بیشترلیست موضوعات پيوند دين و حكومت در انديشه مسلمانان معناى پيوند دين و دولت: سيره خلفاء امامان شيعه و سياست: سيره امامان در يك نگاه: حكومت اسلامى انگيزه نهضتهاى علوى تلاش علماء و بزرگان شيعه براى به دست آوردن قدرت سياسى پيشينه تفكر جدايى دين از حكومت: توضیحاتافزودن یادداشت جدید
دوران امام صادق و كاظم(ع) از پرشورترين دوران مبارزاتى امامان شيعه براى به دست گرفتن قدرت سياسى است. در اين دوره مفهوم حاكميت امام و رهبرى خاندان رسالت در انديشه هاى مردم كم وبيش جا افتاد و اميد به پيروزى قائمى از آل محمد بيش از گذشته مردم را به تكاپو وا مى داشت. عناوين (امام) (قائم) (صاحب امر) كه از زبان امامان مطرح مى شد افزودن بر رهبرى معنوى رهبرى سياسى امام معصوم را نيز در بر داشت.در اين دوره نشانه هاى حركتهاى تشكيلاتى ياران امامان شيعه در همه جا به چشم مى خورد.گفت وگوهاى سياسى بويژه در مورد رهبرى بين پيروان اهل بيت و فرق گوناگون و مبلغان خلافت عباسيان اوج گرفته بود. شيعيان چنان روشن شده بودند و به آينده تشكيلات اميدوار كه تلاش مى ورزيدند با كمكهاى خود بنيان بلند امامت را هر چه بيش تر استوار سازند; از اين روى مشتاقانه به دور از چشم نيروهاى دستگاه مخوف عباسى خمس و زكات خود را به امامان(ع) مى رساندند تا در راه آرمانهاى بلند آن بزرگواران هزينه شود.امام كاظم(ع) در برخورد با هارون آشكارا از حق بودن خود براى به دست گرفتن حكومت سخن مى گويد و هارون را فاسق و غاصب مى خواند:(كان مما قال هارون لابى الحسن(ع) حين ادخل عليه: ما هذه الدار فقال: هذه دار الفاسقين فقال له هارون: فدار من هى؟ قال: لشيعتنا فترة و لغيرهم فتنة.قال: فما بال صاحب الدار لايأخذها؟ فقال: اخذت منه عامرة ولايأخذها الاّ معمورة.)47از چيزهايى كه هارون به امام كاظم(ع) در ديدار آن حضرت به او گفت اين بود: هارون گفت: اين خانه و كانون خلافت از كيست؟امام فرمود: اين خانه سراى فاسقان است. هارون گفت: پس صاحب اصلى آن كيست؟امام فرمود: براى شيعيان ما حلال و براى ديگران فتنه و سبب آزمايش است.هارون گفت: چرا مالك خانه آن را تصاحب نمى كند؟فرمود: خانه آباد از او گرفته شده و جز با آبادى آن را پس نمى گيرد.امام رضا(ع) در سخنان گوناگون بر حوزه كارى گسترده امام و حاكميت او بر دين و دنياى مردم تاكيد مى كند و ضرورت حاكميت سياسى امامى از خاندان پيامبر را بر جامعه اسلامى براى مردم و عالمان بيان مى دارد.امام رضا(ع) از روى ناچارى وليعهدى مامون را مى پذيرد و در جواب از اين پرسشها كه چرا وليعهدى را پذيرفته و آيا رياست با زهد و پارسائى سازگارى دارد؟ پاسخ مى دهد:(رياست با زهد و تقوا ناسازگارى ندارد و اگر شرايط فراهم شود امام وظيفه دارد آن را بپذيرد ولى من حكومت مأمون را مشروع نمى دانم و بر پذيرش وليعهدى او ناگزير شده ام.)امام در پاسخ كسى كه بر وى خرده مى گرفت كه چرا حكومت را پذيرفته فرمود:(اى فلان! آيا پيامبر بالاتر است و يا وصّى و جانشين او؟مرد گفت: پيامبر. فرمود: آيا مسلمان بهتر است يا مشرك؟مرد گفت: مسلمان.امام فرمود: يوسف با آن كه پيامبر بود از عزيز مصر كه مشرك بود خواست كه او را به سرپرستى خزائن و امور اقتصادى بگمارد و حال آن كه مامون مسلمان است و من وصّى پيامبرم. با اين حال بر اين كار مجبور شدم.)48با اين سير كوتاه و گذرايى كه در زندگى اجتماعى امامان داشتيم روشن شد كه هدف اصلى آنان از مبارزه با شاهان اموى و عباسى تشكيل حكومتى بود كه در سايه آن بتوانند به آموزه هاى قرآن جامه عمل بپوشانند و سيرت پيامبر را احياء كنند.در اين راستا هرجا خلفا در اين فضيلت و هدف مقدس با آنان همراهى مى كردند و يا شرايطى پيش مى آمد كه موجوديت اسلام در خطر مى افتاد و يا پاى عزّت و هيبت جامعه اسلامى در ميان بود امامان با تدبير بر جامعه راه مى گشودند.على(ع) در دشواريها و سختيها اقتصادى و سياسى جامعه نوپاى اسلامى به عمر كمك مى كرد.49امام سجاد(ع) به نامه تهديدآميز حاكم روم كه خليفه از پاسخ به آن ناتوان مانده بود پاسخ داد.50امام كاظم(ع) به شيعيان اجازه داد به هنگام هجوم بيگانگان و در خطر قرار گرفتن مرزهاى اسلام در كنار رزمندگان قرارگيرند و از سرزمين اسلام دفاع كنند.51
حكومت اسلامى انگيزه نهضتهاى علوى
شاهد ديگر بر پيوند ديانت و حكومت در سيره مسلمانان نهضتهاى علوى و شيعى است.تاريخ اسلام گواه است كه هزاران نفر از بزرگان اسلام و فرزندان پيامبر(ص) در اين راه جان باخته اند. على عبدالرزاق در پديده اى به اين روشنى خدشه وارد مى كند و پنداشته اين حركتها و نهضتها و خيزشها دليل بر ناهماوايى دين و حكومت است:(مقام خلافت اسلامى از روزگار نخستين خليفه [ابوبكر] تا امروز همواره شاهد مخالفت معارضان و شورشيان بوده و تاريخ اسلام خليفه اى را نمى شناسد كه همگان با او همراه باشند و قيامى عليه او صورت نگرفته باشد.)52پژوهش تاريخى روشن مى سازد انگيزه نهضتهاى اسلامى و علوى عليه حكومتها نه مخالفت با اساس حكومت و خلافت كه داعيه بيش تر نهضتها هماهنگ كردن دين و دولت بوده است و براى آن قيام كرده اند كه حاكمان از كتاب خدا و سنت پيامبر دور افتاده و به هوا وهوس حكم مى رانده اند. طلايه داران نهضتهايى مانند نهضت زيد بن على نهضت شهداى فخ نهضت با خمرى و… در پى آن بودند كه با سرنگون كردن نظام حاكم دولتى را بر اساس دستورها و آيينهاى اسلام پى ريزند و به حدود خداوند جامه عمل پوشانند و عدالت اسلامى را در جامعه جارى سازند.53