6-2- نقد و بررسي روايات به كمك قطعيات تاريخي - نقد تحلیلی در روایات تفسیری از دیدگاه علامه طباطبایی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نقد تحلیلی در روایات تفسیری از دیدگاه علامه طباطبایی - نسخه متنی

کمال صحرایی اردکانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

6-2- نقد و بررسي روايات به كمك قطعيات تاريخي

تاريخ علمي است كه از وقايع و حوادث گذشته سخن مي‌گويد. در واقع تاريخ ضبط و نقل حوادث كلي و جزئي از چيزهايي است كه انسان همواره در ادوار زندگي خود بدان توجه داشته است. در اين نقل قولها جعل و تحريف روي داده است و تمام آنچه كه در كتب تاريخ آمده است به صحت نپيوسته است. علامه طباطبايي به عواملي اشاره مي‌كند كه در فساد گزارشهاي تاريخي دخيل بوده است.[30]

نخست آنكه در هر عصري تحت تاثير خواست و تمايلات فرمانروايان بوده است و طبيعي است كه حكومت‌ها متمايل به اظهار وقايعي هستند كه بر ايشان سودمند است و عامل دوم ناقلين اخبار هستند كه از اعمال احساسات دروني و عصبيت‌هاي قومي خودداري نكرده‌اند. علي‌رغم اين نقاط ضعف و عوامل ديگر، برخي از رويدادهاي تاريخي از قوت و اعتبار خاصي برخوردارند و تقريباَ از مسلّمات تاريخي محسوب مي‌شوند. علامه طباطبايي در تعارض مابين قرآن و تاريخ، همواره قرآن را معيار صحت مي‌داند:

«هرگاه قرآن داستاني را بر خلاف تاريخ نقل كرده، ميان آنها معارضه واقع نمي‌شود زيرا قرآن وحي الهي و منزه از هرگونه خطا و دروغ است ولي تاريخ ابداَ از خطا و كذب مصونيّت ندارد و اغلب داستانهايي كه قرآن نقل كرده مانند همين داستان طالوت، با نقل كتب عهدين مخالف است و آنها هم چون دستخوش تحريفات و تغييرات واقع شده بر كتب تاريخ برتري ندارند و درصورت مخالفت قرآن با كتب تاريخ و بويژه با كتب عهدين توليد اشكال نمي‌كند. زيرا قرآن كلام حق و از طرف حق است.» [31]

اما رويكرد علامه به اخبار و احاديث با توجه به قطعي نبودند صدور بسياري از آنها با ديدگاه وي درباره قرآن تفاوت دارد و از همين منظر است كه در نقد احاديث و اخبار به وقايع تاريخي نيز استناد مي‌كند. از باب نمونه پس از ذكر روايتي كه در آن آمده است كه پيامبر (ص) پيش از آن كه سوره «نمل» نازل شود نامه‌اي به اهل نجران نوشت و آنان را به اسلام دعوت كرد، مي‌نويسد:

«سوره نمل از سوره‌هاي مكي است و مضمون آن به صراحت دلالت مي‌كند كه قبل از هجرت نازل شده است. در اين صورت چگونه با داستان ارسال نامه به اهل نجران قابل جمع است ] كه در سال هشتم هجرت پيامبر به مدينه تحقق پيدا كرد [ .[32]

7-2- مثل و رمز در بيانات معصومين (ع)

يكي از مباحثي كه متقدمين - حداقل به شكل كنوني آن- كمتر به آن پرداخته‌اند مساله زبان دين بطور اعم و زبان قرآن بطور اخص است. طرح مسأله به اين صورت است كه آيا دين زبان ويژه‌اي دارد و آيا انسانها با فهم عادي و روش تفهيم و تفهم‌اي كه با آن آشنا هستند مي‌توانند به معناي واقعي كلام الهي دست يابند؟

از ديدگاه علامه طباطبايي بيانات قرآني - كه از يك سلسله حقايق عيني و از ام‌الكتاب سرچشه مي‌گيرد و بطور خالص قابل ارائه نمي‌باشد - در قالب زبان بشري ارائه شده است تا فهم آن براي انسانها آسان شود بنابراين بينات لفظي قرآن نسبت به معاني باطني چون مثلي است كه گوينده براي نزديك كردن فهم شنونده از آن استفاده مي‌كند ايشان در بحث از تفسير به رأي و چگونگي آن مي‌نويسد:

