نتيجه شوم بوالهوسى - آینده نگری نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
نتيجه شوم بوالهوسى
حقيقتش را بخواهيددراين چهارسال من فقط6ماه اول زندگي باهمسرم مهربان بودم وبعداز اين مدت بناي ناسازگاري راگذاشتم ،هيچ وقت نسبت به زندگي احساس مسؤوليت نمي كردم هرچه درآمدداشتم صرف ولخرجي وخوشگذراني خودم مي كردم ،هيچ ارزشي براي همسرم وزندگي ام قائل نبودم وزندگي رابه بازيچه گرفته بودم ،تذكرات مداوم همسرم رانشنيده مي گرفتم .الان يك سال است كه همسرخوب ومهربانم مراترك كرده وازيكديگرجداشده ايم اوبه خاطراخلاق ورفتاربدمن قهركرده وبه خانه پدرش رفته است ومي گويدبايدمراطلاق بدهي ،من درعرض يك سال خيلي فكركردم وحالامي فهمم كه اونه تنهاهمسرم بودبلكه مثل جامه اي نيكوعيوب مرامي پوشاند، حجاب اسلامي راكاملارعايت مي كرد،بدون اجازه من جايي نمي رفت حتي به تنهايي غذانمي خورد،هميشه مي گفت :زن بايدپيروفاطمه زهراع باشد .گويي نعمتي بود كه خدانصيب من كرده بود،امامن قدراوراندانستم وحالادچارعذاب وجدان شده ام ،آتش دردرونم شعله ورشده وازشنيدن نام طلاق بدنم مي لرزدتابه حال چندين بال مي خواستم دست به خودكشي بزنم ولي لبخندشيرين دخترم جلوچشمانم مجسم شده ومراپشيمان كرده است وچيزي نمانده كه ديوانه شوم ،چون درحق همسرم وآن بچه نازنين خيلي كوتاهي كرده ام وحالاپشيمان شده ام اماافسوس كه ديگرديرشده است هرچه به اومي گويم مي خواهم بديهاي گذشته راجبران كنم ومثل يك مردواقعي به زندگي ادامه دهم باورنمي كند ./اطلاعات هفتگي ،سوم مرداد1369،شماره 2488، صفحه 16 .