اينك به بيان نكتههايي از اين مبلغ و خطيب وارسته ميپردازيم:1. هنگامي كه عثمان او را با عدهاي به شام تبعيد نمود، معاويه براي محك زدن آنان جلساتي با آنها داشت و گاهي برتريهاي خودش را مطرح ميكرد، روزي گفت: قريش دريافت كه ابوسفيان بهترين آنها و پسر بهترين آنهاست. مگر آن چه خداوند براي پيامبرش محمد صلياللهعليهوآله قرار داده زيرا او انتخاب شده خداوند است. اگر ابوسفيان پدر تمامي انسانها بود. همه انسانها حليم و بردبار بودند.در ابن هنگام خطيب شجاع صعصعه برخاست و گفت: دروغ گفتي. بهتر از ابوسفيان را خدا آورده است. كسي كه خداوند او را به دست خود خلق كرد و روح بر او دميد و به ملائكه فرمود سجدهاش كنيد و در بين فرزندان او خوب و بد و زيرك و احمق وجود دارد.342. گروهي از مردم عراق بر معاويه وارد شدند. معاويه گفت:آفرين بر شما مردم عراق به سرزمين مقدسي گام نهاديد. زميني كه حشر و نشر در آن است و نزد برترين امير آمديد.صعصعه از ميان برخواست و پس از حمد خداوند و درود بر رسولش صلياللهعليهوآله گفت:معاويه، اين كه گفتي سرزمين مقدس، سوگند به جانم كه سرزمين باعث تقدس افراد نميشود و اعمال است كه موجب ارزش است و حشر و نشر نيز مربوط به اعمال است. اما اينكه خود را برترين امير دانستي، برترين حضرت آدم است. دستهاي نيك و برخي سفير و احمق و برخي عالم يا جاهل هستند.معاويه برآشفت و گفت:به خدا قسم ترا خوار و فراري شهرها خواهم ساخت.صعصعه گفت:«واللّه اِن في الارض لَسَعْه و اِنّ في فراقك لَدَغه» بخدا قسم سرزمين خدا وسيع و دوري از تو راحتي است.معاويه گفت: سهمت را قطع ميكنم.صعصعه گفت:«اِن كان ذالك بيدك فافعل، اِن العطاء و فضايل النعماء في ملكوت من لا تنفد خزائنَهُ ولا يبيد عطاء».معاويه گفت: با اين حرفها خودت را به كشتن دادي.صعصعه گفت: لا تقتل النفس التي حرم اللّه الا بالحق. و من قتل مظلوما كان اللّه لقاتله مقيما يرهقه اليما و يجرعه جميعا و يصليه جحيما.35در اين هنگام معاويه بر عمر و عاص گفت تو با او سخن بگو:عمر و عاص گفت: چه چيزي تو را بر سلطنت شورانيده؟صعصعه گفت: واي بر تو: اي پناهگاه فراريان فاسد و دشمن خيرخواهان.3. در مورد ديگري به معاويه گفت: «انما انت طليق ابن طليق اطلقها رسول اللّه».36فاني لا تصلح الخلافه للطليق.تو آزاد شده فرزند آزاد شدهاي. شما را پيامبر آزاد كرد بندگان آزاد شده شايسته خلافت نيستند.4. در يكي از اوقاتي كه صعصعه سخنراني ميكرد: عثمان بن عفان گفت:ايها الناس اِن هذا البجباج: النفاح ما يدري من اللّه ولا اين اللّه!صعصعه گفت:اما قولك: ما ادري من اللّه. فان اللّه ربناء رب آيا وناالاولين اما قولك: لا ادري اين اللّه. فان اللّه لبالمرصاد. سپس قرائت كرد اذن للذين يقاتلون بانهم ظلموا اِن اللّه علي لضرهم لقدير.37مسعود ميگويد:براي صعصعه اخباري نيكو و كلامي در نهاية فصاحت و بلاغت و ايضاح معاني و ايجاز اختصار است.38و با ابن عباس مصاحبه مفصلي دارد كه در آخر ابن عباس گويد: انت يابن صوحان. باقر علم العرب.39ابويحيي عبدالرحيم بن محمدبن محمدبن اسماعيل معروف به «ابن نباته» متوفي 374 خطيب برجسته قرن چهارم هجري و سخنور حاكم بزرگ شيعه (سيف الدوله) و از خاندان بني حمدان، در حلب بين سالهاي 315 تا 356 است.او به طور غير مستقيم شاگرد مكتب حضرت علي عليهالسلام . خطبههايش را از خطبههاي حضرت اخذ ميكرد و سخنش را با نام حضرت آغاز ميكرد.