كريم خان زند گويد وقتي كه در اردوي نادري ، مردي سپاهي بودم از فقر و احتياج ، زيني طلاكوب رااز مرد زين سازي دزديدم كه مال يكي ازامراي افغان بود ، روز ديگر شنيدم كه زين ساز بيچاره در زندان نادري است و حكم شده كه روز ديگر اگر زين را ندهد بطناب رسد او را به دار بياويزند .دل من از اين خبر بسي سوخت .زين را بردم و بجائي كه برداشته بودم گذاشتم و صبر كردم تا زن زين ساز رسيد .چون آن رابه ديد نعره كشيد و از فرط سرور بر زمين افتاد و دعا نمود و گفت خداوند به كسي كه اين زين را واپس آورده آنقدر عمر دهد كه صد زين مرصع طلاكوب بخود بيند و من يقين دارم كه ازدعاي آن زن به اين دولت رسيدم ./ كشكول طبسي ج 2 ص 238