ايت الله بروجردي درمسجدعشقعلي درس اصول مي فرمودند،روزي يكي ازفضلابنام شيخ علي چاپلقي اشكال كردند،آقاجواب اورا دادند،آقاي شيخ علي چاپلقي جواب آقاراردكرد،آقاعصباني شدبه گونه اي كه آقاشيخ علي متاثرومنقلب شدكه مي خواست گريه كند،آن درس تمام شد .يكي از اصحاب آيت الله بروجردي مي گويد:نمازمغرب راخوانده بودم ناگاه خادم آقاي بروجردي نزدمن آمدوگفت :آقابين دركتابخانه واندرون ايستاده ومتاثراست وفرمود:برويدبه خوانساري بگوييدبيايد،اينجانب باعجله نمازعشاءرا خواندم وبه محضرآقارسيدم تامرداديدبه من فرمود:اين چه حالتي بودكه از من صادرشد؟يك نفرعالم رباني رارنجاندم ،الان بايدبروم ودست ايشان را ببوسم وحلاليت بطلبم تاازمن بگذردوبعدبيايم ونمازمغرب وعشارابخوانم .عرض كردم :ايشان درمسجدشاه زيدامام جماعت است وبعدازنمازمساله مي گويد :لذاتادوسه ساعت ازشب گذشته به منزل خودنمي آيد،من به ايشان اطلاع مي دهم كه آقافرداصبح به منزل شماخواهندآمد .صبح شدمن رفتم حرم وبرگشتم ،ديدم آقاسواربردرشكه دركنارمنزل مامنتظرمن هستند،درخدمتشان رفتيم منزل آقا شيخ علي چاپلقي ،وقتي كه آقاي بروجردي ،آقاشيخ علي راديد،مي خواست دست او راببوسدكه اونگذاشت ،آقامي فرمودند:ازمن بگذريد،ازحالت طبيعي خارج شدم وبه شماپرخاش كردم و ...آقاشيخ علي عرض كرد:شماسرورمسلمين هستيد، برخوردشماباعث افتخارمن بودو ...آقاتكراركردند:ازمن بگذريدومرا عفوكنيد .همين موضوع باعث شدكه آقاشيخ علي ،تاآخرعمر،موردمراحم و عطوفت خاص آيت الله بروجردي بودند ..