مرد ساده لوح - دیوانگی و جنون نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
مرد ساده لوح
درمراسم سوگواري درزمان آل بويه ،گاهي ماجراهايي رخ ميدادكه باعث خنده حضارميشدومجلس به هم ميخورد،يكي ازموارد آن ،اين بودكه ابوالفرج محمدبن العباس ازرجال آل بويه به مناسبت فوت پدرش درشيراز،مجلس عزاترتيب داده بود،مردي بنام ابوالعباس درستويه ،واردشد وپس ازطلب مغفرت براي مردمتوفي ،به ابوالفرج روكردوپرسيدكه آياخبر مرگ پدرت صحيح است ؟ابوالفرج جواب ابوالفرج دادنامه هاوخبرهايي دراين باره ،ازشيرازبمن رسيده كه جاي شكي دراين خصوص باقي نميگذارد،ابوالعباس گفت ، اين سخنان راكناربگذارد،آياپدرت باخطخودمردنش رابتواطلاع داده است ؟ ابوالفرج ،پاسخ دادكه اگرباخطخودنوشته بود،مادراينجابه عزانه نشسته بوديم .حاضران درمجلس پس ازشنيدن اين سؤال وجواب ديگرنتوانستندازخنده خودداري كنند،وچندتن ازشدت خنده به بيرون دويدند،ابوالفرج هم برخاست ومجلس به هم خورد .