اوصاف حكومت كنندگان - حکومت ولایی از دیدگاه امام علی (علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حکومت ولایی از دیدگاه امام علی (علیه السلام) - نسخه متنی

علی ربانی گلپایگانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اوصاف حكومت كنندگان

صفات و شايستگى‏هاى زمامدار اسلامى و كارگزاران حكومت ولايى از ديگر بحث‏هاى مهمى است كه در بيانات امام على عليه السلام مورد توجه و تاكيد واقع شده است. در يكى از خطبه‏هايى كه در اين باره سخن گفته است، كسانى را كه فاقد شايستگى براى رهبرى جامعه اسلامى و تولى امور حكومت مى‏باشند را به شرح ذيل باز گفته است.

«لا ينبغي ان يكون الوالى على الفروج، و الدماء، و المغانم، و الاحكام و امامة المسلمين البخيل، فتكون في اموالهم نهمته، و لا الجاهل فيضلهم بجهله، ولاالجافي فيقطعهم بجفائه، و لا الخائف للدول فيتخذ قوما دون قوم، و لا المرتشى في الحكم فيذهب بالحقوق ويقف بها دون المقاطع، و لا المعطل للسنة فيهلك الامة‏» . [36] «سزاوار نيست كه والى بر ناموس، خون، ثروت، احكام دينى و پيشواى مسلمانان بخيل باشد تا به اموال آنان چشم طمع بدوزد، و نه نادان تا با جهل خويش آنان را گمراه سازد، و نه جفاكار و تندخوى تا رشته‏ى مهر محبت‏خود را از آنان بگسلد، و نه ستم پيشه در تقسيم اموال، تا كسانى را برگزيند و كسانى را محروم سازد، و رشوه گيرنده در قضاوت تا حقوق مردم را تباه سازد، و حدود الهى را اجرا نكند و نه تعطيل كننده‏ى سنت و شريعت تا امت را به هلاكت و نابودى سوق دهد» .

در جاى ديگر در وصف كسى كه مى‏خواهد امر الهى را در جامعه برپا سازد چنين فرموده است:

«لا يقيم امر الله سبحانه الا من لا يصانع و لا يضارع و لا يتبع المطامع‏» . [37]امر و قانون خدا را برپا نمى‏دارد مگر كسى كه اهل مدارا و چاپلوسى نيست، اظهار ذلت و خوارى نمى‏كند، و از مطامع اين و آن پيروى نمى‏نمايد. بديهى است فرمانروايى و ولايت‏بر جان، مال و ناموس مسلمانان با تملق گويى و اهل مجامله و مدارا بودن، احساس و اظهار ذلت و خوارى كردن، و پيروى مطامع شيطانى بودن سازگارى ندارد، بلكه نيازمند قاطعيت، صراحت، صداقت و عزت نفس است.

آن كس كه مى‏خواهد عهده‏دار امر خطير رهبرى جامعه اسلامى گردد، يا مقام و منصبى را در دستگاه حكومت اسلامى به دست گيرد، بايد بيش و پيش از ديگران به تعليم و تربيت نفس خود بپردازد، فضايل نفسانى را در خود احيا و پايدار سازد، و رذايل را از لوح ضمير خويش بزدايد، زيرا برخوردارى از قدرت و داشتن حق تصميم‏گيرى در امور ديگران لغزشگاهى است كه اگر تعليم و تربيت صحيح و لازم در كار نباشد، وسوسه‏هاى نفس اماره و شيطانى انسان را به انحراف مى‏كشاند. اين كار براى كسانى كه مناصب و مسؤوليت‏هاى ارشادى و تربيتى دارند، ضرورت بيشترى دارد.

امام على عليه السلام در اين باره فرموده است:

«من نصب نفسه للناس اماما فليبدا بتعليم نفسه قبل تعليم غيره، و ليكن تاديبه بسيرته قبل تاديبه بلسانه، و معلم نفسه و مؤدبها احق بالاجلال من معلم الناس و مؤدبهم‏» . [38]«كسى كه خود را پيشواى مردم قرار مى‏دهد بايد قبل از تعليم ديگران خود را تعليم دهد، و قبل از آنكه با زبان خود به ادب ديگران همت گمارد، با روش خود آنان را ادب كنند، كسى كه معلم و ادب كننده نفس خويش است از كسى كه معلم و ادب كننده ديگران است، به ستايش و اجلال سزاوارتر است‏» .

تقوا و پاكدامنى و اطاعت از فرامين الهى از مهمترين صفات حاكم اسلامى و كارگزاران او است.

اميرالمؤمنين عليه السلام در آغاز عهدنامه خود به مالك اشتر، پس از اشاره به اصول وظايف و ماموريت‏هاى او، وى را به پرهيزگارى و پيروى از اوامر الهى دستور داده و فرموده است: «امره بتقوى الله وايثار طاعته، واتباع ما امر به في كتابه من فرائضه وسننه التي لا يسعد احد الا باتباعها، ولا يشقى الامع جحودها واضاعتها» .

اميرالمؤمنين على عليه السلام در اين عهدنامه مالك را به پرهيزگارى و برگزيدن طاعت و فرمانبردارى خداوند امر نموده، و دستور داده است كه اوامر الهى را كه در كتابش (قرآن) آمده است پيروى كنند، اعم از واجبات و مستحبات، اوامرى كه جز با پيروى از آنها كسى به سعادت نخواهد رسيد، و جز با انكار و ضايع ساختن آنها كسى نگون‏بخت نخواهد شد.

