گروهي از مبلّغان ما به شيوههاي كهن پايبند هستند و روش تبليغي آنان امروزي نشده است و لذا جذاب نميباشند عدهاي در هنگام بيش از حدّ لازم سخن ميرانند در حالي كه تحقيقات و تدبّرات كافي پيرامون موضوع ننمودهاند. در استفاده از آيات و احاديث و روايات گزينشي عمل ميكنند و تعادل فطري دين را مراعات نميكنند. تصوّر ميكنند كه هر چه بيشتر از تقوي و پرهيزگاري و بي اعتباري و جيفه دنيا و بيرغبتتر كردن مسلمانان به ضروريات زندگي و نظام دنيوي بپردازند حق مطلب را بهتر اداء كردهاند اينان چون گزينشي عمل ميكنند، بسياري از آيات قرآن ناشناخته و مهجور و عمده قواعد و مقررات آسماني نظام حكومتي و اجتماعي و سياسي و مدني اسلام مورد بيتوجهي قرار ميگيرد.دو تبليغ است الف. شيوه كار خداوند و پيغمبر عزيز در نزول و ابلاغ آيات مراعات شود زيرا: «خير الكلام، ما قل و دلّ». ب. با عنايت به آيه شريفه: «وَ اَمرُهُم شُوري بينهم». از نظرات متخصصان و دانشمندان علوم گوناگون براي نفوذ و تأثير بيشتر بهره گرفته شود. همچنين براي تبيين مفاهيم آيات علمي قرآن كريم از متخصّصان علوم مربوطه نظرخواهي شود. ج. در تبليغ اسلام آن چنان كه خداوند امر فرموده است اصول فطرت كاملاً مراعات شود: «فَاَقِم وَجهَكَ للدّين حنيفا فِطرَ الّتي فَطَرالنّاس عَليْها لا تبديل لِخَلق اللّه ذالِك الدّينَ القَيم وَ لكِنَّ اكثر النّاس لما يَعلَمُون»:شناخت طبيعت و علوم طبيعي به خصوص شناخت فطرت انسانها نيمي از شناخت دين است و انسانها هم با عقايد و نظامات و فرهنگهاي گوناگون در جهان پراكندهاند. لذا بايد امر تبليغات اسلامي را جهانشمول نمايند، پس جامعهشناسي و نژادشناسي و تاريخ و جغرافيشناسي و انسانشناسي براي تأثير تبليغات ضرورت دارد.بر مبلغ است كه به گونهاي مفاهيم دين را مورد توجّه و عمل قرار داد كه با فطرت و طبيعت كاملاً هماهنگ باشد وگرنه دين پايدار نخواهد ماند. مردم مركّب از جسم و روح ميباشند و هر يك از اين دو جزو مقتضيات و نيازمنديهاي مربوط به خود را دارد پس نبايد دين را به اين منظور كه از انسانها فرشته پديد آيد به كار گرفت بلكه بايد بگونهاي به كار گرفت كه بشرها را بسمت انسانيت و انسان بسوي آدم شدن راهنما گردد.