ديوانه دانا - دیوانگی و جنون نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دیوانگی و جنون - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ديوانه دانا

گويند .

ديوانه اي بردشت مي گذشت ،دشتي پرازاسب وگاووگوسفندديد .

پرسيد .

اينهاازكيست ؟گفتند: ازآن عميدنيشابور .

چون به شهرآمدسرايي مجلل ديد .

پرسيد .

اين سراي ازآن كيست ؟گفتند:ازآن عميدنيشابور .

وچون پرسيدكه اين غلامان ازآن چه كس اندو درپاسخ به اوگفتندازآن عميدنيشابور،دستارپاره خويش رابه هواپرتاب كردوگفت:"خداياتوكه همه چيزبه عميدداده اي اين نيزبه اوده .

/ 14