از-ماست -كه -بر-ماست - دیوانگی و جنون نسخه متنی

از-ماست -كه -بر-ماست

ديوانه اي هميشه باحركات ورفتارخودباعث اذيت وآزاراطرافيان ميشد .

مخصوصاهرباركه حمام ميرفت مردم ازترس اوبحمام نميرفتندوآنهايي كه در حمام بودندفوري ازحمام بيرون ميامدنديك روزكه اين ديوانه بحمام فته بودو حمام راقرق كرده بودتازه واردي بحمام رفت .

استادحمامي به اوگفت داخل حمام نشوچون ديوانه درحمام است .

وي تازه واردبحرف حمامي گوش ندادولخت شدو لنگي بخودبست ولنگ ديگري راباآب حوض سربينه حمام خيس كردوتاباندو شروع كردبه دروديوارحمام كوبيدن تاآن كه واردگرمخانه شدوبدون اين كه توجهي به ديوانه بكندبالنگ تابيده چندضربه آي به پشت وشانه ديوانه نواخت و خلاصه آن چنان ديوانگي ازنشان دادكه ديوانه اصلي ازحركات اوحيرت كردواز ترس به رختكن حمام رفت وفورالباس راپوشيد .

استادحمامي ازديوانه سوال كردچطورشدكه ميخواهي ازحمام بروي ؟ديوانه گفت هيچ نگوكه ديوانه توي حمام است .

وقتي ازتازه واردكه اين صحنه راساخته بودسوال كردندكه توچطورباعث فراري شدن ديوانه ازحمام شدي ؟گفت اوتابحال ازخودش ديوانه ترنديده بود .

تمثيل ومثل جلددوم