از اوج
باران قصيده واريغمناک
آغاز کرده بود
مي خواند و باز مي خواند
بغض هزار ساله دردش را
انگار ميگشود
اندوه زاست زاري خاموش
ناگفتني است
اين همه غم ؟
ناشنيدني است
پرسيدم اين نواي حزين در
عزاي کيست
گفتند اگر تو نيز
از اوج بنگري
خواهي هزار بار ازو تلخ تر گريست