بیشترلیست موضوعات خلافت عباسيان در مصر (659ق/1261م-923ق/1517م) چكيده: تأسيس خلافت عباسيان در مصر نفوذ سياسي خلفاي مصر درگيري داخل خانداني بر سر خلافت ساختار اداري خلافت مسأله جانشيني و ولايتعهدي روابط سلاطين مملوكي با خلفاي عباسي قاهره روابط خارجي دستگاه خلافت پايان خلافت عباسي مصر توضیحاتافزودن یادداشت جدید
با اين حال درباره متوكل يكم گزارش شده است كه در ميان خلفاي مصر، او نخستين كسي است كه در زندگي گشايشي يافت و اقطاعات و اموال زيادي به دست آورد (همان 3/،424). او اين اقطاعات را از حاكم وقت، برقوق دريافت كرد (ابن تغري بردي، النجوم، 11/268).5ـ رسوم جاري خلافت: بخشي از اين رسوم، به ارث رسيده از دورانهاي قبلي و برخي جديد است. شماري از رسوم و آداب مربوط به خليفه از اين قرار است: نشستن و جلوس بر سرير خلافت، نماز گزاردن در مقصوره، دعا كردن در مسجد جامع (مقريزي، خطط، 4/98) در جمعهها و عيدين، خطبه در محل اقامت، ضرب سكه با نقش اسم خليفه (سيوطي، تاريخ، 517)، دعا براي خليفه در منابر (ابن تغري بردي، النجوم، 7/187). 18به هنگام بيعت نيز مسائل خاصي رعايت ميشد. در زمان تأييد سلطنت يك سلطان، مجلس عامي از طرف خليفه تشكيل ميشد. خليفه در صدر مجلس، و سلطان در مقابل او مينشست.19 آنگاه خليفه سلطان را در مورد گرفتن ولايت مورد خطاب قرار ميداد. در همين مجلس بود كه لقب سلطان به فرد مورد نظر اعطاميشد (ابنتغري بردي، النجوم، 8/119) و خليفه با دادن خلعتي به سلطان كه نشان تأييد خلافت بود، حكومت او را مشروعيت ميبخشيد. متقابلاً از سوي سلطان نيز به خليفه و وابستگان او و امرا، خلعتهايي داده ميشد. خلعت خليفه سياه و ازآنِ ديگران رنگي بود (همانجا). دادن مبلغي پول از سوي سلطان به خليفه به رسم مبايعت، از ديگر رسومي بود كه به اجرا در ميآمد. خليفه متوكل يكم در 788ق پس از خلعت دادن به سلطان و تقليد (سپردن) امور به او، 1000 دينار به اين رسم دريافت كرد(همان، 11/152). پس از پايان مراسم، خليفه بر مركبهاي متعلق به اصطبل خاص خلافت سوارميشد و به خانهاش ميرفت. گفتني است كه رسم طوق و دستبندها در خلافت عباسيان مصر از مراسم حذف شد (قلقشندي، مآثر، 85).لقبگذاري بر خلفا نيز همانند روشي كه در بغداد بود، دنبال شد. تنها تفاوت در اين بود كه پيش از آن، تكرار يك لقب در ميان خلفا باب نبود، اما در قاهره القاب خلفاي پيشين مورد استفاده قرار گرفت (مقريزي، خطط، 3/422). عنوان مستنصر براي نخستين خليفه عباسي مصر، لقبي بود كه پيش از آن برادر وي در عراق داشت (سيوطي، تاريخ، 514). الحاكم ـ دومين خليفه قاهره ـ لقب خليفه فاطمي مصر بود كه بار ديگر انتخاب شد. اين تكرار حتي القاب خلفاي عباسي مصر را نيز شامل ميشد (قلقشندي، مآثر، 354)؛ چنانكه از ميان خلفاي عباسي مصر، دوتن با نام المعتضد و سه خليفه به نام المتوكل خوانده شدند. خليفه تاج، عصاي ملك، شمشير، دوات، سايهبان، دو پرچم، معروف به لواي حمد، سلاح و لوازمي ديگر داشت كه براي تجمل از خانه خارج ميشد و در مواقع خاص مثل حركتهاي بزرگ در شهر به كار برده ميشد (همو، صبح الاعشي، 3/467).6ـ بيعت: يكي از امور مهم در نفوذ سياسي خليفه مسأله بيعت بود. بيعت در تمامي دوران خلافت، نقش مهمي در تثبيت خلافت داشته و موجب رسميت يافتن قدرت سياسي ميشدهاست. اولين گزارشي كه از مجلس بيعت در آغاز خلافت عباسيان مصر در دست داريم مربوط است به بيعت با المستنصربالله. در اين بيعت پس از ثبوت نسب خليفه، لقب المستنصربالله براي او انتخاب شد و بيبرس با او بر كتاب خدا و سنت پيامبر(ص) و امر به معروف و نهي از منكر، جهاد در راه خدا و اخذ اموال حق در راه خدا و صرف آن در راه لازم بيعت كرد(مقريزي، خطط، 4/98). اين موارد در جريان بيعت با ساير خلفا نيز تكرار ميشد. در برخي از جلسات بيعت، خليفه خطبهاي ميخواند و سلطان را نصيحت ميكرد.20 جلسه تفويض امور از طرف خليفه به سلطان جديد نيز با چنين تشريفاتي همراه بود.21بيعت با تفويض امور (تقليد كارها) همراه بود. خليفه پس از بيعت سلطان، قضات و اعيان با او، كارها را به سلطان واگذار ميكرد. قلقشندي تفويض سلطنت را از جمله وظايف خليفه ميداند كه شامل امارت دادن با اختيارات تام، امارت بر جنگ با مشركان، اهل رده، اهل بغي، محاربين و اهل فساد، تدبير سپاه (ابن تغري بردي، النجوم، 7/103)، تقسيم غنايم و عقد صلح و نيز قضاوت و قيام به احكام شرعي و تنفيذ اوامر شرع و پايان دادن به اختلافات، ولايت مظالم، نقابت ذوي الانساب، نظارت بر اقامه نمازهاي پنجگانه و جمعه، امارت حج و جمع آوري صدقات و نظارت بر حسبه ميباشد (قلقشندي، مآثر، 69، 72). بيبرس اولين كسي بود كه خلفاي عباسي مصر امور سلطنت را به او تفويض كردند. وي از المستنصر اولين خليفه عباسي تقليد امور را دريافت كرد. به اين منظور، عهدي نيز نوشته شد (مقريزي، خطط، 4/98) و كاتبِ سرّ تقليد امور را در مجلس عام نزد وزير و قضات و امرا و علما قرائت كرد (همان). معمولاً مراسم بيعت و تفويض امور با حركت سلطان و خليفه در شهر در حضور امرا و علما اطراف خاتمه مييافت (ابن تغري بردي، النجوم، 7/107). مهمترين گزارشها از اين مراسم مربوط است به بيعت با دو خليفه نخستين، يعني مستنصر و حاكم. اين دو گزارشِ تفصيلي نحوه امور را براي ما روشن ميكند.در مراسم وليعهدي فرزندان امراي مملوكي نيز حضور خليفه اهميّت داشت.22خليفه در تقليد و تفويض، امورِ سرزمينهاي اسلامي و سرزمينهاي مفتوحه را به سلطان واگذار ميكرد (مقريزي، خطط، 4/98). پس از اين تفويض بود كه سلطان مشروعيت لازم را به دست ميآورد.