسته، اخبار وى را ضعيف و غير قابل اعتماد خوانده اند. ساختگى بودن داستان عبدالله بن سبا و نقش وى را نه تنها ديگر عالمان و نويسندگان شيعه چون علامه كاشف الغطاء ياد آور شده اند و وى را ساخته خيال افسانه پردازان دانسته اند، بلكه نويسندگان و محققان اهل سنت نيز با قاطعيت عبدالله بن سبا و نقش وى را ساخته مخالفان و دشمنان شيعه دانسته اند و او را غير واقعى معرفى كرده اند. طه حسين نويسنده معاصر مصرى در اين باره چنين نوشته است:«تعجب در اين است كه مورخان هنگامى كه شورش در زمان عثمان را ذكر كرده اند، از ابن سودا و يارانش بسيار ياد كرده اند و همچنين پس از قتل عثمان و پيش از اين كه على براى ملاقات طلحه و زبير برود، از آنها نام برده اند و مورخان نوشته اند كه آنها پنهانى از على و همراهانش براى افروختن جنگ توطئه كردند و وقتى ياران على و مردان معاويه با هم روبرو شدند، يك مرتبه آتش جنگ را شعله ور ساختند. تعجب در اين جاست كه اين مورخان وقتى از جنگ صفين بحث مى كنند، از ابن سبا و يارانش ابداً يادى نمى كنند. عدم ذكر مورخان از ابن سودا و يارانش در جنگ صفين، دليل بر اين است كه موضوع ابن سبا و يارانش جعلى بوده و از مجعولاتى است كه وقتى زد و خورد بين شيعه و ساير فرقه هاى اسلامى شدّت كرد، دشمنان شيعه آن را شايع كرده اند كه در اصول مذهب شيعه يك عنصر يهودى را داخل كنند اما من بر اين عقيده ام كه ابن سودا يك شخصيت موهوم بوده، بر فرض اين كه وجود خارجى داشته، آن طورى كه مورخان او را در دوره عثمان و سال اول خلافت على مجسم كرده اند، چندان مطرح نبوده است.»
بحث ديگرى كه در مورد عبداللّه بن سبا و نقش وى در حوادث تاريخ دوره عثمان و خلافت على بن ابيطالب مطرح شده است، توجه به نقش اشراف در تمام حوادث تاريخى است ؛ دكتر على الوردى بر اين باور است كه اوضاع اجتماعى حاكم بر جامعه و مال اندوزى و اختلافات طبقاتى شديد عهد عثمان، مايه قيام گرديده است. وى عبدالله بن سبا ونقش وى را در حوادث تاريخى، مخلوق ثروتمندان و اشراف تن پرور اموى مى داند. مشابه اين اقدام در طول تاريخ معمول بوده است و چنين اتهاماتى را به تمام انقلابيون وارد ساخته اند. سخن وى چنين است:«هر جنبش اجتماعى را، دشمنانش به تأثير و تحريك اجانب نسبت مى دهند. بايد دانست كه ثروتمندان و آسايش طلبان، هر مرام جديدى را منتسب به يك حركت بيگانه مى كنند. اين اتهامات در مراحل مختلف تاريخى ديده شده است، همچنان كه در مورد حضرت محمد (ص) نيز چنين اتهاماتى را قريش وارد ساختند.»