«از اضافه شدن ضمير به لفظ رأي ] در حديث من فسّر القرآن برايه فليتبوء مقعده من النار [ مي‌توان دريافت كه مقصود از تفسير به رأي استقلال در تفسير است. به اين صورت كه مفسر در تفسير قرآن به همان نحو كه از اسباب تفهيم و تفهم در كلام عربي استفاده مي‌کند، بهره ببرد و کلام خدا را با کلام مردم مقايسه کند. در کلام بشري هرگاه ما قطعه‌اي از كلام را از گوينده‌اي بشنويم بي‌درنگ قواعد معمول در كشف مراد و مقصود كلام را به كار مي‌بريم و حكم مي‌كنيم كه فلان مطلب را اراده كرده است و به همين نحو در اقرار و شهادت عمل مي‌كنيم زيرا كه تمام بيانات ما مبني بر آن چيزهايي است كه ما از لغت و مصاديق آن به نحو حقيقت و مجاز فرا گرفته‌ايم. ولي بيان قرآني به اين صورت نيست. بلكه كلامي است كه بعضي از آن به بعض ديگر متصل است در عين اينكه ظاهراَ از هم جدا هستند... بنابراين تفسير به رأي كه از آن نهي شده است امري است كه به طريق كشف مربوط مي‌شود. به عبارت ديگر پيامبر (ص) نهي فرموده است از اينكه كلام خدا را به همان صورت كلام غيرخدا بفهميم.»[33]

علامه طباطبايي در عين اينكه براي آيات لايه‌هاي متعدد معنايي قايل است ولي هرگز معناي ظاهري آيات را نيز نفي نمي‌كند و هر دور ا در طول يكديگر به حساب مي‌آورد. نيز بيانات لفظي قرآن را امثالي براي معارف حق الهي مي‌داند و چنين اظهار مي‌دارد:

»معلوم شد كه بيانات لفظي قرآن نسبت به معارف حقه الهي مثلهايي بيش نيست زيرا در اين آيات آن معارف به ميزان افهام عامه مردم يعني افرادي كه جز محسوسات چيزي را درك نمي‌كنند نازل شده است.»[34]

همين بيان را در جايي ديگر به اين صورت گزارش ياد كرده‌اند:

«بيانات قرآن مجيد نسبت به بطوني كه دارند جنبه مثل به خود مي‌گيرند يعني نسبت به معارف الهيه كه از سطح افهام عاديه بسي بلندتر و بالاتر مي‌باشد مثلهايي هستند كه براي نزديك كردن معارف ياد شده به افهام ارائه شده‌اند... و قرآن مجيد امثال فراواني را ذكر مي‌كند ولي آيات فوق «ولقد صرفنا لرلناس في هذا القرآن من كل مثل فابي اكثر الناس الا كفوراَ» اسري /89. «و تلكء الامثال نضربها للناس و مايعقلها الاالعالمون»عنكبوت/43.[35] و آنچه در اين مضمون است مطلق مي‌باشند و در نتيجه بايد گفت همه بيانات قرآني نسبت به معارف عاليه كه مقاصد حقيقي قرآن‌اند امثال مي‌باشند.»[36]

علامه طباطبايي نمادين بودن بيانات لفظي قرآن را به نحوي كه اندكي از آن نقل شد. پذيرفته است. به همين ترتيب در برخي از روايات معصومين (ع) قايل به نمادين بودند بيان روايت مي‌باشد. به عنوان نمونه به روايتي اشاره مي‌كند كه در آن ماجراي شكافتن سينه پيامبر (ص) و خارج كرد كينه و حسد از آن و جاي دادن رأفت و رحمت به جاي آن، توضيح داده شده است. آنگاه در تحليل روايت مي‌نويسد:

«به هر حال بدون اشكال اين قصه، جنبه مثل و نمادين دارد و دانشمندان اسلامي بحث‌هاي طولاني پيرامون مفاد اين روايت مطرح كرده‌اند كه همه بحث‌ها بر اين پندار استوار بوده است كه جريان قصه مادي و يك برخورد مادي بوده است و به همين جهت وجوهي را ذكر كرده‌اند كه چون اصل و اساس بحث باطل بود از نقل آن وجوه خودداري كرديم.»[37]

/ 10