نقش و جایگاه مردم در اندیشه سیاسی اسلام و امام خمینی (قدس سره) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نقش و جایگاه مردم در اندیشه سیاسی اسلام و امام خمینی (قدس سره) - نسخه متنی

سید ابوالفضل موسویان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

امام صادق عليه‏السلام به عمار بن ابي احوص بطور كلي تفاوت حكومت علوي و اموي را اين گونه بيان مي‏كند:

«فلا تخرقوا بهم اما علمت ان امارة بني اميه كانت بالسيف و العسف و الجور و ان امارتنا بالرفق و التألف و الوقار و التقيه و حسن الخلطه و الورع و الاجتهاد فرغّبوا الناس في دينكم و فيما انتم فيه»

به مردم فشار نياوريد. آيا نمي‏داني كه حكومتداري و روش اداره امور بني اميه با زور شمشير و فشار و ستم بود ولي حكومتداري و روش اداره امور ما با نرمي و مهرباني و متانت و نگهداري و حسن معاشرت و پاكدامني و كوشش است. پس كاري كنيد كه مردم به دين شما و مسلكي كه داريد رغبت پيدا كنند.32

حضرت امام قدس‏سره رضايت عامه را در ولايت فقيه با آراء اكثريت در پاسخ به اين سؤال كه در چه صورت فقيه جامع الشرايط بر جامعه اسلامي ولايت دارد، چنين مي‏فرمايند:

«ولايت در جميع صور دارد لكن تولي امور مسلمين و تشكيل حكومت بستگي دارد به آراء اكثريت مسلمين كه در قانون اساسي هم در آن ياد شده است و در صدر اسلام تعبير مي‏شده به بيعت با ولي مسلمين»33

از اين پاسخ چنين استنباط مي‏شود كه امام، ولايت فقيه را مبتني بر رضايت عامه و آراي اكثريت مي‏دانند. به هر حال پذيرش مردمي همانگونه كه در آغاز و انعقاد حكومت شرط‏است و حكومت بازور و غلبه را تمام فقهاي شيعه و سني مردود مي‏دانند و معتقدند ادله ولايت، انصراف دارد و مراد از آنها اطاعت از هر فردي، ـ ولو با قهر و غلبه تسلط يافته باشد ـ نيست.34 (تنها از ميان فقهاي اهل سنت از امام احمد حنبل نقل شده است كه حكومت بازور و غلبه هم منعقد مي‏شود)، در تداوم حكومت نيز پذيرش مردم شرط مي‏باشد. امام حسن مجتبي عليه‏السلام علت صلح خود را با معاويه به عبدالله بن زبير چنين توضيح مي‏دهند:

«پنداشته‏اي كه من تسليم او شدم؟ واي بر تو چگونه چنين كاري امكان‏پذير است در حالي كه من پسر شجاعترين مرد عرب و مولود فاطمه سرور زنان جهانم، صلح من نه از روي ترس بود و نه از روي ضعف ولي مردمي با من بيعت كرده بودند كه همچون تو، دلي بيگانه داشتند و محبتي ريائي و قدمي ناپايدار».35

و آنگاه كه معاويه مدعي شد امام عليه‏السلام او را براي خلافت اهل دانسته‏اند، چنين خطابه ايراد كرد:

«ايها الناس ان معاويه زعم اني رأيته للخلافة اهلاً و لم ار نفسي لها اهلاً و كذب معاويه، انا اولي الناس بالناس في كتاب الله و علي لسان نبي الله، فاقسم بالله لو ان الناس بايعوني و اطاعوني و نصروني لاعطتهم السماء قطرها والارض بركتها و لما طمعت فيها يا معاويه و قد قال رسول الله صلي‏الله‏عليه‏و‏آله : ماولّت امة امرها رجلاً قط و فيهم من هو اعلم منه الا لم يزل امرهم يذهب سفالاً حتي يرجعوا الي ملة عبدة العجل... ولو وجدت انا اعواناً ما بايعتك يا معاويه... و كذلك انا و ابي في سعة من الله حين تركتنا الامة و بايعت غيرنا ولم نجد اعواناً».36

از جملات «با يعوني، اطاعوني، نصروني، اعوانا» چنين استنباط مي‏شود كه بدون حمايت مردم و خواست آنان، حضرت وظيفه انجام عملي را ندارند و به هيچ وجه براي تداوم حكومتشان متوسل به زور نخواهند شد. لذا هنگامي كه امام حسين عليه‏السلام پرسيدند: علت واگذاري حكومت چه بود؟ تصريح فرمود: همان چيزي كه پدرت را پيش از من بدينكار وا داشت.37

به هر حال مي‏توان پي برد كه پذيرش مردم به دلايلي لازم است زيرا

اوّلاً: حكومتي كه مورد رضايت مردم نباشد از توان و قدرت كافي براي رسيدن به اهداف عالي مورد نظرش باز مي‏ماند (لارأي لمن لايطاع)38 (و لا ينجع تدبير من لا يطاع)39 تدبير كسي كه فرمان برده نشود سود نمي‏بخشد. و چنانچه حكومت نتواند اهداف عالي خود را محقق سازد، نمي‏توان براي آن ارزش قايل شد همان گونه كه علي عليه‏السلام فرمود «لا قيمة لها... الاّ ان اقيم حقاً او ادفع باطلاً»40.

ثانياً: حكومتي كه مورد قبول مردم نباشد، آثار منفي ببار خواهد آورد زيرا مردم به ديده حكومت استبدادي به آن مي‏نگرند و طبعاً آنرا دشمن خود تلقي مي‏كنند. و حاكميت ناچار مي‏شود براي تثبيت و تحكيم قدرت خود از هر وسيله‏اي استفاده كند طبعا آنرا هم در انظار عمومي بي ارزش مي‏كند، گرچه امري مقدس و ارزشمند باشد. از اين رو كه مردم آن ابزار را توجيه‏گر جباران تلقي مي‏نمايند. لذا صدمات بيشتري از ناحيه اين نوع حكومت به ارزشها نيز خواهد خورد. شايد يكي از دلايلي كه ائمه عليهم‏السلام هرگز حاضر نشدند با توسل به زور قدرت را به دست آورند همين نكته بوده است.

بطور كلي وقتي امام جماعت كه صرفاً يك عمل عبادي را انجام مي‏دهد، بايد با رضايت مردم و مأمومين باشد و نقل شده است:

«نهي رسول الله صلي‏الله‏عليه‏و‏آله ان يؤم الرجل قوماً الاباذنهم»41 يعني پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله نهي نمودند از كسي كه امام جماعت گروهي بشود، مگر با اجازه آنان.

/ 22