نقد تحليلي در روايات تفسيري از ديدگاه علامه طباطبايي
کمال صحرايي اردکاني عضو هيأت علمي گروه الهيات دانشگاه يزد
چکيده
قرآن مجيد در ديدگاه علامه طباطبائي کتابي است کامل و جاويدان که در دلالت خود مستقل است و در تبيين و تفسير خويش خودکفا است. قرآن ظاهر و باطن دارد و از لايههاي متعدد معنايي برخوردار است که همگي در طول يکديگرند. براي رسيدن به معاني باطني گذار از لايه هاي ظاهري لازم و ضروري است. علامه بر اين اعتقاد است که بايستي روايات معصومين (ع) بر قرآن عرضه گردد و به ميزان موافقتشان با قرآن مورد بهرهبرداري قرار گيرند و از اين جهت در تفسير الميزان متون احاديث و اخبار را با استفاده از قرآن، عقل، تاريخ قطعي، قطعيات علمي و غيره مورد نقد و ارزيابي قرار ميدهد. از منظر ايشان بيانات لفظي قرآن نسبت به بطوني که دارند جنبه مثل به خود ميگيرند تا معارف حقه الهي را به اذهان انسانها - که با محسوسات انس دارند - نزديک کنند و اين امر در برخي از روايات نيز به چشم ميخورد.
مقدمه
سنت به مفهوم اسلامي آن دربر گيرنده اقوال، افعال و تقريرات پيامبر (ص) است در مذهب جعفري سنت ائمه معصومين (ع) ارائه يا توضيح و تفسير شده است. چگونگي برداشت از سنت معصومين (ع) - که نخست در قالب احاديث شفاهي و سپس به صورت مکتوبات حديثي عرضه شده است، - همواره دغدغه اصلي حديث پژوهان و عالمان ديني بوده است. موضوعات بسيار جدي و پراهميتي چون نقل به معنا در احاديث، جعل و تحريف روايات، اسرائيليات يا نفوذ افکار و آراي تحريف شده دانشمندان يهود و نصاري در اخبار و آثار اسلامي، تقيه و بالاخره تأويل احاديث در نحلههاي گوناگون فکري سبب شد که محدثان اسلامي در استفاده از احاديث احتياط بسياري مبذول نمايند و ضوابط و مقرراتي را براي آن امر وضع نمايند. موضوع تعيين ميزان قوت و ضعف احاديث، انديشمندان علوم اسلامي به ويژه محدثان را بر آن داشت که راهکارهايي براي تشخيص صحت و سقم احاديث ارائه نمايند. آنچه در وهله نخست در پيشديد همگان قرار گرفت و سابقه آن تا قريب به عصر صدور احاديث قدمت داشت، جرح و تعديل راويان و ناقلان احاديث بود آنها با استفاده از نقد و بررسي احوال راويان حديث - که سلسله سند را تشکيل ميدادند - درستي يا نادرستي حديث را معين ميکردند. به عبارت ديگر در اين روش متن روايت مورد بررسي قرار نميگرفت و تنها به بررسي وثاقت يا عدم وثاقت راوي يا مرويان بسنده ميشد. علم رجال که متکفل بررسي اين امر مهم درباره راويان و ناقلان حديث است با اين ديدگاه در علوم حديثي راه يافت و براي خود جايگاه پرارزشي احراز کرد. شيوه دوم در بررسي و نقد اخبار که آن را "نقد داخلي يا تحليلي " مينامند. ناظر به بررسي و تحليل محتواي متن حديث است بدون آنکه سلسله اسناد و راويان آن در نظر گرفته شود. در ميان بيانات معصومين (ع) نيز به ملاکهاي نقد و بررسي متن حديث تصريح شده است از جمله در خطبه معروف پيامبر بزرگوار اسلامي در مني، آن حضرت به مطابقت قول خود با قرآن تأکيد نموده است. " يا ايها الناس ما جائکم عني يوافق القرآن فانا قلته و ما جائکم عني لا يوافق القرآن فلم اقله"[1] صحابه پيامبر اکرم (ص) نيز گاهي به نقد متن حديث ميپرداختند دکتر طه حسين از عايشه نقل کرده است که چون حديث " ان الميت يعذب ببکاء اهل عليه " را شنيد آن را باور نکرد و با اين آيه از قرآن مجيد رد نمود: "و لاتزر وازرة وزر اخري"[2] (انعام /164) شيخ کليني نيز - که از متقدمين جمعآوري اخبار و احاديث شيعه به شمار ميرود - در مقدمه کتاب کافي به مطابقت اخبار با قرآن و سنت قطعي و اجتماعي که ملاک هاي متني محسوب ميشوند، اشاره کرده است.[3] با گسترش علوم حديثي و پيدايش شاخه مصطلحالحديث که به غلط درايهالحديث ناميده ميشود و در نتيجه تنوع و تقسيم احاديث، بررسي اسناد از اولويت بيشتري برخوردار شد و غالب محدثان پس از اين بيشترين توجه را به جرح و تعديل راويان حديث مبذول داشتند. اکنون معاصرين در تحقيقات علوم انساني بر اين باورند که نگاه داخلي به هر متن و تحليل محتوا و تفسير اجزاي آن با در نظر گرفتن قرائن جانبي و سياق جملهها و فضاي کلي حاکم بر متن و بستر تاريخي - اجتماعي آن ضرورت کامل دارد. توجه به اين نکته پراهميت در علوم حديث به لحاظ جايگاه و نقش گسترده آن در شکلگيري عقايد مذهبي آثار و نتايج فراواني به دنبال خواهد داشت. محمود ابوريّه در زمينه ضرورت تحليل متن مينويسد: " علماء فقهالحديث از وراي نقد اسناد اخبار و آثار، نقد ديگري دارند که دربر گيرنده متون ميشود و اين نقد شامل معاني و لغت ، حکم عقل و شرع و تعارض اقوال و آثار است و آنها در اين زمينه از نقد با علماي فلسفه، ادبيات و تاريخ مشترکند و در عصر ما به نام "نقد تحليلي " مشهور است و از اينجاست که بر بسياري از احاديث حتي اخباري که سند آنها صحيح ميباشد، اشکال وارد کردهاند."[4] مولف کتاب "منهج نقد المتن عند علماء الحديث النبوي " پس از نقل ايراد مستشرقان به روش محدثان اسلامي - که در زمينه نقد حديث بيشتر متکي به نقد و بررسي سند بودهاند- چنين مينويسد: " دو طريقه براي نقد وجود دارد روش نقد خارجي و نقد داخلي، اما نقد خارجي همان نقد سند و اسناد است "؛ يعني طريقي که شخص حديث را از فرد ديگري روايت ميکند و از يک سلسله راويان تشکيل يافته است. در اين روش، سند يا اسناد هنگامي صحيح است که متصل باشد و راويان آن عادل و ضابط باشند و اسناد حديث "شاذ "[5] و داراي ضعف نباشد هرگاه اين شروط حاصل شود اسناد حديث صحيح است. به اين طريقه از نقد، "نقد اسنادي " ميگويند. اما نقد داخلي "نقد متن " ناميده ميشود.[6] نويسنده در قسمت ديگري از کتاب به ارائه معيارهاي نقد و بررسي متن حديث پرداخته است.[7]