روايت چهارم - تکمله ای بر مقاله پرسش هایی درباره چند حدیث نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تکمله ای بر مقاله پرسش هایی درباره چند حدیث - نسخه متنی

محمد روحانی علی آبادی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

روايت چهارم

1. احمد بن زياد همدانى از مشايخ صدوق است كه وى در إكمال الدين, به صراحت, او را توثيق نموده و ساير مشايخ و رجال شناسان از او تبعيّت كرده اند.

2. معاوية بن هشام قصّار كوفى (م 204 يا 205ق) از راويان اهل سنّت است و ابن سعد در الطبقات الكبرى (ج 6, ص 403) و عجلى در كتاب الثقات (ص 433, ش 1598) و ابن ابى حاتم در الجرح و التعديل(ج 8, ص 385, ش 1759) و ابن شاهين در تاريخ أسماء الثقات(ج 7, ص 163, ش 6660) و نيز سدوسى و ساجى و ابو داوود و ابن حجر, همگى او را ثقه و صدوق معرّفى كرده اند و در عين حال, ابن حبّان در كتاب الثقات (ج9, ص 166) و ابن شاهين و احمد بن حنبل, و ابن عَدى در الكامل(ج 8, ش 150) 1890 روايت از روايات او را به سبب خطا و اشتباهات محرز, مردود و غير قابل اعتماد دانسته اند. همين طور ابن شاهين درباره او گفته است: «رجل صدق, و ليس بحجّة» و ابن حجر در تقريب التهذيب(ج 2, ص 261) درباره او گفته است: «صدوق, له أوهام» و ابن حبّان درباره اش گفته: «ربّما أخطأ» و ابن معين گفته: «صالح و ليس بذاك». ابن جوزى نيز او را ضعيف شمرده و گفته است: «روى ما ليس من سماعه».[5]

به هر حال به نظر مى رسد كه راوى مورد نظر, ثقه و راستگو, ولى گرفتار خطا و اوهام باشد و لذا نتوان به روايت او اعتماد و استناد نمود.

3. سفيان ثورى (م161ق) از ديگر راويان اين حديث است. او از مشايخ بزرگ حديث در زمان خود بوده كه از صدها راوى روايت كرده و صدها راوى و بسيارى از مشايخ شيعه, از او روايت كرده اند.

اين كه نويسنده مقاله گفته است وى در رجال شيعه, مورد توثيق قرار نگرفته, سخنى صحيح است؛ زيرا راوى از راويان غير شيعه است و رجال شناسان شيعه, وظيفه خود نمى دانسته اند كه درباره مشايخ اهل سنّت, اظهار نظر رجالى كنند. البته بعضى از رجاليان متأخّر, مانند مامقانى و محقّق شوشترى, او را به شدّت تضعيف كرده اند.[6]

4. عبدالملك بن عمير(م 136ق), راوى ديگر اين روايت است كه نويسنده مقاله, او را از راويان مجهول تلقّى كرده و آورده كه از رجاليان شيعه, كسى وى را توثيق نكرده است.

عبدالملك بن عمير, از مشايخ شناخته شده سفيان ثورى است كه امام على بن ابى طالب(ع) را ملاقات كرده است.

احمد بن حنبل در كتاب علل الرجال(ج1, ص 27, ش 131) درباره وى گفته است: «فى حديثه اضطراب» و در جاى ديگر(ص 32, ش 197) درباره او گفته: «مضطرب الحديث؛ قلّ من روى عنه إلاّ اختُلف عليه».

يحيى بن معين, او را گرفتار تخليط معرّفى كرده است.[7] و ابو حاتم درباره او گفته كه حافظه خوبى نداشته و مدّتى قبل از مرگ, گرفتار سوء حافظه شده است.[8]

ابن حبّان نيز در الثقات(ج 5, ص 117) او را مُدَلّس معرفى كرده است و ابن حجر, بين همه اقوال درباره او جمع كرده و گفته است كه گرچه راستگو بوده, ولى دچار سوء حافظه شده, و گاهى گرفتار تدليس مى شده است.[9]

5. از مجموعه گفته هاى نويسنده مقاله واين جانب, مى توان نتيجه گرفت: از بين راويان خبر, عمر بن سهل دينورى, زيد صائغ و خالد بن ربعى ناشناخته و مجهول هستند و معاوية بن هشام, گرفتار خطا و اوهام است و عبدالملك بن عمير, مضطرب الحديث و گرفتار سوء حافظه و تدليس است.

از مجموعه اينها معلوم مى شود كه روايت, فاقد اعتبار بوده و ضعيف است.

/ 9