بیشترلیست موضوعات نقش و جايگاه مردم در انديشه سياسي اسلام و امام خميني قدسسره چكيده مقدمه سير انديشه نقش مردم در حكومت جايگاه مردم در انديشه سياسي اسلام 1 - رضايت مردم 2 - پذيرش بيعت 1 ـ وظيفه مشورت با مردم 2 ـ پاسخگويي به مردم: فصل سوم: وظايف مردم در امور سياسي توضیحاتافزودن یادداشت جدید
«ولا تظنوا بي استثقالاً في حق قيل لي و لا التماس اعظام لنفسي فانه من استثقل الحق ان يقال له او العدل ان يعرض عليه كان العمل بهما اثقل عليه»128حجربن عدي پس از ماجراي صلح امام حسن عليهالسلام با معاويه به گونهاي با حضرت سخن گفت كه هرگز از يك يار باوفا و مخلص انتظار نميرفت «لو انك مت قبل هذا اليوم و لم يكن ما كان، انا رجعنا راغمين بما كرهنا و رجعوا مسرورين بما احبوا» اين جسارت در برخورد و سخن حضرت اثري نگذاشت، امام عليهالسلام با آرامي فرمودند: «يا حجر ليس كل الناس يحب ما تحب و لا رأيه رايك و ما فعلت الا ابقاء عليك».129البته حاكمان ستمگر و جائر از انتقاد و خير خواهي استقبال نخواهند كرد و حتي از شنيدن كلمه «اتقالله» هم عصباني ميشوند «و اذا قيل له اتق الله اخذته العزة بالاثم فحسبه جهنم و لبئس المهاد»130 و چون به او گفته شود «از خدا پروا كن» نخوت، وي را به گناه كشاند پس جهنم براي او بس است.مصلح و مفسر عاليقدر شيخ جواد بلاغي در تفسير اين آيه مينويسد:«اين آيه نشانهاي از حاكم غير الهي را بيان ميكند. چون آيه قبل چنين است «و اذا تولي سعي في الارض ليفسد فيها» «تولي» به دست گرفتن ولايت و رهبري است. وقتي چنين افرادي به حكومت و قدرت ميرسند اولاً فساد آفريني ميكنند و ثانيا به نصيحت و خيرخواهي نيكان نه تنها اعتنايي ندارند بلكه حتي از «اتق الله» ناراحت ميشوند».131مرحوم نائيني، عاملي بازدارنده از استبداد را در محاسبه و مراقبه ملت و مسؤوليت كامله ميداند و مينويسد:«در صدر اسلام، استحكام اين اصل به جايي منتهي بود كه حتي خليفه ثاني با آن ابهت و هيبت به واسطه يك پيراهن كه از حله يمانيه بر تن پوشيده بود، چون قسمت آحاد مسلمين از آن حلهها بدان اندازه نبود، در فراز منبر از آن مسؤول (استيضاح) شد و در جواب امر به جهاد «لا سمعا و لا طاعة» شنيد و با اثبات آن كه پسرش عبدالله، قسمت خود را به پدرش بخشيده و پيراهن از آن دو حصه ترتيب يافته است، اعتراض ملت را مندفع ساخت».132رهبر فقيد انقلاب اسلامي حضرت امام خميني قدسسره نيز بارها بر ضرورت انتقاد و نقش مهم آن تأكيد داشتند و ميفرمودند: «انتقاد براي ساختن، براي اصلاح امور لازم است».133و در جايي ميفرمايند:«همه ما مسؤوليم نه مسؤول براي كار خودمان، مسؤول كارهاي ديگران هم هستيم مسؤوليت من هم گردن شماست، مسؤوليت شما هم گردن من است. اگر من پايم را كج گذاشتم، شما مسؤوليد اگر نگوييد چرا پايت را كج گذاشتي، بايد هجوم كنيد، نهي كنيد كه چرا؟»134و در جائي دوستان واقعي را كساني ميدانند كه عيوب را متذكر ميشوند:«انسان بايد از كساني كه به او خرده ميگيرند ـ از آنها ياد بگيرد ـ كساني كه از او تعريف ميكنند بداند كه اين زبان تعريف خصوصا در يك اموري كه جاي انتقاد است. اين همان زبان شيطاني است و آن هم تأييدش شيطاني است».135«هر فردي حق دارد كه مستقيما در برابر سايرين، زمامداران مسلمين را استيضاح و به او انتقاد كند»136حتي دستگاههاي تبليغاتي بايد بگونهاي باشند كه افكار و انديشههاي مردم را منعكس كنند.«راديو و تلويزيون بايد مستقل و آزاد باشند و همه گونه انتقاد را با كمال بي طرفي منتشر سازند تا بار ديگر شاهد راديو و تلويزيون زمان شاه مخلوع نگرديم».137