همگرايى دين و دولت بدين معناست كه مردم و زمامداران حكومت را نهادى دينى بدانند و همه نهادهاى دولتى قانونگذارى و دادرسى و كارگزاران اجرايى به دستورها و آيينهاى اسلامى گردن نهند. در حكومت دينى ساختار اجتماعى و پيوندها و پيوستگيهاى گروهى آن از دين مايه مى گيرد و دين اصول اساسى زندگى اجتماعى سياسى اقتصادى و حقوقى را در چهارچوب آيينهاى خود درآورده باشد و جامعه پيوندهاى خود را سازوار با بايد و نبايدهاى دينى سامان دهد.واگرايى و جدايى دين از سياست بدين معنا است كه در نظام اجتماعى و بناى سياسى جامعه دين نقش نداشته باشد و تصميم گيرى در حوزه قانونگذارى و اجراء و دادرسى به خود انسانها واگذار شده باشد.زندگى پيامبر گواه است كه آن حضرت افزون بر مقام نبوت و ابلاغ دستورهاى خداوند رسالت و وظيفه پياده كردن آنها را نيز داشته است.چنين نبوده كه از كنار ناهنجاريها ستمها و كژرويها بگذرد و كارى به اجراى دستورهاى خداوند نداشته باشد. پيامبر(ص) مامور بود دستورهاى خدا را به مردم بازگويد و براى اجراى آن كه همه صحنه هاى فردى و اجتماعى زندگى را در برداشت تلاش ورزد. انجام اين رسالت مهم بدون تشكيل حكومت ممكن نبود و پيامبر آن را به انجام رساند.در مكه چون پياده كردن حكومت ممكن نبود و گروندگان به اسلام در برابر مخالفان اندك بودند پيامبر(ص) ابلاغ دين و روشنگرى و تربيت نيرو را سرلوحه كار خويش قرار داد.البته بر همگان روشن بود كه پيامبر(ص) در پى چيست و چه در سر دارد. در افتادن با شرك فساد ناعدالتيها برده دارى ساختن جامعه نمونه و… بدون تشكيل حكومت و در دست گرفتن قدرت و داشتن نيرو امكان ندارد از اين روى در همان زمان حتى درباره جانشين وى پرسشهايى بوده كه چگونه است؟ موروثى ويا… پيامبر(ص) در انجمنى كه سران بنى هاشم در آن گردآمده بودند از شرايط رهبرى پس از خود سخن گفت4 و فرمود: امر خلافت به فرمان خداست و آن را به هر كس كه بخواهد خواهد سپرد.5پس از هجرت به مدينه نخستين كار پيامبر پس از برقرار كردن برادرى دينى ميان مردم تشكيل دولت بود. آن حضرت مسجد را كانون اسلام و مركز سامان دهى امور سياسى و اجتماعى قرار داد و خود به عنوان رهبر دينى و سياسى به بسط و گشادكارها پرداخت و كارگزارانى را به ديگر جايها و منطقه ها گسيل داشت و آنى از رهبرى و سرپرستى مردم غافل نبود. هرگاه در مدينه حضور نداشت كسى را به جاى خود مى گمارد كه مردم بى سرپرست و راهبر نمانند.6پيامبر(ص) به حكم آيه (خذمن اموالهم صدقة)7 مامور شد واجبات مالى مردم را گردآورد. براين اساس براى اداره امور اقتصادى (بيت المال) تشكيل داد و كسانى را براى گردآورى زكات و خراج به پيرامون گسيل داشت.8پيامبر(ص) كم كم پيوند و همبستگى دولت اسلام را با ديگر عشيره ها و قبيله ها و قدرتهاى بزرگ و كوچك گسترش داد. قراردادهاى بسيارى با غيرمسلمانان همسايه بست و به سرزمينهاى دور دست نمايندگانى گسيل داشت و با زمامداران و حاكمان باب گفت وگو و رفت وآمد را گشود.آن حضرت براى رويارويى با تجاوز دشمنان و ايجاد امنيت مبلغان اسلام سپاه و نيروى رزمى تشكيل داد و بسيار پيش مى آمد كه خود در نبرد شركت مى جست.مسلمانان خود را پاى بند به دستور حكومت مى دانستند و چون به تشكيلات و حكومت اسلامى باور داشتند اگر مسأله قضايى و يا حادثه اى در زندگى آنان پيش مى آمد به نزد پيامبر(ص) مى آمدند و مشكل خود را با آن حضرت در ميان مى گذاردند كه اين دستورى بود ازسوى خداوند به آنان:(يا ايها الذين آمنوا اطيعوا اللّه و اطيعوا الرسول واولى الامر منكم فان تنازعتم فى شىء فردّوه الى اللّه و الى الرسول ان كنتم تؤمنون بااللّه واليوم الاخر.9اى آنان كه ايمان آورده ايد خدا را پيروى كنيد و رسول و اولى الامر را فرمان بريد پس اگر در كارى ستيز كرديد به خدا و رسول برگردانيد اگر به خدا و روز واپسين ايمان داريد.