نقش و جایگاه مردم در اندیشه سیاسی اسلام و امام خمینی (قدس سره) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نقش و جایگاه مردم در اندیشه سیاسی اسلام و امام خمینی (قدس سره) - نسخه متنی

سید ابوالفضل موسویان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

«ولا تظنوا بي استثقالاً في حق قيل لي و لا التماس اعظام لنفسي فانه من استثقل الحق ان يقال له او العدل ان يعرض عليه كان العمل بهما اثقل عليه»128

حجربن عدي پس از ماجراي صلح امام حسن عليه‏السلام با معاويه به گونه‏اي با حضرت سخن گفت كه هرگز از يك يار باوفا و مخلص انتظار نمي‏رفت «لو انك مت قبل هذا اليوم و لم يكن ما كان، انا رجعنا راغمين بما كرهنا و رجعوا مسرورين بما احبوا» اين جسارت در برخورد و سخن حضرت اثري نگذاشت، امام عليه‏السلام با آرامي فرمودند: «يا حجر ليس كل الناس يحب ما تحب و لا رأيه رايك و ما فعلت الا ابقاء عليك».129

البته حاكمان ستمگر و جائر از انتقاد و خير خواهي استقبال نخواهند كرد و حتي از شنيدن كلمه «اتق‏الله» هم عصباني مي‏شوند «و اذا قيل له اتق الله اخذته العزة بالاثم فحسبه جهنم و لبئس المهاد»130 و چون به او گفته شود «از خدا پروا كن» نخوت، وي را به گناه كشاند پس جهنم براي او بس است.

مصلح و مفسر عاليقدر شيخ جواد بلاغي در تفسير اين آيه مي‏نويسد:

«اين آيه نشانه‏اي از حاكم غير الهي را بيان مي‏كند. چون آيه قبل چنين است «و اذا تولي سعي في الارض ليفسد فيها» «تولي» به دست گرفتن ولايت و رهبري است. وقتي چنين افرادي به حكومت و قدرت مي‏رسند اولاً فساد آفريني مي‏كنند و ثانيا به نصيحت و خيرخواهي نيكان نه تنها اعتنايي ندارند بلكه حتي از «اتق الله» ناراحت مي‏شوند».131

مرحوم نائيني، عاملي بازدارنده از استبداد را در محاسبه و مراقبه ملت و مسؤوليت كامله مي‏داند و مي‏نويسد:

«در صدر اسلام، استحكام اين اصل به جايي منتهي بود كه حتي خليفه ثاني با آن ابهت و هيبت به واسطه يك پيراهن كه از حله يمانيه بر تن پوشيده بود، چون قسمت آحاد مسلمين از آن حله‏ها بدان اندازه نبود، در فراز منبر از آن مسؤول (استيضاح) شد و در جواب امر به جهاد «لا سمعا و لا طاعة» شنيد و با اثبات آن كه پسرش عبدالله، قسمت خود را به پدرش بخشيده و پيراهن از آن دو حصه ترتيب يافته است، اعتراض ملت را مندفع ساخت».132

رهبر فقيد انقلاب اسلامي حضرت امام خميني قدس‏سره نيز بارها بر ضرورت انتقاد و نقش مهم آن تأكيد داشتند و مي‏فرمودند: «انتقاد براي ساختن، براي اصلاح امور لازم است».133

و در جايي مي‏فرمايند:

«همه ما مسؤوليم نه مسؤول براي كار خودمان، مسؤول كارهاي ديگران هم هستيم مسؤوليت من هم گردن شماست، مسؤوليت شما هم گردن من است. اگر من پايم را كج گذاشتم، شما مسؤوليد اگر نگوييد چرا پايت را كج گذاشتي، بايد هجوم كنيد، نهي كنيد كه چرا؟»134

و در جائي دوستان واقعي را كساني مي‏دانند كه عيوب را متذكر مي‏شوند:

«انسان بايد از كساني كه به او خرده مي‏گيرند ـ از آن‏ها ياد بگيرد ـ كساني كه از او تعريف مي‏كنند بداند كه اين زبان تعريف خصوصا در يك اموري كه جاي انتقاد است. اين همان زبان شيطاني است و آن هم تأييدش شيطاني است».135

«هر فردي حق دارد كه مستقيما در برابر سايرين، زمامداران مسلمين را استيضاح و به او انتقاد كند»136

حتي دستگاه‏هاي تبليغاتي بايد بگونه‏اي باشند كه افكار و انديشه‏هاي مردم را منعكس كنند.

«راديو و تلويزيون بايد مستقل و آزاد باشند و همه گونه انتقاد را با كمال بي طرفي منتشر سازند تا بار ديگر شاهد راديو و تلويزيون زمان شاه مخلوع نگرديم».137

/ 22