نفرين -پيرزن - دعا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دعا - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نفرين -پيرزن

آورده اند كه ملكي بود ظالم و خواست تا قصري بنا كند ،پس مهندسان را بخواند تا شكل آن را بر صفحه خاك كشيده به نظر خيال او در آورند .

و خانه اي بود از آن زالي پيرزني در جوار آن ، و آن را در شكل مي بايست آورد تا آن كوشك تمام شود و مربر درآيد .

پس پيرزن را گفت اين خانه را بفروش گفت نفروشم كه فرزندان خرد دارم و اين خانه مسكن و عورت پوش ايشان است .

روزي آن پيرزن غايب بود و چون باز آمد ، خانه خود را فروآورده ديد .

پيرزن از آن ، عظيم برنجيد و باب ديده روي باسمان كرد و گفت الهي ان كنت غائبا فكنت حاضرا بار خدايا ، اگر من غايب بودم تو حاضر بودي .

همين كه اين مناجات بكرد امير بر سر آن عمارت نشسته بود ، زلزله در آمد و آن بنا را تمامت بر زمين انداخت و آن پادشاه در زير سنگ آمد وهلاك شد تا عاقلان را معلوم شود كه ظالم پايدار نباشد .

آنچه يك پيرزن كند به سحر، نكند صد هزار تير و تبر

/ هزارويك حكايت تاريخي ج 2 ص 27 محمود حكيمي

/ 24