بیشترلیست موضوعات خلافت عباسيان در مصر (659ق/1261م-923ق/1517م) چكيده: تأسيس خلافت عباسيان در مصر نفوذ سياسي خلفاي مصر درگيري داخل خانداني بر سر خلافت ساختار اداري خلافت مسأله جانشيني و ولايتعهدي روابط سلاطين مملوكي با خلفاي عباسي قاهره روابط خارجي دستگاه خلافت پايان خلافت عباسي مصر توضیحاتافزودن یادداشت جدید
سيوطي درباره كساني كه در بيعت با خليفه شركت ميكردند از ارباب حل و عقد، اصحاب كلام، واليان امور و احكام، صاحب منصبان، عالمان، فرماندهان نظامي، بزرگان بني عبدمناف، سران قريش، بزرگان بنيهاشم و بقاياي بنيعباس، بويژه ائمه جماعات و عامه مردم ياد ميكند(سيوطي، تاريخ، 531). مراسم تقليد با دادن خلعت خلافت كه جبهاي سياه و عمامهاي بنفش و طوقي از طلا و شمشيري عربي بود، تمام ميشد (مقريزي، خطط، 4/98).از اموري كه در قاهره پس از عزل و نصب دوباره خليفه باب شد، خلعت رضا بود كه سلطان براي تأليف قلب خليفه اقدام ميكرد (ابن تغري بردي، النجوم، 11/268).در بررسي نفوذ سياسي خلافت، عزل خليفه جايگاهي خاص دارد. در جريان خلع، كليه امور و شرايط اختصاص يافته به خليفه از او بازستانده ميشد. عزل خليفه در بغداد نيز سابقه داشت و چنين اقدامي به دنبال بهانهگيريهاي سياسي سلطان صورت ميگرفت. اين بهانهها به دنبال اختلاف نظر ميان خليفه و سلطان در برخي از امور، مطرح ميشد و با بالا گرفتن آن، سلطان به آساني خليفه را عزل ميكرد. خلع در مصر بسيار سادهتر از بغداد انجام ميشد. دليلش هم اين بود كه اساسا موضع خلافت در مصر بسيار ضعيفتر از بغداد بود. آمار خلع شدهها نشان سادگي كار خلع در مصر است. از هفده تن خليفه قاهره پنج تن ـ الواثق يكم، متوكل يكم، مستعصم يا معتصم، مستعين و القائم ـ خلفاي معزولاند.عزل شدن خليفه به اين معنا نبود كه امكان بازگشت وي به خلافت، كلاً منتفي باشد. مواردي وجود دارد كه خليفه معزول، براي بار دوم و حتي سوم به منصب خلافت باز گشتهاست. عزل اوليه متوكل در سال 779ق بود كه نصب دوباره با فاصله 20 يا 15 روز بعد گزارش شده است. در بار دوم او دو - سه سال معزول بود. در هر دو بار، به جاي او با فرد ديگري بيعت شد.23 در هيچ يك از موارد عزل خلفا، بهانه نقص عضو گزارش نشده است. نيز حوادثي مانند قتل و ميل در چشمان كشيدن كه گاه در خلافت عباسيان بغداد ديده ميشد، در قاهره پيش نيامد.معمولاً پس از عزل، خليفه معزول تبعيد ميشد. هر چند الحاكم يكم عزل نشد، اما در محدوديت قرار گرفت. مستكفي، مستعين و القائم به قوص يا اسكندريه تبعيد شدند. متوكل سوم نيز پس از شكست مملوكان در رويارويي با سلطان سليم عثماني، مدتي در استانبول به سر برد. البته مسأله او بيشتر به روابط با عثمانيان برميگردد تا روابط با مملوكان.در خلافت قاهره يك مورد «خود خلعي» نيز گزارش شده است. همان طور كه گذشت مستمسك بالله، شانزدهمين خليفه، به سبب رقابت سخت ميان او و شاخه ديگري از خاندان عباسي مصر و اعتراض پسر عمويش خليل به ضعف چشم او، خود را از خلافت عزل كرد و به نفع پسر خود متوكل سوم كنار رفت.
مسأله جانشيني و ولايتعهدي
ولايتعهدي در خلافت قاهره، تفاوتي با خلافت بغداد ندارد. به طور معمول وليعهد از ميان فرزندان يا برادران خليفه انتخاب ميشدهاست. از هفده نفري كه در مصر به خلافت رسيدند، 9 نفر ارتباط پدر و فرزندي داشتند، 5 نفر ارتباط برادري داشتند و در يك مورد خليفه جديد برادرزاده خليفه قبلي بود. مورد ديگر هم رابطه پدر بزرگ با نوه بوده كه پيش از رسميت يافتن، ولايتعهدي از نوه باز پس گرفته شد (مقريزي، خطط، 3/423)؛ درست به مانند دوران خلافت بغداد. در اين دوران نيز دو برادر پشت سرهم نامزد وليعهدي شدند (همانجا). بر روي هم آنچه اهميت داشت، پيوند اين افراد با خاندان عباسيان و ارتباط نزديك فرد انتخاب شده با خليفه پيشين بود.روش، اصول و مسائلي كه در انتخاب خليفه جديد نقش داشت، عبارت بود از:1ـ وصيت و تعيين وليعهد: اين روش از روزگار معاويه معمول بود. البته خليفه نخستين نيز جانشين خود را با وصيت تعيين كرد. بعدها در ميان امويان و عباسيان، تعيين وليعهد از سوي خليفه، امري رايج و شايع بود. در ميان خلفاي عباسي مصر 11 نفر با وصيت انتخاب شدند. وصيت از دو راه امكان پذير بود: وصيت پدر در حق فرزند و وصيت برادر درباره برادر.