«وامره ان يكسر نفسه من الشهوات ويزعها عند الجمحات، فان النفس امارة بالسوء الاما رحم الله‏» .

و او را دستور داده تا مقاومت نفس خود را از گرايش به شهوات درهم شكند، و از سركشى باز دارد، زيرا نفس بسيار به بدى فرمان مى‏دهد، مگر آنكه رحمت الهى مانع آن گردد.

پرهيز از خودبينى و خوپسندى از ديگر صفات واليان و كارگزاران حكومتى است، داشتن مقام حكومتى و قرار گرفتن در جايگاه امر و نهى و عزل و نصب، زمينه‏ساز قوت گرفتن خوى عجب و خودبينى در انسان است، عجب و خودبينى از اخلاق شيطان است كه اگر با آن مبارزه نشود به فساد و انحراف در عمل منتهى مى‏گردد. اگر احيانا چنين خوى ناپسندى در يكى از متوليان حكومت پديد آيد، بايد ناچيزى مقام خود را در برابر مقام و عظمت الهى در نظر آورد و از اين دام شيطانى رها گردد.

«واذا احدث لك ما انت فيه من سلطانك ابهة او مخيلة، فانظر الى عظم ملك الله فوقك و قدرته منك على ما لا تقدر عليه من نفسك...» .

«هرگاه مقام و موقعيتى كه دارى در درون تو ابهتى ايجاد كرد و خيال برتر بينى در تو راه يافت‏به بزرگى فرمانروايى خود كه برتر از توست‏بنگر، و قدرت او را بر آنچه تو توانايى ندارى مورد توجه قرار بده‏» .

خوشنام بودن در بين مردم و نداشتن سوء سابقه، خصوصا شريك و همكار ستمگران نبودن، از ديگر ويژگى‏هايى است كه امام على عليه السلام آن را براى متوليان حكومت لازم مى‏داند. از نظر امام عليه السلام چنين افراد بدترين وزيران و دستياران والى مسلمين مى‏باشند.

«ان شر وزرائك من كان للاشرار قبلك وزيرا، و من شركهم في الاثام، فلا يكونن لك بطانة، فانهم اعوان الاثمة، و اخوان الظلمة‏» . [39]«بدترين وزيران توكسى است كه وزير حاكمان نابكار و ستمكار پيش از تو بوده و در مظالم و مفاسد با آنان دست داشته است، از چنين افرادى به عنوان نزديكان و دستياران خود برمگزين، زيرا آنان ياران تبهكاران و برادران ستمكاران بوده‏اند» .

امام على عليه السلام در عهدنامه مالك اشتر براى هر يك از فرماندهان ارتش، قضات، عاملان خراج و صدقات، كارپردازان نظام صفات و ويژگى‏هايى را بيان كرده است كه بيان آنها مجال گسترده‏ترى را مى‏طلبد، اين بحث و ديگر بحث‏هاى مربوط به حكومت ولايى از ديدگاه امام على عليه السلام را به فرصتى ديگر وامى‏گذاريم.

[1] . نهج البلاغه، خطبه 40.

[2] . همان

[3] .شرح اشارات: 3/371با تلخيص.

[4] . الذخيرة فى علم الكلام، ص 410 411.

[5] . Pierre JosephProudhon

[6] . مكتب‏هاى سياسى، دكتر بهاء الدين پازارگاد، ص 33.

[7] . بحارالانوار: 75/359.

[8] . نهج البلاغه، كلمات قصار، شماره 252.

[9] . الامامة والسياسة، ابن قتيبة: 1/18.

[10] . نهج البلاغه، خطبه 74.

[11] . همان، خطبه دوم.

[12] . نهج البلاغه، خطبه 172.

[13] . نهج البلاغه، خطبه 6، با اندكى تفاوت.

[14] . نهج البلاغه، خطبه 172و 217 با ندكى تفاوت.

[15] . نهج البلاغه، نامه 36.

[16] . نهج البلاغه، خطبه 3.

[17] . همان.

[18] . نهج البلاغه، حكمت 22.

[19] . شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، چهار جلدى، ج‏2، ص 476، شرح خطبه 171، .

[20] . در اين باره به كتاب المراجعات، مراجعه شود.

[21] . نهج البلاغه، خطبه 74.

[22] . مائده/55.

[23] . نساء/59.

[24] . نهج البلاغه، خطبه‏25.

[25] . فاسمعوا له واطيعوا امره فيما طابق الحق. نهج البلاغه، نامه 38.

[26] . نهج البلاغه، خطبه 25.

[27] . نهج البلاغه، خطبه 39.

[28] . همان، خطبه‏180.

[29] . همان، خطبه 39.

[30] . نهج البلاغه، خطبه 131.

[31] . همان، خطبه 40.

[32] . نهج البلاغه، خطبه 105.

[33] . نور/2.

[34] . نهج البلاغه، خطبه 34.

[35] . نهج البلاغه، خطبه 216.

[36] . نهج البلاغه، خطبه 131.

[37] . نهج البلاغه، كلمات قصار، شماره 110.

[38] . نهج البلاغه، كلمات قصار، شماره‏73.

[39] . نهج البلاغه، عهدنامه مالك اشتر.

/ 7